رفتار و اخلاق اجتماعى امام جواد (عليه السلام)
ميلاد تقى (ع) نهم امام است امروز
در كشور جود، با رعام است امروز
تبريك فرشتگان به درگاه رضا هر دم
صلوات است و سلام است امروز
از آنـجـا كـه انـسـانـهـا داراى زنـدگى اجتماعى هستند و به طور طبيعى با همنوعان خود برخورد دارنـد اخـلاق اجـتـماعى در زندگى آنان از اهميت ويژه اى برخوردار است . و چون به فرموده امام جواد(ع ):
(النّاسُ اَشْكالٌ وَ كُلُّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ).
مـردم گـونـه هـاى مـتـفـاوتـى هـسـتـنـد و هـر كـس بـر طـبـق طـبـيـعـت و مـرام خـود عمل مى كند.
حساسيت زندگى اجتماعى و روش برخورد در جامعه مشخص مى گردد.
مـعـصـومـان عـليـهـم السـلام بـراى اخـلاق اجـتـمـاعـى جـايـگـاه ويـژه اى قائل بودند تا جايى كه عزّت و ذلّت اجتماعى انسان را در گروه اخلاق او مى دانستند.
على (ع ) در اين باره مى فرمايد:
(رُبَّ عَزيزٍ اَذَلَّهُ خُلْقُهُ و ذَليلٌ اَعَزُّهُ خُلْقُهُ).
چـه بـسـيار عزيزى كه اخلاق بدش ، او را ذليل كرد، و چه بسيار ذليلى كه بر اثر حسن خلق به عزّ و بزرگى دست يافته است .
سـيـره اخـلاقى امامان معصوم عليهم السلام بهترين الگو براى پيروى در اخلاق اجتماعى است . آن بـزرگـواران بـا عـمـل و راهـنـمـاييهاى ارزشمند خود بهترين شيوه زندگى اجتماعى را به ما آموختند. امام جواد(ع ) درباره جلب محبت اجتماعى مى فرمايد:
(ثـَلاثٌ يـَجـْلِبْنَ المَوَدّة : اَلاِْنْصافُ فِى الْمُعاشِرَةِ وَ الْمُواساةُ فِى الشِدَّةِ و الرُّجُوعُ عَلى قَلْبٍ سَليم ).
سـه چـيـز سـبـب جـلب مـحبت ديگران است : انصاف در معاشرت ، برابرى و مواسات در سختيها و بازگشت به قلبى صاف و پاك .
در ايـن مقاله بـه گـوشه هايى از رفتار و اخلاق اجتماعى امام محمد تقى عليه السلام اشاره مى كنيم:
1 ـ جود و بخشش
پـيـشـواى نـهـم عـليـه السـلام از نـظـر جـود و سـخاوت در مرتبه اى قرار داشت كه اين صفت از ويژگيهاى آن حضرت قرار گرفت و به (جوادالائمه ) ملقّب گشت . صفدى مى نويسد:
امـام جـواد عـليـه السـلام هـر سـال بـيـش از يـك مـيـليـون درهـم بـيـن نـيـازمـندان مدينه تقسيم مى كرد..
امام جواد(ع ) بخشش به كسانى كه بر او حقى دارند را بر خود لازم مى دانست و مى فرمود:
(مِنْ سَخاءِ الْمَرْءِ بِرَّهُ بِمَنْ يَجِبُ حَقُّهُ عَلَيْهِ).(92)
از نشانه هاى سخاوت مرد بخشش به كسانى است كه بر او حقى دارند.
ابوهاشم مى گويد:
ابـوجـعـفـر(ع ) كـيـسـه اى محتوى سيصددينار به من داد تا آن را براى بعضى از پسرعموهايش ببرم ..
