• آرشیوها 
  •  
  • تماس  
  • ورود 

دو اصل بسيار مهم در شناخت شخصيت‏ها

02 خرداد 1392 توسط فاطمه سلجوقی

پيش از توضيح شخصيت على از ديدگاه حضرت علی علیه السلام دو اصل انسانى بسيار مهم را مطرح مى‏كنيم ، آن دو اصل اينست :

اصل يكم

هر اندازه كه شخصيت يك انسان از رشد و قدرت برخوردار بوده باشد ، بهمان اندازه ، مى‏تواند شخصيت خويشتن را از موجوديت طبيعى خود تجريد و رها نموده و آن را بيرون از خويشتن چنان مطرح نمايد كه يك موجود عينى و يا شخصيت ديگرى را . بلكه بطور اطمينان مى‏توانيم بگوييم : انسان از آن هنگام مى‏تواند از مرز حيوانى به قلمرو انسانى عبور كند كه بتواند شخصيت خود را براى خويشتن مطرح نمايد . بدون عبور از اين مرز ، امتيازاتى از قبيل مالكيت بر شخصيت ، اختيار ، سازندگى درباره خويشتن و پذيرش انسان در منطقه ارزش‏ها ،

اوهام و خيالاتى بيش نخواهد بود . حتى همه معلومات ما درباره شناسايى روان و فعاليّت‏هاى آن ، و همچنين معارف ما درباره سطوح آگاه و نيمه آگاه و ناآگاه همه و همه در نتيجه قدرت علماى روانشناسى و درون كاوان ، بر مطرح كردن جهان درونى خويشتن ، مانند موضوع برونى براى مطالعه و بررسى مى‏باشد ، زيرا هيچ يك از پديده‏ها و عناصر و سطوح روان ، مانند نمودهاى فيزيكى براى هيچ كس و در هيچ آزمايشگاه قابل مشاهده نمى‏باشد .

شخصيت‏هاى بزرگ درون بينى مانند برگسون و جلال الدين مولوى و ويكتور هوگو و داستايوسكى و تولستوى . . . از قدرت تجريد فراوانى برخوردار بوده‏اند كه توانسته‏اند زوايا و پديده‏ها و عناصر فراوانى را از درون

خويشتن دريابند و براى شناخت درون ساير انسان‏ها مورد بهره بردارى قرار بدهند .

يك دليل قاطعانه براى اثبات قدرت حضرت علی علیه السلام بر تجريد و بر نهادن شخصيت خويشتن ، مالكيت مطلق او بر همه عوامل و پديده‏هاى برونى و درونى مربوط به شخصيت او بوده است . عوامل جالب دنيا كه هر گونه شخصيت را به اندازه قدرت خود ، تحت تأثير قرار مى‏دهند ، همين كه نزديك به منطقه شخصيت امير المؤمنين ( ع ) مى‏رسيدند دگرگون مى‏گشتند و مانند يك عدّه جريانات بى اثر بدون اينكه وارد آن منطقه شوند ، براه خود مى‏رفتند . رياست مطلق چند كشور كه جامعه آن روز اسلام را تشكيل مى‏دادند ، جالب‏ترين عاملى است كه منطقه هر گونه شخصيت را اشغال مى‏نمايد . امّا بشهادت تمام تواريخ ديديم كه نتوانست منطقه شخصيت حضرت علی علیه السلام را اشغال نمايد . حسّ انتقام جويى از دشمنان خون آشامش نتوانست شخصيت او را دستخوش هيجانات خام نموده مالكيتش را از شخصيت خويشتن سلب نمايد . حضرت علی علیه السلام چنين شخصيتى است كه مى‏تواند درباره خويشتن سخن بگويد و خود را بهتر از همه معرفى نمايد .

