قلم نگاشت
#فراخوان قلم نگاشت
#موضوع پیروزی انقلاب اسلامی
#شهید زکریا
#فراخوان قلم نگاشت
#موضوع پیروزی انقلاب اسلامی
#شهید زکریا
بر مزار شهداحاضر آمدم به آنان بگويم هرگز گلويي كه جان برتن دارد از يادگار نكبيرتان در اهتزاز پرچم توحيد كوتاهي نخواهد كرد حساب تكبير انقلاب حساب حمايت از كشور مسلمان قدرتمند ايران وخادمان ان از حساب آدمهاي بي كفايت در امانتداري صحيح جداست
آناني كه با بي توجهي به آرمانهای انقلاب در جستحوي نفع شخص و كروه خود مردم را به زحمت مياندازند بدانند يوسف انقلاب از چاه زحمت انان بدر امده ومسير نوراني خود را به دعاي مسىتجاب شهداي والا مقام طي خواهد كرد وبه نتيجه نهايي در حكومت صالحان وگسترش عدالت درزير پرچم توحيد خواهد رسيد وآنگا ه آنان ضرر كنندگان وشرمزدگان ابدي از تجارت سوخته شان خواهند بود
ارزش ها و اصول و فطرت انسانی به خودی خود، ویژگی های خوب را ستایش و ویژگی های بد را نکوهش می کند. برای مثال صداقت، امانت داری و بزرگواری در همه جوامع با هر دین و مذهب و گرایشی، صفت های پسندیده هستند اما در مقابل دروغ، فریب کاری و نزول خواری (البته به جز جوامع یهودی) در همه ادیان و اعتقادات نکوهش می شوند.
با این مقدمه می خواهیم در این جا به یکی از ویژگی های زشت و نکوهش شده یعنی قتل بی دلیل و بی گناه به هر دلیل و انگیزه ای اشاره کنیم. در اینجا منظور دقیقا حادثه وحشتناکی است که در عربستان و به خصوص در حرم امن پیامبر که در پنج شنبه گذشته رخ داد، اشاره کنیم.
با توجه به ضد و نقیض بودن خبرها در این خصوص، قصد پرداختن به جزئیات حادثه را نداریم بلکه فقط اصل مطلب را ذکر می کنیم: یک سعودی کودک 6 ساله ای را سر برید. این کودک شیعه مذهب بود و همراه مادرش عازم زیارت حرم پیامبر حضرت محمد (ص) بود که به دست یک جنایت کار به قتل رسید. خبرهای ضد و نقیضی درباره انگیزه جنایت منتشر شده است؛ برخی گفته اند به خاطر رویکرد وهابی قاتل بوده است. برخی گفته اند قاتل بیمار روانی بوده است یا از دست پلیس فراری بوده است. دلیل این جنایت هر چه باشد از یکی از این سه حالت خارج نیست.
در اینجا قصد تحلیل و بررسی انگیزه های این جنایت هولناک را نداریم. این جنایت به قدری هولناک است که هر کسی ذره ای وجدان و انسانیت داشته باشد نمی تواند به هیچ طریقی آن را توجیه کند اما ما در اینجا می خواهیم این سه روایت مختلف را به طور جداگانه بررسی کرده و مسئول اصلی و نه مستقیم آن را شناسایی کنیم.
اولین روایت می گوید مجرم بنا به انگیزه های فرقه ای و بر اساس تفکر افراطی گرایانه برخاسته از رویکردهای وهابی گری و کینه دیرینه نسبت به شیعیان این جنایت را مرتکب شده است. اگر این روایت درست باشد سئوالی که در اینجا مطرح می شود این است چه کسانی مسئول شست و شوی مغزی این شخص و مسخ فطرت انسانی او هستند که می تواند تا این حد از خصلت حیوانی و حتی پست تر از ان تنزل کند که سر یک کودک بی گناه و بی دفاع را ببرد آنهم فقط و فقط به دلیل اینکه هم عقیده او نیست و عقاید تکفیری او را نمی پذیرد؟ پاسخ این سئوال از روز روشن هم روشن تر است. چرا که شیوخ وهابی از روزگاران گذشته پیوسته علیه شیعیان تبلیغ کرده اند و هنوز هم می گویند کشتن شیعه حلال است و حتی ثواب دارد. این امر بر کسی پوشیده نیست.
بر اساس این روایت، بریدن سر زکریا بدر جابر، کودک 6 ساله حاصل تفکر وهابی گری تکفیری متعصبانه ای است که در متون درسی عربستان در منابر و مساجد و رسانه های این کشور پیوسته تبلیغ شده است. سیاست های حکومتی آل سعود نیز که شیعیان را شهروندان درجه 2 و غیر مسلمان می دانند، جای خود دارند. بنابراین مقامات سعودی مسئول قتل این کودک بیگناه هستند زیرا آنها هستند که دست تکفیری ها را در جامعه عربستان و در دستگاه های دولتی علیه شیعیان باز گذاشته اند. این جنایت، کم از جنایت تروریست های داعشی که با پول عربستان در سراسر مناطقی که اشغال کردند در عراق و سوریه دست به قتل و کشتار کودکان و زنان و سالخوردگان بی دفاع زدند.