اسماعيل بن عباس هاشمى گويد:
روز عيدى خدمت امام جواد عليه السلام رسيدم و از تنگدستى به آن حضرت شكايت كردم . امام (ع ) دسـت بـه زيـر سجاده برد و يك قطعه طلا به من داده آن را به بازار بردم و كشيدم ، شانزده مثقال بود..(
بخششهاى آن حضرت به افراد بر اساس نياز و ظرفيت آنان بود.
مردى به حضور امام (ع ) رسيد و عرض كرد: به اندازه مروتتان به من عنايت كنيد! امام جواد(ع ) فـرمـود: در وُسـْعـَم نـيـسـت . عـرض كـرد: پـس به اندازه مروت خودم مرحمت كنيد! امام فرمود: اين شدنى است . سپس دستور داد صد درهم به او بدهند.
امام جواد(ع ) كه مصداق كامل بخشندگى و كرامت بود و مردم عصر خويش را از عطايا و بخششهاى خـود بـهره مند مى ساخت علاوه بر آن كه از خاندان كرم بود، از جانب پدر بزرگوارش نيز به جود و سخاوت توصيه شده بود.
(مـحـمـد بـن نـصـر بـزنـطـى ) گـويـد: نـامـه اى را خـواندم كه حضرت رضا عليه السلام به فرزندش جوادالائمه (ع ) چنين نوشته بود:
يـا ابـاجـعـفـر بـه مـن خـبـر رسـيـده كـه وقـتـى بـراى خـارج شـدن از مـنـزل بـر مـركب سوار مى شوى خدمتكاران از جهت بخلى كه دارند تو را از درب كوچك خارج مى كنند كه مبادا خيرت به كسى برسد.
به حقى كه من بر تو دارم از تو مى خواهم كه ورود و خروجت جز از درب بزرگ نباشد. و چون سـوار شدى بايد طلا و نقره (دينار و درهم ) با تو باشد و هر كس از تو چيزى درخواست كرد، به او ببخشى .
هـر يـك از عـمـوهـايـت كـه از تـو خـواسـت بـه او نيكويى كنى كمتر از پنجاه دينار به وى مده و چـنـانچه خواستى بيشتر از اين مقدار به او بدهى ، اختيار با تو است . و هر كدام از عمه هايت از تو چيزى خواست كمتر از 25 دينار به او مده و بيش از اين مربوط به خود توست .
مـن مـى خواهم كه خداوند تو را رفعت و بلندى بخشد، پس انفاق كن و از خداى عرش بيم مدار كه فقيرت گرداند
امـام هـشـتـم (ع ) در اين نامه به فرزندش سفارش مى كند هر كس چيزى از تو خواست بايد او را نااميد نكنى و بخشش و عطاى تو نبايد ناچيز باشد اما از جهت افزون بودن در اختيار توست .
امامان (ع ) نه تنها بخشنده بودند بلكه به آن توصيه مى كردند و به پيروان خود درس جود و سـخاوت مى دادند آن حضرت شكر و سپاس داشتن نعمت و ثروت را جود و بخشش آن مى داند و مى فرمايد:
(اِنَّ للّهِِ عـِباداً يَخُصُّهُمْ بِدَوامِالنِّعْمَةِ فَلا تَزالُ فِيهِمْ ما بَذَلُوها فَاِنْ مَنعُوها نَزَعَهَا اللّهُ عَنْهُمْ وَ حَوَّلَها اِلى غَيْرِهِمْ.).
خداوند را بندگانى است كه به دوام نعمت مخصوصشان گردانده است و تا هر زمان كه ببخشند، از آن نـعـمـتـهـا بـرخـوردارند و اگر دست از بخشيدن بردارند، خداى تعالى از ايشان نعمتها را گرفته ، به غير آنان مى دهد.
از اين رو جوادالائمه عليه السلام بخشندگى را با ضمير و فطرت خود عجين ساخته بود و آن چه به او داده مى شد و آن چه از صدقه ، زكات و موقوفات بنى هاشم ، موسى بن جعفر(ع ) و امـام رضا(ع ) به او مى رسيد، همه را بين مردم تقسيم مى كرد.. آن حضرت زمانى كـه از بـغـداد راهـى مـديـنه شد، هرچه داشت در راه خدا انفاق كرد؛ سپس همراه همسرش به مدينه رفت ..