يكى ديگر از مختصات رشد شخصيت اينست كه هر اندازه اين رشد به تكامل بيشترى برسد ، شايستگى‏هاى آرايشى خود به بايستگى‏هاى ضرورى روح مبدل مى‏گردد . بتوضيح اينكه اگر عدالت ورزى در حالات معمولى پيش از رشد را پديده شايسته‏اى تلقى مى‏كرد و خود آرايى و مباهات و فخر و تكبر را از آن نتيجه مى‏گرفت ، پس از ورود به مجراى رشد ، همان عدالت ورزى ضرورت بايسته روح او تلقّى مى‏شود . چنانكه استمرار زندگى طبيعى انسان و همه جانداران ، احتياج به تنفس و غذا و توليد مثل دارد ، و حيات با عمل بآن پديده‏ها ، هيچ گونه مزيّتى بر وضع ضرورى طبيعت خود نمى‏بيند تا آن را امتيازى بداند كه خود را با آن بيارايد ، همچنان رشد شخصيت آدمى در مسير خود ، از لذايذ شخصى و هوس‏ها [ در مقابل خود را جزئى از اجتماع ديدن ] چشم مى‏پوشد و اين چشم پوشيدن مانند گريز از مواد سمّى است كه خوردنش حيات را بخطر مرگ مى‏اندازد . نيز مبانى اصيل اخلاق و عدالت و سازندگى مثبت غذاى ضرورى رشد شخصيت است .

وقتى كه آدمى در اين مسير مى‏افتد ، امور مزبوره را ضرورت مسير مزبوره مى‏داند .

به همين جهت است كه مى‏گوئيم : امتيازاتى را كه « خود طبيعى » بدست مى‏آورد ، آنها را آرايشى تلقى مى‏كند كه تماشا و لذت بردن از آنها ، عامل بوجود آوردن و بقاى آنها است ، در صورتى كه شخصيت در مسير رشد ، امتيازات را هرگز به عنوان موضوع قابل تماشا و لذت بردن نمى‏داند .

هنگامى كه انسان رشد يافته مى‏گويد : « من دروغ نمى‏گويم » مانند اينست كه يك جاندار و يا يك انسان در قلمرو زندگى معمولى مى‏گويد : « من تنفس ميكنم » وقتى كه رشد يافته مى‏گويد : « من انسان دادگرم » در حقيقت مثل اينست كه جاندار و يا انسان معمولى بگويد كه « من براى سير شدن غذا مى‏خورم » .

در آنموقع كه انسان رشد يافته مى‏گويد : « من خدا را مى‏بينم » درست مانند اينست كه آدم معمولى حتى يك جاندار مى‏گويد : « من آب را در آن حوض يا استخر مى‏بينم » . . .

مادامى كه شخصيت آدمى به اين مسير رشد قدم نگذارد ، هيچ يك از گفتار و كردار او از حدّ سوداگرى بالاتر نخواهد رفت . پس از توضيح اين دو اصل ، مى‏پردازيم به « على از ديدگاه حضرت علی علیه السلام » .

اين جمله « على از ديدگاه حضرت علی علیه السلام » كه آنرا عنوان مبحث قرار داده‏ايم ، بطور قطع براى كسانى كه اطّلاعى از شخصيت اين انسان بزرگ ندارند ، و پديده‏اى بنام رشد شخصيت را نمى‏شناسند و يا با داشتن اطلاعات علمى نه از شخصيت حضرت علی علیه السلام و نه از پديده رشد ، طعم واقعى كمال را چشيده‏اند قابل هضم نيست .

امّا اينكه شخصيت حضرت علی علیه السلام در حدّ اعلاى رشد بوده است ، جاى كمترين ترديد نيست ، چنانكه در مباحث گذشته از صاحبنظران اسلامى و غير اسلامى مشاهده كرديم ، حضرت علی علیه السلام در رديف اول از پيشتازان تكامل يافته كاروان بشرى است . نيز با دقت كافى در جملات همان صاحبنظران و ديگر رشد يافتگان قرون و اعصار از بروز شخصيت حضرت علی علیه السلام در تاريخ ، بخوبى اثبات مى‏شود كه گويندگان آن جملات طعمى از رشد و تكامل انسانى را چشيده‏اند كه چنان جملات عاشقانه و پر هيجان و طوفانى را ابراز كرده‏اند .

