راز ازدواج یوسف علیه السلام با زلیخا
حضرت ابی عبدالله علیه السلام فرمود:زلیخا خواست به ملاقات یوسف برود،به او گفته شد:به خاطر کاری که نسبت به او کردی خوش نداریم تو را نزد وی ببریم.گفت:از کسی که خوف خدا دارد بیمی ندارم.وقتی بر یوسف وارد شد،یوسف فرمود:ای زلیخا!چرا رنگ تو را متغیر می بینم؟زلیخا گفت:سپاس خدای را که سلاطین را به خاطر نافرمانی،بنده نمود و بندگان را به واسطه فرمانبرداری،پادشاه قرار داد.
یوسف فرمود:چه چیزی تو را بر آن داشت که آن عمل را انجام دهی؟زلیخا گفت:ای یوسف!زیبایی رویت.
یوسف فرمود:اگر پیامبر آخر زمان را که محمد می نامند و صورتش از من زیباتر و خلقش بهتر و کرمش بیستر است ببینی چه خواهی کرد؟!
زلیخا گفت:راست می گویی!یوسف فرمود:چگونه دانستی من راست می گویم؟
زلیخا گفت:وقتی نامش را بردی،محبتش در قلبم جای گرفت.خداوند عز و جلّ به یوسف وحی نمود:او را ست می گوید و من او را به خاطر علاقه اش به محمد دوست می دارم.به یوسف فرمان داد که با وی ازدواج کند.(علل الشرایع،باب 48،ص149)