کودک و مسجد
فرهنگ
سعدي دراين باره ، چنين سروده است ( سعدي ،گلستان،باب تعليم و تربيت ):
هرکه در خرديش ادب نکنند **دربزرگي فلاح از او برخاست
چرب تر راچنانکه خواهي پيچ**نشود خشک ،جزبه آتش راست
حتي روسو قدم فراتر نهاده و معتقد است که تکوين عادات در کودک ، بلافاصله پس از تولد او آغاز مي شود،وي مي گويد:«تکرار مي کنم ،تربيت آدمي از زمان تولد او شروع مي شود .قبل از سخن گفتن وشنيدن ،به يادگرفتن مشغول است ، تجربه و آزمايش درسها راپيش بيني مي کند .همان دقيقه که دايه خود رامي شناسد درحقيقت خيلي تحصيل کرده است . اگر ترقي انسان را - در هرقدر هم که خرفت باشد - از حين ولادت تا آنجا که رسيده تعقيب نماييد ، از معلومات او متحير خواهيد شد «حجتي ،اسلام وتعليم وتربيت ،ج 1،264)
دکتر الکسيس کارل ، فيزيولوژيست ،جراح و زيست شناس معروف فرانسوي ، براين باور است : براي آنکه تعليم و تربيت مفيد افتد، بايد خيلي زودتر ازآنچه عموماً امروز مي کنند ، شروع شود. يعني از هفته هاي اول بعد از تولد ، ابتدا بايد به مسائل فيزيولوژيکي منحصر شود. و بعد ازسال اول به مسائل رواني توجه شود. ارزش زمان براي کودک و پدر و مادرش يکسان نيست . يک روز در يک سالگي ، خيلي طولاني تر از يک روز در 30 سالگي است . و شايد، شش برابر حوادث فيزيولوژيکي و رواني راشامل است . بنابر اين ،نبايد چنين دوران پرمايه کودکي را بدون کشت گذاشت . محتملاً، درطول 6 سال اول زندگي نتيجه اجراي مقررات زندگي قطعي تر است ( کارل، راه رسم زندگي ،118).
اما برخلاف معتقدات روانشناسان غربي، که تربيت کودک را از هفته هاي اول بعد از تولدمي دانند ، ديدگاه اسلامي آن را خيلي جلوتر و حتي به دوران قبل از انعقاد نطفه در رحم مادر مرتبط مي شناسد.
براين اساس ، بيانات پيشوايان دين مبين اسلام ،مشحون از دستورها و مقررات خاصي است که هم درباره آداب نکاح ومجامعت تذکراتي داده و هم به تاثير آن دستورها به شکل بندي بهداشت جسمي وروان کودک چه درشکم مادر و چه بعد از تولد تاکيدکرده است .بايد دانست که اسلام درباب تعليم و تربيت ، فراتر از ديگران انديشيده است ، براين ديدگاه پا مي فشارد که : « السعيد من سعد في بطن امه، والشقي من شقي في بطن امه» ( نيکبخت کسي است که دررحم مادر به نيکبختي رسيده است ، و بدبخت کسي است که درشکم مادر به بدبختي رسيده است »(محمدي ري شهري ، ميزان الحکمة ،ج 5 ،129 ).
بنابر اين بايد در نظر داشت که براي مسجدي بارآوردن کودک و اهل نماز کردن او ، والدين به طي چنين مسيري نياز دارند، زيرا کارآمد ترين و پربازده ترين مرحله پرورش کودک - مطابق با اخلاق اسلامي و عادات نيکوي فردي و اجتماعي - همين دوران کودکي اواست . کودک درچنين مرحله اي ، آمادگي پذيرش هرگونه اخلاق ، آداب و عادات را به راحت ترين وجه دارد.
راسل مي گويد : « سرعتي که طفل شيرخوار درکسب عادت به کار مي برد، شگفت آور است . کسب هرگونه عادت بد، سدي در برابر کسب عادات خوب دراوايل کودکي خواهد بود. به همين جهت ، تکوين عادت در اوايل کودکي ، بسيار مهم به شمار مي رود چه اگر عادتهاي اولي نيک باشد ، درآينده از تشويقهاي بي پايان نجات خواهيم يافت به علاوه عادتي که درآغاز عمر کسب مي شوند، در دورهاي بعدي زندگي پايدار مي مانند و همانند غرايز ، مؤثر و مسلط خواهند بود. و عادات منافي با آنها که بعدها کسب مي شوند ممکن نيست به آن درجه از تاثير و تسلط برسند . ازاين رو ، عادات نخستين بايد مورد توجه کامل قرار گيرند» ( فلسفي ، اخلاق، ج1، 277).