با نظر به دو اصل گذشته و دلايلى را كه در زير مطرح مى‏كنيم ، يكى از بهترين طرق شناسايى حضرت علی علیه السلام همين است كه ما مورد بررسى قرار مى‏دهيم : ( على از ديدگاه على ) ( ع ) . دليل يكم راستگويى و صدق محض بودن حضرت علی علیه السلام حقيقتى است كه سرتاسر زندگى او را چه در قلمرو انديشه و گفتار و چه در قلمرو عمل ، فرا گرفته است .

دروغ و حيله‏گرى و چاپلوسى و هر گونه مبارزه با واقعيات ، علتى جز قرار گرفتن در سوداگرى‏هاى « خود طبيعى » ندارد و اين حقيقت اثبات قطعى شده است كه على بن ابيطالب ( ع ) « خود طبيعى » را در راه وصول به « خود انسانى اعلا » ، سخت مهار كرده است . مگر ارتكاب خلاف واقعيت‏ها كه حركت بر خلاف نظم هستى هدفدار است ، جز براى ثروت و مقام و نامجويى و امثال اين پديده‏ها ، انجام مى‏گيرد ؟

يك فرد در تاريخ پيدا نشده است كه كمترين تمايلى از حضرت علی علیه السلام بآن امور را اثبات كند . وضع روحى فرزند ابيطالب را درباره راست و دروغ در نمونه‏اى از حسّاس ترين موقعيت زندگى او يادآور مى‏شويم :

عمر در نزديكى فوت خود شش نفر را براى انتخاب زمامدار از ميان خودشان تعيين نمود . گفته بود : در صورت نبودن رأى كافى براى يكى از آن شش نفر ، عبد الرحمن بن عوف مى‏تواند قضيّه را يكسره نموده و خليفه را تعيين كند . در اين شورا دو نفر رأى مساوى آوردند ، على بن ابيطالب ( ع ) و عثمان . نوبت عبد الرحمن بن عوف بود كه يكى از آن دو را ترجيح بدهد . عبد الرحمن رو به حضرت علی علیه السلام كرده و گفت :

من ترا ترجيح داده و بيعت مى‏كنم ، بشرط اينكه به قرآن و سنت و روش دو شيخ گذشته عمل كنى . حضرت علی علیه السلام فرمود : عمل به قرآن و سنت ، بلى ، و امّا عمل به روش دو شيخ نه ، بلكه با نظر خودم رفتار خواهم كرد . اين پيشنهاد را به عثمان نمود ، عثمان بدون ترديد پذيرفت .

بعضى از تاريخ نويسان مى‏گويند : عبد الرحمن اين پيشنهاد را سه بار تكرار كرد و در هر بار عثمان پذيرفت و حضرت علی علیه السلام قبول نكرد .

مسلم است كه از نظر رفتار سياستمداران معمولى ، حضرت علی علیه السلام مى‏توانست آن روز دروغى بگويد و سپس كه سوار كار شد ، با صدها جملات و حيله‏گرى‏هاى ساختگى ، دروغ خود را تصحيح نمايد . ولى حضرت علی علیه السلام اين دروغ را نمى‏گويد و براى بار سوم از زمامدارى بر كنار ميماند .

دليل دوم نظرى به تربيت شدگان على بن ابيطالب ( ع ) . گروهى از پاك‏ترين مردم صدر اوّل اسلام ، در حوزه جاذبيت شخصيت حضرت علی علیه السلام قرار گرفته و با گفتار و كردار او به درجات عالى رشد و كمال رسيده‏اند ، مانند :

مسلم است كه اين شخصيت‏هاى تاريخى صدر اول اسلام ، مخصوصا گروهى از آنان ، مانند سلمان و ابوذر ، مالك اشتر و عمار و ميثم . . . عالى‏ترين مراحل رشد و كمال را در جاذبيت شخصيت امير المؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام بدست آورده بوده‏اند و اين تأثير و تأثر روشن‏ترين دليل آن است كه اينان در شخصيت حضرت علی علیه السلام عالى‏ترين آرمان انسانى خود را ديده بودند كه از ديگر انسان‏هاى دوره پر نوسان و ضد و نقيض بريده و به آن بزرگوار پيوسته بوده‏اند ، اگر كمترين تجاوز از حق و اندك ارتكاب خلاف قانون انسانى از او مشاهده مى‏كردند ، آنهمه جان فشانى و عشق به او نمى‏ورزيدند و راه ديگرى و دنبال ديگران را مى‏گرفتند كه به خواسته‏هاى زندگى معمولى خود ميرسيدند .