طبق روایت دوم، مجرم بیمار روانی است. این هم یک بهانه کهنه و رسوا است که دیگر هر کسی که اندک آشنایی با اوضاع دارد، و از حقیقت انواع جنایاتی که در این کشور رخ می دهد آگاه است، حوصله شنیدن آن را ندارد. لذا پرداختن به این بهانه یا روایت به طور کلی کاری بیهوده و مسخره است.
و اما روایت سوم می گوید مجرم تحت تعقیب پلیس بوده است. لذا سعی کرده است از این کودک به عنوان سپر انسانی و گروگان استفاده کند اما بعد او را جلوی چشم مادرش سر بریده است. این روایت که پس از فرض بیمار روانی بودن مجرم در رسانه های عربستان به عنوان دومین علت، مورد تأکید قرار گرفته و تبلیغ شده است، ثابت می کند که نیروهای امنیتی عربستان پس از مجرم، مسئول این جنایت هستند. چون کمترین مهارتی در انجام وظایف خود ندارد و جان شهروندان را به راحتی به خطر می اندازند چه رسد به یک کودک معصوم. مخصوصا که این مجرم احتمالا تهدید کرده است که اگر دست از سرش برندارند کودک را خواهد کشت. هیچ بعید نیست که مأموران امنیتی عربستان چنین اشتباهات مرگباری را زیاد مرتکب می شوند که نشان از بی لیاقتی و بی تجربگی آنها دارد و بهترین گواه بر این بی لیاقتی، حوادث خونینی است که هر از گاهی در موسم حج به وقوع می پیوندد و ده ها تن از حجاج را قربانی می کند.
در پایان باید خاطرنشان کنیم که اسلام و قرآن قتل را از بزرگترین گناهان کبیره می دانند. خداوند در سوره نساء آیه 93 می فرماید: وَمَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِیمًا (و هر کس مؤمنی را به عمد بکشد مجازات او (آتش) جهن
م است، که در آن جاوید (معذّب) خواهد بود و خدا بر او خشم و لعن کند و عذابی بسیار شدید بر او مهیا سازد.) اما در کارنامه افراطی گری وهابی، این جنایت اولین جنایت نیست، آخرین هم نخواهد بود؛ و تاریخ گواه این حقیقت است
اساتید و طلاب مدرسه علمیه بقیع با حضور در ایستگاه آتشنشانی خدمات آتشنشانان سانحه پلاسکو تهران را ارج نهادند.
شرکتکنندگان در این مراسم با اهدای دستههای گل و قرائت فاتحه یاد و خاطره آتشنشانان حادثه پلاسکوی تهران را گرامی داشتند و ضمن تسلیت این حادثه به همکاران آنان در استان البرز، مقام این شهدا را ارج نهادند.
عبدالله بن عمر گوید: از پیامبر صلی الله علیه و آله درباره علی بن ابیطالب علیه السلام پرسیدم حضرت فرمودند: چرا گروهی مقام کسی را انکار می کنند که جایگاهش در پیشگاه خداوند همانند منزلت و جایگاه من در پیشگاه خداوند است. آگاه باشید که هر کس علی را دوست بدارد مرا دوست داشته است، و هرکس مرا دوست بدارد خداوند از او راضی است، پس هرکس خداوند از او راضی باشد بهشت را به او پاداش دهد، بدانید که هر کس علی علیه السلام را دوست بدارد خداوند نماز و روزه و عبادتش را قبول می کند و دعایش را مستجاب می نماید.
بدانید که هر کس علی علیه السلام را دوست بدارد فرشتگان برای او طلب آمرزش می کنند و درهای بهشت برایش گشوده می شود تا از هر دری که بخواهد بدون حساب وارد بهشت شود، آگاه باشید که هر کس علی علیه السلام را دوست بدارد از دنیا خارج نمی شود تا این که از حوض کوثر بیاشامد، از درخت طوبی بخورد و جایگاهش را در بهشت بنگرد.
بدانید که هر کس علی علیه السلام را دوست بدارد خداوند در بهشت به تعداد رگ های بدن او به او حوریه می دهد و درباره هشتاد نفر از خاندانش شفاعت او را می پذیرد و در برابر هر تار موئی که در بدن دارد شهری در بهشت از آن او می شود.
بدانید که هر کس علی علیه السلام را دوست بدارد خداوند ملک الموت (عزرائیل) را با رفق و ملایمت به سوی او می فرستد و خداوند عزیز و باعظمت، ترس و نگرانی از (نکیر و منکر) را از او بر طرف می سازد. و قلبش را نورانی کند و رویش را سفید گرداند.
بدانید هر کس علی علیه السلام را دوست بدارد خداوند او را از آتش نجات دهد؛ آگاه باشید که هر کس علی علیه السلام را دوست بدارد خداوند حکمت را در دلش استوار گرداند و سخن درست را بر زبانش جاری سازد و درهای رحمت را برایش بگشاید.
