بیم از رضایت
نیایش
امام صادق(علیه السلام)فرمود:پیامبر(صلی الله و علیه و آله)شبی در خانه (اُم سلّمه)بود.نیمه شب اُم سلّمه دید که او در بستر نیست.به جستجو برآمد.وی را در گوشه ای از خانه دید که دستانش را به سوی آسمان گشوده است و می گرید و می گوید:خدواندگارا!چیزهای شایسته ای را که به من داده ای،از من مگیر.پروردگارا!نه دشمنی نه حسودی،هرگز مرا سرزنش نکنند.آفریدگارا!هرگز لحظه ای مرا به خود وامگذار.
اُم سلّمه گریان برگشت:پیامبر متوجه گریه او شد و پرسید:اُم سلّمه!چرا می گریی؟همسرش پاسخ داد:پدر و مادرم فدایت باد ای فرستاده خدا!چرا نگریم؟در حالی که تو در جایگاه[والایی]نزد خداوند هستی …و از وی می خواهی مورد مورد نکوهش دشمنان واقع نشوی و…چیزهای شایسته[ای را که به تو داده]از تو نگیرد و تو را لحظه ای به خودت وامگذار.حضرت پاسخ داد:ای اُم سلّمه!چه کسی[آینده]مرا تضمین می کند؟پروردگار(یونس بن متی)را لحظه ای به خود واگذاشت و چنان شد[که می دانی].