گروهى از اين 81 شخصيت ، چنانكه گفتيم ، مانند ابو ذر و سلمان فارسى . . .

بحدّ رشد سازندگى تاريخ رسيده بودند كه اسلام واقعى را در وجود خود مجسّم مى‏كردند .

اينان در وجود حضرت علی علیه السلام امتيازات بسيار فوق العاده‏اى را ديده بودند كه او را معيار و مربّى و تطبيق كننده قرآن در وجود خود تلقى مى‏كردند . رابطه اين رشد يافتگان با حضرت علی علیه السلام مافوق رابطه پيروان يك مكتب از پيشتازان آن مكتب بوده و بلكه بمرحله عشق حقيقى رسيده بود . عشق حقيقى را ميگوئيم كه با عشق مجازى كه همه نقص و عيب و زشتى معشوق را مى‏پوشاند قابل مقايسه نيست .

مانند حضرت علی علیه السلام مى‏افروزد و آنگاه پاكان اولاد آدم را پروانه‏وار دور آن شعاع فروزان مى‏گرداند .

دليل سوم هر محقق صاحبنظرى كه با تتبّع و تحقيق لازم و كافى چه از مسلمانان و چه از ملل غير اسلامى ، درباره شخصيت حضرت علی علیه السلام بررسى كرده‏اند ، به اتفاق آراء صدق محض و راستگويى و رستگارى حضرت علی علیه السلام را پذيرفته‏اند . تنها بعنوان نمونه جمله‏اى را از « پطروشفسكى » استاد دانشگاه لنينگراد متذكر مى‏شويم :

« على تا سر حد شور و عشق پاى بند دين بود ، صادق و راستگار بود . . . و تمام صفات لازمه اولياء اللّه در وجودش جمع بود »  .

دليل چهارم در مباحث پيشين جملاتى را از جبران خليل جبران ديديم كه چنين گفته بود : « حضرت علی علیه السلام مانند آن پيامبران بود كه به جامعه‏هايى مبعوث مى‏شدند كه جامعه آنان نبود ، در زمانى زندگى مى‏كردند كه زمان آنان نبود ، در ميان مردمى بودند كه شايستگى آن پيامبران را نداشتند ، خدا را در اين كار حكمتى است كه خود دانا است » و چنانكه در مختصات جامعه‏اى كه حضرت علی علیه السلام در آن زندگى مى‏كرد ،

متذكر خواهيم شد ، حضرت علی علیه السلام در ميان دشمنان بسيار گوناگون و مردم نادان ، زندگى مى‏كرد .

از طرف ديگر حضرت علی علیه السلام بر خلاف زمامداران ديگر هرگز با آن دشمنان با حيله‏گرى و ظاهر سازى رفتار نمى‏كرد و سختگيرى او در اجراى اصول عدالت ،

براى دشمنانش راهى جز صف آرايى ظاهرى يا باطنى در برابر او نمى‏گذاشت .

در چنين وضعى براى دشمنان و خودكامه‏هاى تبهكار دستاويزى بهتر از پيدا كردن نكته ضعفى مانند اتهّام به دروغ وجود نداشت ، و همه مى‏دانيم كه هيچ كس نتوانست چنين اتّهامى را به فرزند ابيطالب وارد آورد .

دليل پنجم او حقيقت را دريافته بود ، فروغ تابناك مطلق عالم هستى ،

دلش را روشن كرده و خدا را دريافته بود . خدا را در همه لحظات زندگيش مى‏ديد . . . آيا ممكن است چنين شخصى كمترين خلاف را مرتكب شود ؟ چه خلافى بدتر از دروغ آرى ، كسانى كه توانايى واقع‏بينى و واقع‏گرايى و واقع‏گويى را ندارند ، قدرت هضم شخصيت غوطه‏ور در واقعيات را هم ندارند .

