22رجب و دری از نجف
آری مرحوم استاد میرزا حسین نورى، صاحب مستدرك الوسائل این چنین كاشف الغطاء را ستایش مىكند و توصیف مىنماید.(2) در هر عصر، عالمان بزرگى داشتهایم كه از نظر علم و تقوا كم نظیر بوده و همتایى نداشتند، ولى امروز سخن از شخصیتى است عالیقدر و بزرگ مرتبه كه با كتاب ارزنده «كشف الغطاء» خود فقه و دشواری هاى فقه را شكافت، همانند كشتى كه حباب دریا را مىشكافد. نام آن بزرگوار جعفر بن شیخ خضر جناجى نجفى و معروف به «كاشف الغطاء» است. او در سال 1154 ه.ق در نجف اشرف چشم به جهان گشود و از همان اوان كودكى به تحصیل علوم دینى پرداخت. در آغاز مقدمات را نزد پدر خود آموخت و سپس از محضر بزرگانى نظیر: شیخ محمد مهدى فتونى و آقا محمد باقر وحید بهبهانى و سید مهدى بحرالعلوم كسب دانش كرد و به مرتبت والایى از علم وعمل نائل آمد كه بزرگان در حق او گفتههایى دارند. صاحب مفتاح الكرامة در مقدمه كتابش او را به عنوان «امام، علامه مورد اعتماد و مقدس و بزرگترین دانشمند» مىستاید.(3) در روضات الجنات چنین آمده است: «او از استادان بزرگ فقه و كلام بود كه به احكام دین آشنایى و معرفت كامل داشت و مذهب را همواره ترویج مىكرد. مورد تقدیر و احترام خاص و عام بود. در چشم بزرگان، بزرگ مىنمود، در امر به معروف و نهى از منكر بسیار جدى و كوشا، و در كشاكش روزگار ثابت و استوار بود. شیخ عبدالحسین تهرانى (ره) مىگوید:« اگر مواظبت او را بر سنن و آداب و احكام ببینى و عبادت و مناجاتش را در سحرگاهان بشنوى، و گریه و زاریش را در دل شب بنگرى، مىبینى از همان كسانى است كه امیرالمؤمنین(ع) براى یكى از اصحابش به نام احنف بن قیس تعریف مىكرد و تو را به شگفتى وامی دارد. هنگامى كه ببینى او با آن مكانت و منزلت و همچنین با آن هیبت و وقارش در راه خدمت به بینوایان و بیچارگان و تهىدستان قرار دارد و در این راه مایه مىگذارد و همواره در صدد چاره جویى براى مستمندان و فقیران است، و در این باره داستان هاى زیادى از او نقل مىكنند كه اگر در یك جا گردآورى شود، كتابى ظریف خواهد بود.» كاشف الغطاء داراى اخلاق الهى بود. وارسته، فروتن، سخاوتمند، غیور، متواضع و مجاهد بود و از هر راهى كه مىتوانست براى فقرا پول جمع آورى مىكرد و بر آنان انفاق مىنمود. حتى نوشتهاند كه گاهى خود به پول جمع كردن مىپرداخت و در عباى خود پول جمعآورى و در همان مجلس بر فقراء و بیچارگان تقسیم مىنمود. در دل شب، براى عبادت و راز و نیاز بیدار مىشد و تا سپیده دم، در حال تضرع و گریه و زارى بود، و صبحگاهان براى درس و بحث، و براى مقابله با دشمنان دین ومذهب، همانند شیر در این میدان هاى خطرناك وارد مىشد و همواره پیروز و سربلند بود. شب كه فرا مىرسید، هنگام خوابیدن به محاسبه نفس خویش مىپرداخت و گاهى خطاب به خویشتن مىگفت:«در كوچكى ترا"جعیفر"(جعفر كوچولو) مىگفتند، سپس"جعفر” شدى، و پس از آن "شیخ جعفر"، و سپس “شیخ الاسلام"، پس تا كى خدا را معصیت مىكنى و این نعمت را سپاس نمىگویى؟» همیشه مردم را به خواندن نماز جماعت سفارش مىكرد و بر این امر اهمیت فراوان قائل بود. غالبا در مسجدى كه مىرفت، نماز ظهر را با مردم مىخواند، سپس براى نماز عصر، یكى از مؤمنین را- كه عدالتش ثابت بود- به عنوان امام جماعت برمىگزید و خود نیز به او اقتداء مىكرد. میرزاى نورى(ره) در مستدرك مىنویسد: « سید مرتضى نجفى» كه مرد عادل و با تقوا و فرد مورد اعتمادى است و در اوایل عمرش شیخ جعفر را درك كرده بود، به من گفت: « روزى شیخ جعفر براى نماز ظهر تاخیر كرد و به مسجد نیامد. مردم كه از آمدن شیخ ناامید شدند، شروع كردند نماز را فرادى خواندند. چیزى نگذشته بود كه شیخ وارد مسجد شد و با ناراحتى مردم را سرزنش كرد كه چرا نماز را فرادى مىخوانید؟ مگر یك نفر عادل بین شما نیست كه به او اقتداء كنید؟ سپس مؤمنى را دید كه تا اندازهاى امكانات مالى نیز داشت، و نماز مىخواند. فورا به او اقتداء كرده و به نماز ایستاد. مردم كه شیخ را دیدند به آن مؤمن اقتداء كرده، همه پشت سر او ایستادند و اقتداء كردند. آن مؤمن به قدرى شرمنده شد كه نمىدانست چگونه نماز را تمام كند. پس از اداى نماز ظهر كنار رفته و به شیخ عرض كرد: باید نماز عصر را خود جناب عالى امامت كنید. شیخ خوددارى كرد. او اصرار نمود، تا این كه بالاخره شیخ گفت: حال كه اصرار مىكنى، اگر پولى بدهى كه همین جا بر فقرا تقسیم كنیم، از امامت تو صرف نظرمىكنیم. آن مرد پذیرفت و دویست شامى ( كه پول رایج آن زمان بود) به شیخ پرداخت و شیخ جعفر قبل از شروع به نماز عصر، دستور داد فقرا را جمع كنند و همانطور پول ها را بر آنها تقسیم نمود. سپس به نماز ایستاد. » شیخ نسبت به مذهب خیلى تعصب داشت و در برابر دشمنان حق، بىپروا مىایستاد و مقاومت مىكرد. هنگامى كه وهابیها به نجف یورش آوردند و به غارتگرى و جنایت دست زدند، شیخ جعفر بزرگ با دست و زبان با آنان جهاد كرد و از مذهب دفاع نمود، تا آنجا كه جبههاى در مقابل آنان گشود و رزمندگانى را براى دفاع از دین آماده ساخت و خود همراه علماء و بزرگان دین پیشاپیش آنان به راه افتاد و پس از نبردى سهمگین آنان را تار و مار كرده، از نجف راند و رئیس آنها كه سعود نام داشت ( و شاید از نیاكان ملك فهد، پادشاه كنونى عربستان باشد) ناچار پا به فرار گذاشته و براى انتقام جویى به كربلا حمله كرد، چون دیگر توان مقاومت در برابر یاران شیخ جعفر را نداشت. و اهل كربلا با این كه بیشتر از اهل نجف بودند، تاب مقاومت نیاورده، تسلیم ستمگران شدند. پس از آن حادثه براى این كه نجف اشرف از هر گزندى مصون بماند، شیخ جعفر قیام به ساختن « سور نجف» - دیوارى بزرگ در اطراف نجف اشرف - نمود و محمد حسن خان صدر اصفهانى به دستور آن بزرگوار كار ساختمانى این سور مهم را به عهده گرفت و بنا كرد. یكى از كارهاى مهم شیخ جعفر را نیز مىتوان مقابله با میرزا محمد اخبارى نام برد. این شخص از بزرگترین دشمنان مراجع اصولى بود كه تهمت هاى ناروا و زشت به علماء مىزد و در گوشه و كنار فعالیت زیادى بر علیه آنان مىكرد. شیخ جعفر براى كوبیدن او ناچار به رى سفر كرد و به تبلیغ بر علیه آن فرد اخبارى مشغول شد و در این زمینه، نامهها و رسالههاى مفصلى در رد میرزا محمد اخبارى و مذهب او نوشت و آن قدر كوشش كرد تا این كه حركت او را در نطفه خفه كرد و میرزاى اخبارى از ترس او پا به فرار گذاشت. آثار علمى و شاگردان كاشف الغطاء آثار علمى كاشف الغطاء منحصر به چند كتاب فقهى نیست، بلكه یكى از آثار مهم عملى و علمى او را مىتوان تربیت كردن فرزندانى برجسته و فقیه ذكر نمود كه هر یك دریایى از علم و دانش بودند. شیخ جعفر داراى سه فرزند مجتهد بود كه هر سه از فقهاى به نام شیعهاند و بزرگترین آنها شیخ موسى است كه پدر براى وى احترامى فوق العاده قائل بود و برخى از تالیفات این فرزند به خواهش پدر بوده است. شیخ جعفر این فرزندش را بر تمام فقهاء، به استثناى شهید اول و محقق برتر مىدانست. در حق او گفته شده است: « كسى همانند شیخ موسى آگاه به قوانین فقه نبوده است.» دو فرزند دیگرش شیخ على و شیخ حسن مىباشند كه هر دو مجتهد بودهاند. شیخ جعفر پنج داماد داشته است كه این پنج داماد نیز هر كدام از فقهاى به نام شیعه مىباشند و آنها عبارتند از: 1- شیخ اسدالله تسترى كاظمى، صاحب كتاب «المقابیس». 