انجام دادن مداوم تکاليف ديني و برخي از اعمال عبادي در اسلام بويژه نماز ، به تمرين در دوران کودکي نياز دارد، تا پس از طي مراحل رشد جسماني و رسيدن به حد بلوغ، در برگزاري آن احساس سنگيني و مسامحت بيجا به وجود نيايد و احياناً به ترک آن منجر نشود.
در روايتي از امام صادق (ع) به نقل از پدر بزرگوارش ،چنين نقل شده است : کان علي بن الحسين (ع)يأمر الصبيان ان يصلواالمغرب و العشاء جميعاً و الظهر و العصر جميعاً فيقال له يصلون في غير وقتها ، فيقول هو خير من ان يناموا فيها (حضرت امام زين العابدين (ع) همواره بچه ها را به برگزاري نماز مغرب و عشاء و ظهر و عصر ، فرمان مي دادند . به حضرت گفته مي شود که بچه ها نماز را درغير وقت آن مي خوانند . پس ايشان مي فرمايند : آن بهتر از اين است که در وقتش بخوابند) ( نوري ،مستدرک الوسائل ، ج3، 19).
مراد امام اين است که آنان تکليفي دراين خصوص ندارند بلکه منظور عادت وتمرين دادن آنان به نماز و رفع احساس سنگيني نسبت به نماز است . ازجمله قوانين سودمندي که دانشمندان تعليم و تربيت به آن رسيده اند « قانون ممارست و تکرار» و «قانون تشويق» است .
ثورنديک« Thorandike » متوجه اهميت اين قانون شد که اعاده و تکرار هرامري ، به حفظ آن منجرميگردد. و به عکس ، اهمال در تکرار ، موجب فراموشي و نسيان خواهد بود. (حجتي ،اسلام و تعليم و تربيت ،ج2،220).
اين قانون ،همان سخني است که مولي الموحدين حضرت علي (ع) درجملات کوتاه خود 1400 سال قبل فرمودند:« العادة طبع ثان» (عادت ،سرشت دوم است) (آمدي ،تصنيف غررالحکم و در رالکلم ،322).
« للعادة علي کل انسان سلطان عادت براي انسانها به منزله پادشاه و فرمانرواست آمدي ،تصنيف غررالحکم و دررالکلم،322)
«الفضيلةغلبة العادة » فضيلت نتيجه پيروزي برعادت است )(آمدي،تصنيف غررالحکم و دررالکلم ،322).
با اهتمام و التفاوت به نقش عادات در زندگي معنوي آينده کودکان است که ماهمواره خواهيم توانست فرزندان خود را به شاهراهاي اسلامي هدايت کنيم و آنان را ازکجرويها و افتادن به دست اندازهاي جاده اي رهايي بخشيم . آنگاه راهزنان فريبنده و مهاجمان بافضولات فرهنگي ، ياراي مقاومت با ايمان و اعتقاد راسخ آنان را نخواهند داشت .
اکنون بجاست اين سئوال مطرح شود : با توجه به اهميت عادتدهي کودکان درمساجد آيا اسلام درقبال مسجد روي کودکان چه ديدگاهي دارد؟
درجواب اين سئوال ،بايد گفت که درنگاهي به احاديث و روايات وارده با پاسخهاي دوگانه اي مواجه مي شويم :
1- احاديثي که ورود کودکان را به مسجد مکروه مي شمارد.
2- احاديثي که دليل برجواز حضور کودکان درمسجد، و تشويق بدان امراست .