2 ـ دستگيرى از نيازمندان
يـكـى از اصـول اخلاقى امامان عليهم السلام توجه به نيازهاى مردم ، و برطرف كردن مشكلات آنـان اسـت . زيرا انسانها در فراز و نشيب زندگى و در ميان كورانها و حوادث تلخ به يكديگر نياز پيدا مى كنند و نمى توانند به تنهايى مشكل خود را رفع كنند. امامان (ع ) تا سرحد ايثار، از هـمـه امـكانات خود براى حل مشكلات مردم استفاده مى كردند و رسيدگى به نيازمندى هاى آنان را وظيفه توانمندان مى دانستند.
امام جواد(ع ) مى فرمايد:
(مـا عـَظـُمـَتْ نـِعـْمـَةُ اَحَدٌ اِلاّ عَظُمَتْ حَوائِجُ النّاسِ اِلَيْهِ فَمَنْ لَمْ يَتَحَمَّلْ تِلْكَ الْمَؤُنَةَ عَرَضَ النِعْمَةِ لِلزَّوالِ).(100)
نـعـمـت بـر كـسـى فـزونى نمى يابد، مگر آن كه نياز مردم به او فراوان مى گردد؛ پس اگر كـسـى از تـحـمـّل ايـن بـار گـران سـربـاززد، آن نـعـمـت رو بـه زوال خواهد رفت .
آن حـضـرت كمك به نيازمندان را نه تنها منتى بر آنان نمى داند بلكه توانمندان را به احسان نيازمندتر مى دانست و مى فرمود:
(اَهْلُ المَعْروُفِ اَحْوَجُ اِلى اِصْطِناعَةِ مِنْ اَهْلِ الْحاجَةِ لاَِنَّ لَهُمْ اَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ).(101)
نـيـكـوكـاران بـه انـجـام كار نيك از نيازمندان محتاجترند. زيرا پاداش ، فخر و شهرت آن براى ايشان است .
امـام جـواد(ع ) براى برطرف ساختن نياز مردم و حل مشكلات آنان اهتمام فراوان داشت كه در اينجا به ذكر چند نمونه بسنده مى كنيم .
(احمد بن حديد) مى گويد:
همراه عدّه اى به قصد حج بيرون رفتيم . در بين راه ، راهزنان راه را بر ما بستند و آنچه داشتيم بـردنـد. هـنـگـامـى كـه داخـل مـديـنـه شدم ، امام جواد(ع ) را در يكى از گذرگاهها ديدم . همراه آن حـضـرت بـه خـانه اش رفتم و داستان گرفتارى ام را باز گفتم . امام (ع ) دستور داد لباسى بـه هـمـراه مـبـلغـى پـول به من دادند و فرمود: اين پولها را بين يارانت به آن مقدار كه از آنها بـرده انـد تـقـسـيـم كـن . وقتى پولها را بين يارانم تقسيم كردم ، درست به همان مقدار بود كه راهزنان از ما برده بودند!).
(صيدلانى ) مى گويد:
بـا مـردانـى از اهـل سـجستان و بُست در سفر مكه بوديم ، در طواف كعبه حضور جوادالائمه (ع ) رسـيـديـم . عرض كردم حاكم سجستان از دوستان شما است و من هم بايد خراج و مالياتى به او بدهم . اگر به او نامه اى مرقوم فرماييد كه به من احسان كند موجب سپاس و تشكر است .
حـضـرت جـواد(ع ) بـه او نـامـه اى نـوشـت و او مـرا تـا آخـر عـمـر از مـاليـاف مـعـاف كرد..
