هدیه به مادرم زهرا سلام الله علیها
24 فروردین 1392 توسط فاطمه سلجوقی
خدا صبرت دهد حیدر
ای دل آنکه فاتح خیبر است آنکه نبی صلی الله علیه و اله برادرش خواند و محبتش و ولایتش جواز بهشت است آنکه هیچ بدر و خیبری زانویش را خم نکرد وصفش را شنیده ای ؟
اکنون ملول گشته و مانند یک جنین زانوی غم بغل گرفته گوشه نشین حجره نیلوفرش شده
زیرلب زمزمه می کند : قرار دل بی قرار علی برخیز و مادریت را شروع کن
فضه حریف گریه طفلان نمی شود .
کمان گشتی به خاطر حیدر بگو چه کنم ؟ بگو چه کنم ؟
ملائک دور سرش در گردش این ذکر لب دارند یار نه ساله ات را کشتند خداصبرت دهد حیدر .
فضه به دورشان در طواف است و ناله کنان گوید :خداصبرت دهد حیدر
بی گمان عرش به فریاد آمد خدا صبرت دهد حیدر …