در دو سه حديثي که به طرق مختلف درباب کراهيت حضور کودکان درمساجد وارد شده است صرف نظر از اينکه تقدم و تاري در کلمات آنها مشاهده مي شود چنين است : « جنبوامساجدکم مجانينکم وصبيانکم » (حضرت رسول اکرم (ص) مي فرمايند: از مساجدتان ديوانگان و کودکان خود رادورنگه داريد . (نوري ،مستدرک الوسائل ،ج1، 230)
البته، شماري از علما و اهل سنت از اين حديث حکم عدم جواز ورود کودک را به مسجد استنباط کرده و بدان فتوي داده اند . قابسي از مالک نقل مي کند: اگر کودک درسنين بازي و شيطنت است ،من ورود او را به مسجد جايز نمي دانم ( داغ،تاريخ تعليم وتربيت دراسلام،123)
اما درمقابل اين حديف ما در ماخذ ديني شاهديم که پيامبر(ص) و اصحاب ، بچه هاي خود را به مسجد مي آورند. نه تنها بچه هاي سه چهارساله بلکه زنان اصحاب با بچه هاي شيرخوار خود در نمازهاي جماعت حاضر مي شدند.
روايات نشان نمي دهند که پيامبر رحمت (ص) حتي دريک مودر برآنان يا بر والدين آنان نهيب زده يا به آوردن بچه هايشان به مسجد اعتراض کرده باشند . بلکه برعکس ،عکس العملهايي که حاکي از تشويق و رضايت است ، ازجانب آن حضرت مشاهده مي شد.
ابن عمر درباره پيامبر (ص) چنين مي گويد:« رايت روسل الله (ص) علي المنبر يخطب الناس ، فخرج الحسن فعثر ، فسقط علي وجهه، فنزل علي المنبر يريد اخذه ، فاخذه الناس فاتوا به، قال قاتل الله الشيطان : ان الولد فتنه و الله ماعلمت اني نزلت من المنبر حتي اتيت به »(رسول خدا ص ) را ديدم که درمنبر براي مدم سخنراني مي کردند ( امام حسن(ع) ) درخروج از مسجد پايش ليز خورد وبه زمين افتاد .حضرت از منبر پايينآمد تا او رابگيرد.مردم او را گرفتند و به ايشان دادند .حضرت (ص) فرمودند: خدا شيطان را بکشد. واقعاً فرزند موجب آزمايش است . به خدا قسم ، هيچ متوجه پايين آمدن از منبر نشدم ،تااينکه او به من رسانده شد)هندي کنزالعمال ،ج16، 289
گاهي ، پيغمبر (ص) درحال سجده بودند، که امام حسن (ع) مي آمدند و برپشت پيامبر (ص) مي نشستند . پيغمبر (ص) به همان حال مي ماندند و سجده را طول مي دادند (شريف قرشي ،زندگاني حسن بن علي (ع) ،ج1، 68)
شبي پيامبر (ص) نماز عشاء مي گذاشتند و سجده اي بسيار دراز به جاآورند . پس از پايان نماز، علت را ازايشان پرسيدند ، پيامبر(ص) فرمودند: پسرم حسن برپشتم سوار بود، و ناراحت بودم که پياده اش کنم (شريف قرشي،زندگاني حسن به علي (ع) ،ج1، 68)
حتي ابوقتاة انصاري روايتي که حاکي ازنهايت توجه پيامبر (ص) به کودکان دراثناي نماز است ، نقل مي کند که شايد براي ما غير منتظره بنمايد . و درصورت صحت روايت ممکن است آن را مغير با اصل حضور قلب در نماز تلقي بنماييم . اوچنين مي گويد :«ان رسول الله (ص)کان يصلي و هو حامل امامه بنت زينب بنت رسول الله (ص) و لابي العاص بن ربيعه بن عبد شمس ،فاذاسجد وضعها و اذا قام حملها »(همانا رسول خدا (ص)و همسر ابي العاص ،را دربغل مي گرفتند و هنگام سجده،او را زمين مي گذاشتند و در قيام،او را برمي داشتند) (عبدالباقي ،اللولو و المرجان ،ج1،109).