 

عقل گردى عقل را دانى كمال
عشق گردى عشق را بينى جمال

اكنون ميپردازيم به معرفى علىّ بن ابيطالب از ديدگاه خود او :

 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: همنشین سخن لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

زیارتنامه ائمه بقیع


يا مَوالِيَّ يا اَبْناءَ رَسُولِ اللهِ، عَبْدُکُمْ وَابْنُ اَمَتِکُمُ الذَّليلُ بَيْنَ اَيْديکُمْ، وَالْمُضْعِفُ في عُلُوِّ قَدْرِکُمْ، وَالْمُعْتَرِفُ بِحَقِّکُمْ، جاءَکُمْ مُسْتَجيراً بِکُمْ، قاصِداً اِلي حَرَمِکُمْ، مُتَقَرِّباً اِلي مَقامِکُمْ، مُتَوَسِّلاً اِلَي اللهِ تَعالي بِکُمْ، أَدْخُلُ يا مَوالِيَّ، أَدْخُلُ يا اَوْلِياءَ اللهِ، أَدْخُلُ يا مَلائِکَةَ اللهِ الْمُحْدِقينَ بِهذَا الْحَرَمِ الْمُقيمينَ بِهذَا الْمَشْهَدِ. اَللهُ اَکْبَرُ کَبيراً، وَالْحَمْدُ للهِ کَثيراً، وَسُبْحانَ اللهِ بُکْرَةً وَاَصيلاً، وَالْحَمْدُ للهِ الْفَرْدِ الصَّمَدِ الْماجِدِ الاْحَدِ الْمُتَفَضِّلِ الْمَنّانِ، الْمُتَطَوِّلِ الْحَنّانِ الَّذي مَنَّ بِطَوْلِهِ، وَسَهَّلَ زِيارَةَ ساداتي بِاِحْسانِهِ، وَلَمْ يَجْعَلْني عَنْ زِيارَتِهِمْ مَمْنُوعاً بَلْ تَطَوَّلَ وَمَنَحَ. اَلسَّلامُ عَلَيْکُمْ اَئِمَّةَ الْهُدي، اَلسَّلامُ عَلَيْکُمْ اَهْلَ التَّقْوي، اَلسَّلامُ عَلَيْکُمْ اَيُّهَا الْحُجَجُ علي اَهْلِ الدُّنْيا، اَلسَّلامُ عَلَيْکُمْ اَيُّهَا الْقُوّامُ في الْبَرِيَّةِ بِالْقِسْطِ، اَلسَّلامُ عَلَيْکُمْ اَهْلَ الصَّفْوَةِ، اَلسَّلامُ عَلَيْکُمْ آلَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْکُمْ اَهْلَ النَّجْوي، اَشْهَدُ اَنَّکُمْ قَدْ بَلَّغْتُمْ وَنَصَحْتُمْ وَصَبَرْتُمْ في ذاتِ اللهِ، وَکُذِّبْتُمْ وَاُسيءَ اِلَيْکُمْ فَغَفَرْتُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکُمُ الاْئِمَّةُ الرّاشِدُونَ الْمُهْتَدُونَ، وَاَنَّ طاعَتَکُمْ مَفْرُوضَةٌ، وَاَنَّ قَوْلَکُمُ الصِّدْقُ، وَاَنَّکُمْ دَعْوَتُمْ فَلَمْ تُجابُوا، وَاَمَرْتُمْ فَلَمْ تُطاعُوا، وَاَنَّکُمْ دَعائِمُ الدّينِ وَاَرْکانُ الَاْرْضِ، لَمْ تَزالُوا بِعَيْنِ اللهِ يَنْسَخُکُمْ مِنْ اَصْلابِ کُلِّ مُطَّهَر، وَيَنْقُلُکُمْ مِنْ اَرْحامِ الْمُطَهَّراتِ، لَمْ تُدَنِّسْکُمُ الْجاهِلِيَّةُ الْجَهْلاءُ، وَلَمْ تَشْرَکْ فيکُمْ فِتَنُ الاْهْواءِ، طِبْتُمْ وَطابَ مَنْبَتُکُمْ، مَنَّ بِکُمْ عَلَيْنا دَيّانُ الدّينِ، فَجَعَلَکُمْ في بُيُوت اَذِنَ اللهُ اَنْ تُرْفَعَ وَيُذْکَرَ فيهَا اسْمُهُ، وَجَعَلَ صَلَاتَنا عَلَيْکُمْ رَحْمَةً لَنا وَکَفّارَةً لِذُنُوبِنا، اِذِ اخْتارَکُمُ اللهُ لَنا، وَطَيَّبَ خَلْقَنا بِما مَنَّ عَلَيْنا مِنْ وِلايَتِکُمْ، وَکُنّا عِنْدَهُ مُسَمِّينَ بِعِلْمِکُمْ، مُعْتَرِفينَ بِتَصْديقِنا اِيّاکُمْ، وَهذا مَقامُ مَنْ اَسْرَفَ وَاَخْطَاَ وَاسْتَکانَ وَاَقَرَّ بِما جَني وَرَجا بِمَقامِهِ الْخَلاصَ، وَاَنْ يَسْتَنْقِذَهُ بِکُمْ مُسْتَنْقِذُ الْهَلْکي مِنَ الرَّدي، فَکُونُوا لي شُفَعاءَ، فَقَدْ وَفَدْتُ اِلَيْکُمْ اِذْ رَغِبَ عَنْکُمْ اَهْلُ الدُّنْيا، وَاتَّخَذُوا آياتِ اللهِ هُزُواً وَاسْتَکْبَرُوا عَنْها يا مَنْ هُوَ قائِمٌ لا يَسْهُو، وَدائِمٌ لا يَلْهُو، وَمُحيطٌ بِکُلِّ شَيْء لَکَ الْمَنُّ بِما وَفَّقْتَني وَعَرَّفْتَني بِما اَقَمْتَني عَلَيْهِ، اِذْ صَدَّ عَنْهُ عِبادُکَ، وَجَهِلُوا مَعْرِفَتَهُ، وَاسْتَخَفُّوا بِحَقِّهِ، وَمالُوا اِلي سِواهُ، فَکانَتِ الْمِنَّةُ مِنْکَ عَلَيَّ مَعَ اَقْوام خَصَصْتَهُمْ بِما خَصَصْتَني بِهِ، فَلَکَ الْحَمْدُ اِذْ کُنْتُ عِنْدَکَ في مَقامي هذا مَذْکُوراً مَکْتُوباً، فَلا تَحْرِمْني ما رَجَوْتُ، وَلا تُخَيِّبْني فيـما دَعَوْتُ، بِحُرْمَةِ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ، وَصَلَّي اللهُ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد. اَلسَّلامُ عَلَيْکُمْ اَئِمَّةَ الْهُدي وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، اَسْتَوْدِعُکُمُ اللهَ وَاَقْرَأُ عَلَيْکُمُ السَّلامَ، آمَنّا بِاِللهِ وَبِالرَّسُولِ، وَبِما جِئْتُمْ بِهِ وَدَلَلْتُمْ عَلَيْهِ، اَللّـهُمَّ فَاکْتُبْنا مَعَ الشّاهِدينَ.

محتواها

  • هفته دفاع مقدس
  • ۱۷ شهریور
  • برگزاری مراسم عزاداری
  • عاشورا...
  • عاشورا...
  • عاشورا...
  • امام حسین علیه السلام
  • روز تاسوعا
  • عقیله بنی هاشم
  • پاسخ به شبهات عاشورا
  • ماه محرم....
  • مسافری از جبل الرحمه
  • روز مباهله
  • عید با فضیلت مباهله
  • ولادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام 
  • عید غدیرخم
  • عید بزرگ غدیر
  • عید بزرگ غدیر
  • شیعه مولا امیرالمومنین عیدت مبارک
  • باز هوای نجفم آرزوست

آرشیوها

  • مهر 1399 (1)
  • شهریور 1399 (9)
  • مرداد 1399 (34)
  • تیر 1399 (29)
  • خرداد 1399 (30)
  • شهریور 1398 (5)
  • بهمن 1397 (12)
  • شهریور 1396 (1)
  • بهمن 1395 (1)
  • اردیبهشت 1395 (7)
  • فروردین 1395 (3)
  • دی 1394 (1)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس