صدای قدم های کاروان
02 مهر 1391 توسط فاطمه سلجوقی
اللهم ارزقنا التوفیق الشهاده فی سبیلک …
پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست
این سرزمین غمزده در چشمم آشناست.
این خاک بوی تشنگی و گریه میدهد
گفتند غاضریه و گفتند کربلا
دستی کشید بر سرو بر یال ذوالجناح
آرام به زیر لب به خودش گفت کربلاست
طوفان وزید از وسط دشت و ناگهان
افتاد پرده دید سرش روی نیزه هاست
افتاد پرده دید به تاراج آمدست
مردی به فکر غارت انگشتر و عباست
یاحیدر
هدیه ای از مدرسه علمیه محدثه سلام الله علیها بروجرد
با تشکر از شما دوست عزیز: کاربر مدرسه ی علمیه ی بقیع