دو روايت ديگر که برحضور کودکان شيرخوار و خردسال در مسجد دلالت مي کند،جالب توجه است .صاحب مستدرک الوسائل ، ازکتاب عدةالداعي چنين نقل مي کند: « صلي رسول الله (ص) بالناس يوماًفخخف في الراکعين،فلما انصرف قال له الناس يا رسول الله رأيناک خففت هل حدث فس الصلاة؟ قال : و ماذاک ، قالوا خففت في راکعتين الاخرتين ، فقال اوماسمعتم صراخ الصبي ، وفي حديث آخر: خشيت ان يشتغل به خاطر ابيه» (روزي رسول خدا(ص)بامردم نمازمي گزاردند که دو رکعت آخر را سبکتر کردند. پس ازاتمام نماز ، مردم گفتند: يارسول الله ، متوجه سبک کردن نمازشديم . آيااتفاقي در نماز روي داد،فرمودند: چطور مگر ؟ گفتند: دورکعت آخر را سبک برگزار کرديد.فرمودند: آيا صداي گريه بچه را نشنيديد؟و درحديث ديگري هست که فرمودند: ترسيدم فکر پدرش بدان مشغول شود)نوري ،مستدرک الوسائل ،ج6، 503)
رسول خدا(ص) درحديث ديگري نيز مي فرمايند : «اني لاقوم الي الصلوة اريد ان اطول فيها فاسمع بکاء الصبي فاتجوز في صلاتي کراهية ان اشق علي امه»(من به نماز مي ايستم و مي خواهم تا آن را طولاني سازم .پس ،گريه کودکي را مي شنوم.وچون خوش نمي دارم که برمادر او سخت گيري کنم ،نماز را سبک برگزارمي کنم .(بخاري ،صحيح ،ج1،1397 زبيدي ،مختصرصحيح البخاري ،108 ،بلاغي پيامبر رحمت ،23 .
درحديث ديگري ضمن دلالت برحضور کودکان درمساجد چگونگي شرکت آنان درصفوف جماعت ،بدين گونه بيان شده است : «عن جابر،عن ابي جعفر(ع)قال :سألته عن الصيبان اذا صفوا في الصلوه المکتوبة، قال : لاتؤخر و هم عن الصلوة و فرقوا بينهم» (جابر نقل مي کند که امام باقر(ع) درباره کودکاني که درنماز واجب حضور مي يابند پرسيدم .حضرت فرمودند:آنان را در اخر صفهاي جماعت باهم نگذاريد ،بلکه جداگانه دربين بزرگسالان پراکنده سازيد)(طباطبائي بروجردي ،جامع احاديث الشيعة، ج 6، 459)
باتوجه به احاديث و رواياتي که ياد آور شديم ،اگر جمع بندي صحيحي به عمل نيايد شايد اين شبهه ايجاد شودکه احاديث مشمول نوعي تناقض گويي شده اند،درحالي که به هيچ وجه چنين نيست .صدور احاديثي از قبيل :«جنبوا مساجدکم مجانينکم وصبيانکم ….»نشان مي دهد که اين حديث شريف ،کودکاني را درنظر دارد که درحرکات خود و درشيطنت و شلوغ کاري بسان ديوانگان عمل مي نمايند و درصورت حضور درمسجد ، موجب آلودگي يا ايجاد بي نظمي غيرمتعارف درمسجد مي شوند.اين احتمال هم وجود دارد که درجامعه آن روز باتوجه به شرايط و عدم امکاناتي از قبيل پوشاک مناسب بچه،حضور کودکان چه بسا موجب آلودگي مسجد و حاضران درمسجد مي شد.