3 ـ تواضع و فروتنى
يـكـى ديـگـر از ويـژگـى هـاى مهم اخلاقى كه در زندگانى امامان عليهم السلام ديده مى شود، تـواضـع و فـروتـنـى اسـت . ائمـه (ع ) از متواضع ترين مردم زمان خود بودند و فروتنى را افتخارى براى خود مى دانستند. امام جواد(ع ) مى فرمايد:
(اَلتَّواضُعُ زِينَةُ الْحَسَبِ).
فروتنى زينت و شرافت حسب و نسب است .
آن حـضـرت در زنـدگـى بـا نـهـايت فروتنى و مهربانى با زيردستان و مردم رفتار مى كرد. (خيران خادم ) مى گويد:
در روزگـار زنـدگـانـى امـام جـواد(ع ) حـج گـزاردم و بـه سـوى مـديـنـه رفـتـم و داخـل خـانـه امـام (ع ) شـدم . آن حضرت را ديدم كه بر سكّويى ايستاده و جايى را كه بر آن مى نشيند فرش نكرده اند … چون هيبت زده و مدهوش شده بودم خواستم از غير پلكان به طرف سكّو بـالا بـروم كـه امـام به پلكان اشاره كرد. بالا رفتم و سلام دادم ، آن حضرت پاسخ سلام مرا داد. آنگاه به من دست داد. من دست او را بوسيدم و بر صورتم گذاردم .
جـوادالائمـه (ع ) مـرا بـا دسـت خود نشاند. و به خاطر حيرت و دهشتى كه بر من راه يافته بود، دسـت او را گـرفتم و آن حضرت هم دست خويش را در دست من نهاده بود و چون آرام يافتم ، دستش را رها كردم ..(105)
امـام جـواد(ع ) كـارهـا را خـود انـجـام مى داد و تا حد امكان در كارهاى شخصى از ديگران كمك نمى گـرفـت . بـا ايـنـكـه داراى مـوقـعـيـتـى مـمـتـاز بـود و عـنـوان دامـادى خـليـفـه را داشـت ولى بـا كـمال خضوع و تواضع با قشرهاى پايين اجتماع معاشرت داشت و با غلامان و فقيران مى نشست ..(106)
4 ـ كار و تلاش
امام جواد(ع ) مانند پدران گرامى اش به كار و تلاش و زراعت نيز مى پرداخت و در مدتى كه در مدينه بود. به كارهاى كشاورزى و رسيدگى به باغستانها و نخلستانها كه به عنوان صدقه جـاريـه جـد بـزرگـوارش امـام مـوسـى بـن جـعـفـر(ع ) بـود مـشـغـول مـى گـشـت . و ديـگـران را نـيـز بـه كـار و تـلاش و كـسـب روزى حلال تشويق مى كرد.
جـوادالائمـه (ع ) از جـدش حـضـرت صـادق (ع ) روايـت كـرده اسـت كـه مـردى در بـه دسـت آوردن مـال دنـيـا سـعـى زيـادى مـى كـرد. حـضـرت فـرمـود: ايـن مال را براى چه مى خواهى ؟ عرض كرد: براى آن كه به زن و بچه ام غذاى لازم و نفقه واجب را بدهم . به دوستانم اطعام و انعام نمايم ، به خويشانم ببخشم ، براى خدا به مكه بروم و آنجا بـه فـقـراء و بينوايان مسلمين كمك كنم ، دست بيچارگان را بگيرم . خانه براى بى خانمان ها بـسـازم ، دختران يتيم را شوهر دهم و پسران يتيم را زن دهم و آنچه از دستم برمى آيد سرمايه بـه تـهـى دسـتـان بـيكار بدهم . اراضى موات را احياء نمايم و مردم را به كار بگمارم و درخت بـكـارم ، مـجـالس مـجد و عظمت شما خاندان را به اميد اجر و ثوابى كه پيامبرخدا(ص ) وعده داده است برپاكنم .