2- شیخ محمد تقى رازى اصفهانى، صاحب هدایة المسترشدین. 3- سید صدرالدین موسوى عاملى . 4- آقا محمد على هزار جریبى . 5- شیخ محمد، پدر شیخ راضى كاشف الغطاء را شاگردان بسیار دیگرى نیز هست كه بیشتر آنها از مجتهدین و شخصیت هاى برجسته تاریخ بودهاند و ما براى تیمن و تبرك نام برخى از آنها را ذكر مىكنیم: 1- سید جواد عاملى، مؤلف كتاب ارزنده مفتاح الكرامه. 2- شیخ محمد حسن نجفى، صاحب «جواهرالكلام» كه خود نیز به نام كتابش، یعنى « صاحب جواهر» معروف است. هیچ فقیه و مجتهدى از این كتاب ارزشمند مستغنى نیست و نمىتواند باشد. 3- سید محمد باقر، صاحب انوار. 4- حاج محمد ابراهیم كرباسى، صاحب اشارات . 5- شیخ قاسم مجیب الدین عاملى نجفى . 6- ملا زین العابدین سلماسى. 7- شیخ عبدالحسین اعسم . 8- سید باقر قزوینى . 9- آقا جمال . 10- شیخ حسین نجفى . شیخ را مؤلفات بسیارى نیست، ولى آنچه نوشته، عالى و ارزنده است: 1- مهم ترین و عالىترین كتاب وى، كتاب «كشف الغطاء» است كه در عبادات مىباشد، تا آخر باب «جهاد»؛ و در آخر نیز كتاب وقف را بر آن افزوده است. شیخ جعفر این كتاب را در سفر تالیف كرده و از كتاب هاى فقهى، به جز قواعد علامه، همراه نداشته است و این كتاب از عجایب روزگار است، آنچنان كه مؤلفش بود. 2- شرح قواعد علامه . 3- كتاب الطهارة كه خیلى مفصل است و در آن اقوال دانشمندان نیز در باب طهارت بررسى شده است. 4- بغیة الطالب، در طهارت و نماز. 5- العقائد الجعفریه فی اصول الدین . 6- غایة المامول فی علم الاصول . 7- شرح الهدایة للطباطبائى . 8- الحق فی تصویب المجتهدین و تخطئة الاخباریین، كتابى است استدلالى در رد اخباریین و اظهار حق اصولیین . 9- رساله “منهج الرشاد لمن اراد السداد” شاید اولین كتابى باشد كه در رد وهابیان نوشته شده است. شیخ جعفر همچنین داراى قریحهاى شعرى بوده و دیوان شعرى از او موجود است كه در آن اشعار بسیار جالب و زیبا سروده است. در یكى از اشعارش چنین خود را معرفى مىكند: انا اشعر الفقهاء غیر مدافع فی الدهر بل انا افقه الشعراء شعرى اذا ما قلت دونه الورى بالطبع لا بتكلف الالقاء كالصوت فی قلل الجبال اذا علا للسمع هاج تجاوب الاصداء ؛ ( من شاعرترین فقیهان دنیا، بدون استثناء هستم، بلكه فقیهترین شاعرانم. هنگامى كه شعرى مىسرایم، جهان آن را ثبت مىكند، چرا كه طبع من ادیبانه است و تكلفى ندارد. همانند صدایى است كه در قلههاى كوهها مىپیچد و فورا گوش شنونده صداهاى زیادى كه گویا آن صدا را جواب مىدهند، مىشنود كه از این سو و آن سو برانگیخته مىشوند.)(5) بین او و استادش آیة الله سید مهدى بحرالعلوم (ره) اشعار زیادى رد و بدل مىشد كه در كتاب هاى ادبى ثبت است. سرانجام شیخ جعفر كاشف الغطاء پس از گذراندن عمرى سرشار از خدمت به مكتب و امت اسلام، در روز چهارشنبه،22 یا 27 رجب سال 1228 ه.ق، پس از هفتاد و چهار سال زیستن پر بركت در دنیا، به لقاى خدا شتافت و زندگى جاودان خود را آغاز كرد. “رحمة الله علیه رحمة واسعة“
.
صفحات: 1· 2