طبق نظرفقيه بزرگوار شهيد ثاني (ره) :«مراد کودکاني است که به طهارت آنان اعتمادي نيست يا اينکه خوب و بد را تشخيص نمي دهند اما بچه مميزي که طهارت او مورد وثوق است و خودش نيز برنمازها مواظبت مي نمايد ،کراهيتي برآن متوجه نيست بلکه سزاوار است او را به آمدن مسجد تمرين دادهمچنانکه لازم است براي نماز تمرين وعادت داده شود »(عاملي ،الروضةالبهية ،ج1، 96)
آيت الله شهيد مطهري ،دريکي از گفتارهاي خود در توضيح آيه:«وامر اهلک بالصلاةو اصطبر عليها»(طه 55/)(اهلت را به نماز دستور بده و برنماز صبرکن)چنين بيان مي کند:«…..بچه هاا را ازکودکي بايد به نمازتمرين داد….بچه را بايد درمحيط مشوق نماز خواندن برد .اين به تجربه ثابت شده است که اگر بچه به مسجد نرود،اگر در جمع نباشد نمازخواندن جمع را نبيند به اين کار تشويق نمي شود. چون اصلاً حضور درجمع مشوق انسان است آدم بزرگ هم وقتي خودش را درجمع اهل عبادت مي بيند روح عبادت بيشتري پيدا مي کند بچه که ديگربيشتر تحت تأثير است … بايد با بچه هاي خودمان ، برنامه مسجد رفتن داشته باشيم ،تا بچه هابا مساجد ومعابد آشنا بشوند.ماخودمان ازبچگي با مساجد ومعابد آشنا بوديم در اين اوضاع و احوال امروز چقدر به مسجد مي رويم که بچه هاي ما که هفت ساله شده اند به دبستان وبعد به دبيرستان و بعد به دانشگاه رفته اند ولي اصلاً پايشان به مساجد نرسيده است بروند؟خوب اينها قهراً از مساجد فراري مي شوند حالا،ممکن است بگوييد وضع مساجد خراب است کثيف است يا مثلاً يک روضه خوان مي آيد و حرف چنان و چنين مي زند .آنها را هم وظيفه داريم که درست بکنيم وظيفه که دريکجا تمام نمي شودوضع مساجد خودمان را هم بايد اصلاح بکنيم (مطهري ،گفتارهاي معنوي ،94)
ازطرفي ديگر بايد به نکته ظريف توجه داشت که منع بچه از مسجد ، با منع مادر او ازمسجد نيز ارتباط تنگاتنگي دارد .مادران که معمولاً مسئوليت پرستاري و تربيت فرزندان را بيشتر از پدران به عهده دارند درمراعات چنين امري ، سالياني را محکوم به خانه نشيني و محروميت از مساجد الهي خواهند بود. مادران بااين فرض بايد به جرم مادربودن و پرستاري حداقل سه فرزند ،10 تا 12 سال از حضور درپايگاههايعظيم فکري ومعنواي اجتناب کنند، و درنهايت به آموخته هاي بيات خانه پدري و آموزشهاي فراموش شده و منسوخ دوران تحصيلي قناعت نمايند. بديهي است چنين برداشتي درحوزه خدامحوري و علم مداري اسلامي جايگاهي ندارد و با نص صريح ديني مغاير است .
اين نکته را هم بايد اضافه کرد که هيچ وقت ،احتمال شلوغ کاري و شيطنت از جانب کودکان دور از انتظار نيست ،ودرصورت حضور درمساجد دررفع آرامش آن مقداري دخيل خواهند بود. اما از باب « الاهم فالاهم » و نتيجه عادت پذيري کودک ، بايد آن را تحمل کرد و درطراحي مساجد براي آنان نيز جايگاهي را متناسب با روحيه کودکي در نظر گرفت .
امروزه براي جلب و جذب کودکان و نوجوانان و حتي جوانان به مساجد ازباب : «وجوب مقدمه واجب» بايد ساخت مهد کودک فضاي سبزومجتمهاي ورزشي ،تفريحي و برنامه ريزي ازسوي متوليان مساجد پيش بيني شود باتوجه به فراگيربودن امور فوق در زندگي روزمره کودکان و جوانان بايد مساجد را توسعه داد و متحول کرد .
ما امروز در دنيايي زندگي مي کنيم که دربافت شهري آن ،ديگر از خانه باغها بويژه در طبقات پايين ومتوسط جامعه - که طيف مسجدي را هم آنان تشکيل مي دهند - خبري نيست .کودک و جوان در يک محاصره آپارتماني و آپارتمان نمايي به دور از تفريجات لازم محدود شده است .لذا شوق بازي در فضاي سبز زيبا و دلپذير و «گلگشت درکنار آب نماهاي مسجد » (مهاجراني،روزنامه اطلاعات،28/3/1377)مي تواند با بلند شدن نغمه دلکش اذان از مأذنه مساجد ، جذبه و اشتياق آنان ار نسبت به مسجد روي شعله ورکند.حتي چنين روشي ،مي تواند پدران ومادران را به سوي مسجد بکشاند، که اين خود از زمينه هاي «توفيق اجباري» است و از راههاي تحکيم پيوند خانه و مسجد به شمارميرود.
اساساً معماري سنتي مساجد برچنين ساختاري دلپذير و دلارايي استواربوده است به طوري که تاريخ مي نويسد ميراث فرهنگيمينماياند و حافظ شيرازي مي سرايد:
بده ساقي مي باقي که درجنت نخواهي يافت
کنارآب رکناباد وگلگشت مصلي را
متاسفانه با وجود پيشرفتهاي معماري و تحولات : اجتماعي ، فرهنگي وصنعتي ، به صراحت مي توان ادعا کرد که مسجد سازيهاي امروز ، هيچ تناسبي با آنهمه تحولات نشاننميدهندو فاقد جاذبه هاي تبليغي مطابق با زمان است .
مسجد سازي و مسجد داري در دنياي امروز نيازمند دانش فني و تخصص لازم خود است که متاسفانه تاکنون برنامه ريزي دقيقي دراين باره نشده است
واقعيت اين است آن مقداري که به نقش اجتماعي و سياسي مساجد درجريان انقلاب اسلامي باور کرده ايم به همان ميزان در گسترش جاذبه هاي تفريحي مساجد تلاش و کارنکرده ايم و«مسجد دانشگاه»بسيار ايجاد کرديه ايم ولي به فکر«دانشگاه مسجد »نيفتاده ايم .
امروزه احداث هرگونه ساختماني تابع يک سلسله اصول و ضوابط شهر سازي ، وبراساس نيازمنديهاي تعريف شده کارشناسانه صورت مي پذيرد .اما فقط دراين ميان مسجد است که ازهيچ اصول علمي ، تربيتي و تبليغاتي برخوردار نبوده و تاکنو نيز در مورد طراحي کارشناسانه آن الگويي ارائه نشده است .
حسن رهبري کارشناس ارشد مديريت
منابع :
1. آمدي ، تصنيف غررالحکم و دررالکلم ،قم،دفتر تبليغات اسلامي
2. بخاري ، صحيح بخاري
3. بلاغي،صدر،پيامبر رحمت ، تهران ، انتشارات حسينيه ارشاد
4. حجتي ،محمدباقر، اسلام وتعليم و تربيت ، چاپ پانزدهم ، تهران ، دفتر نشر فرهنگ اسلامي
5. داغ ،محمد و ديگران ، تاريخ تعليم و تربيت دراسلام قرن 6-1 هجري ، ترجمه علي اصغر کوشافر ، تبريز ، دانشگاه تبريز، 1369
6. زبيدي ، احمد بن عبداللطيف ، مختصر صحيح البخاري ، بيروت ، دارالنفائس
7. سعدي ، گلستان
8. شريف قرشي ، باقر ، زندگاني حسن بن علي (ع9 ، ترجمه فخرالدين حجازي ، چاپ دوم .
9.طباطبائيبروجردي،حسين،جامعاحاديثالشيعة،قم،1369 هـ.ق
10. عاملي ، زين الدين، الروضةالبهية،قم،موسسه اسماعيليان 1375
11. عبدالباقي ،محمدفؤاد،اللؤلؤو المرجان،بيروت ،دارالفکر
12. فلسفي ،محمدتقي،اخلاق،چاپ دوم،تهران
13. قائمي اميري،علي،خانواده وتربيت کودک،تهران،انتشارات اميري
14. کارل ،الکسيس،راه رسم زندگي،ترجمه پرويزدبيري،چاپ پنجم،اصفهان،نشرتأييد
15. محمدي ري شهري ،محمد،ميزان الحکمة،چاپ اول،قم،دفترتبليغات اسلامي
16. مطهري ،مرتضي ،گفتارهاي معنوي
17. مهاجراني،عطاءالله «نقدحال»،روزنامه اطلاعات ،28خرداد1377
18. نوري ،ميرزاحسين،مستدرک الوسائل،چاپ جديد
19. ويليام،سي کرين،پيشگامان رشد،ترجمه فريدفدايي،تهران،اطلاعات 1373
20. هندي،حسام الدين ،کنزالعمال ،بيروت،الشرکةالمتحدةللتوزيع
صفحات: 1· 2