امـام صـادق (ع ) فرمود: اينها همه كار آخرت است ، كار دنيا نيست بايد بكوشى و همه اين كارها را در سايه كسب حلال انجام دهى
5 ـ بردبارى و مدارا
امامان عليهم السلام در اخلاق اجتماعى خود، (حلم و بردبارى ) و (مدارا با مردم ) را در سرلوحه زنـدگى خود قرار داده بودند. آن بزرگواران در رفتار خود با مردم ، نرم خو، ملايم و گشاده رو بـودنـد. در بـرابـر تـنـدى هـا و نـامـلايـمـات روزگـار و بـى نـزاكـتـى مـردم تحمل داشتند و نرمش عظيم و تحمل قهرمانانه آنان موجب مى گشت كه بسيارى از گمراهان به راه راست هدايت شوند.
قـرآن كـريـم مـوفـقـيـت پـيـامـبـر(ص ) را در امـر رسـالت مـبـتـنـى بـر ايـن اصل مهم مى داندومى فرمايد:
(فـَبَِمـا رَحـْمـَةٍ مـِنَ اللّهِ لِنـْتَ لَهـُمْ و لَوْ كـُنـْتَ فـَظـّاً غـَليـظَ الْقـَلْبِ لاَنـَفـَضُّوا مـِنـْ حَوْلِكَ).
بـه (بـركـت ) رحـمـت الهـى ، در بـرابـر آنـان (مـردم ) نـرم (و مـهـربـان ) شدى ! و اگر خشن و سنگدل
بودى ، از اطراف تو، پراكنده مى شدند.
امام جواد(ع ) درباره اهميت مدارا با مردم مى فرمايد:
(مَنْ هَجَرَ الْمُداراةَ قارَنَهُ الْمَكْرُوه )
كسى كه مدارا را ترك كند، (اين تركِ مدارا) او را به ناملايمات نزديك مى سازد.
و نيز درباره نشانه مدارا مى فرمايد:
(مِن رِفْقِ الرَّجُلِ بِاءَخِيهِ تَرْكُ تَوبيخِهِ بِحَضْرَةِ مَنْ يَكْرَهُ).
از نـشـانـه هـاى مـدارا كـردن آدمـى نسبت به برادرش ، ترك سرزنش او در حضور كسى است كه ناپسند مى دارد.
از ايـن رو آن حـضـرت در نـامـلايمات روزگار، صبر را پيشه خود مى ساخت و بردبارى او بر غضبش چيره مى شد. براى امام (ع ) پارچه هاى قيمتى فرستادند. در راه ، دزد آنها را به سرقت بـرد. حـمل كننده پارچه ها ماجرا را به وسيله نامه به اطلاع آن حضرت رساند. حضرت به خط خويش مرقوم كرد:
و اَمـْوالَنـا مـِنْ مـَوَاهـِبِ اللّهِ الْهـَنـِيـئَةِ وَ عَوارِيهِ المُسْتَوْدَعَةِ، يُمَتِّعُ بما مَتَّعَ مِنْها فِى سُرُورٍ وَ غِبْطَةٍ وَ يَاءْخُذُ ما اَخَذَ مِنْها فِى اءَجْرٍ وَ حِسْبَةٍ. فَمَنْ غَلَبَ جَزَعُهُ عَلى صَبْرِهِ حَبِطَ اءجْرُهُ و نَعُوذُ بِاللّهِ مِنْ ذلِكَ.).(
جـان و مـال مـا از مـواهـب خـوشـايـنـد الهـى است كه همچون امانتى به ما سپرده شده است . آنچه در خـوشـى و سرور از آن بهره گرفته شده به ما فايده مى رسانند و آنچه از ما بگيرند، داراى مـزد و پـاداش اسـت . بـنـابراين آن كه بى قرارى را بر صبر مسلّط گرداند، اجرش از بين مى رود و ما پناه بر خدا مى بريم از آن كه چنين گردد.