بدانید هر کس علی علیه السلام را دوست داشته باشد فرشته ای از زیر عرش ندایش دهد که ای بنده خدا، عمر را از سر بگیر و از نو شروع کن که خداوند همه گناهانت را بخشید.
بدانید هر کس علی علیه السلام را دوست بدارد روز قیامت در حالتی می آید که سیمایش چون ماه در شب چهارده می درخشد، بدانید هر کس علی علیه السلام را دوست بدارد خداوند تاج کرامت و بزرگواری را بر سر او می نهد. بدانید که هر کس علی علیه السلام را دوست بدارد چون برقی جهنده از صراط می گذرد.
بدانید که هر کس علی علیه السلام را دوست بدارد و ولایت او را بپذیرد خداوند برای او بیزاری از آتش و جواز عبور از صراط و امان از عذاب را می نویسد. بدانید هر کس علی علیه السلام را دوست بدارد هیچ پرونده و دفتری برای محاسبه او گشوده نخواهد شد و هیچ میزانی برای سنجش اعمال او نسب نخواهد شد و به او گفته می شود بدون حساب داخل بهشت شو.
بدانید هر کس آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین را دوست بدارد از حساب و میزان و صراط در امان است؛ هر کس آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین را دوست بدارد ملائکه با او مصافحه می کنند و پیامبران با او دیدار می کنند و هر حاجتی که از پیشگاه خداوند دارد بر آورده می شود.
بدانید که هر کس با دوستی آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین از دنیا برود من بهشت را برای او به عهده می گیرم، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله این جمله آخر را سه بار تکرار فرمود(1).
همچنین در كتاب «ینابیع الموده» نوشته عالم بزرگ اهل سنت شیخ سلیمان بلخى حنفى، روایتى است به نقل ازحضرت امام رضا علیه السلام از پدرانش از امیرالمؤمنین علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله كه آن حضرت فرمودند:
یا علی علیه السلام! خوشا به حال كسى كه تو را دوست بدارد و امامتت را تصدیق مى كند و واى بر كسى كه تو را دشمن بدارد و امامتت را انكار مى نماید. عاشقان تو میان اهل آسمان ها معروف و شناخته شده اند، آنان اهل دین هستند، پارسا و پاك دامنند، خوبى از چهره آنان نمایان است، فروتن و خاكسارند، دیدگانشان فرو افتاده و دل هایشان مالامال ترس از عظمت خدا و عقاب اوست، بى تردید حقّ ولایت و امامتت را مى شناسند و زبانشان به فضل تو گویاست، دیدگانشان از راه مهر و محبّت بر تو و امامان از فرزندانت گریان است، به آنچه خدا در كتابش آنان را فرمان داده و به آنچه من به آنان فرمان داده ام و آنچه تو به آنان فرمان داده اى و به آنچه اولواالامر از امامان بر پایه قرآن و سنت به آنان فرمان داده اند عمل مى كنند، آنان اهل تعامل با یكدیگرند و به یكدیگر محبّت مى ورزند، ملائكه بر آنان درود مى فرستند و بر دعایشان آمین مى گویند و براى گناه كارشان درخواست آمرزش مى نمایند.
پی نوشت:
1. بحارالانوار، ج 39، ص 277، حدیث 55
عظمت این کودک، آسمان ها را به زانو در می آورد.
کعبه هرگز شکوه کودک تو را تاب نخواهد آورد، بنت اسد!
اندکی درنگ کن، هم اکنون کعبه را خواهی دید که از شوق حضور طفل تو، سینه خواهد شکافت!
…و کعبه، آغوش گشود و فاطمه را چون جان شیرین پذیرا شد. چشم ها، مبهوت و متحیّر، عظمت این دقایق را به نظاره نشسته بودند.
صدای همهمه، بیشتر شد؛ بنت اسد داخل کعبه شد و ابوطالب، این خبر دلنشین را مشتاق شد و به جستجوی همسر شتافت.
نه! کسی راه به کعبه ندارد؛ کعبه اکنون مهبط فرشتگان است!
سه روز گذشت و برای ابوطالب، سه هزار سال گذشت. و سرانجام یک روز نسیم، عطر یک خبر دل انگیز را به مشام تشنه ابوطالب رساند و روح و جانش را صفا داد.
… و آفتاب طلوع کرد؛ آن هم از کعبه
فاطمه، ماه را در بغل گرفته بود! صدای همهمه بیشتر شد؛ این کودک چه قدر عظمت دارد! به دنیا آمد و «علی» شد. ابوطالب، به شکرانه وجود علی، میهمانی باشکوهی داد و گفت: به برکت حضور این کودک، هر که به میهمانی می آید، باید اوّل هفت بار به دور کعبه طواف کند!
دیدار علی قداست دارد! اول باید پاک شد، مطهّر شد، آن گاه به دیدار علی رفت!
پیامبر رحمت، طفل را در آغوش گرفت! آفتاب، ماه را در بغل گرفت و ماه، پلک گشود و به یمن دیدار آفتاب، تبسّم کرد.
و ماه، از آغاز تولد، برادر آفتاب شد!
مولا! ای که تمام واژه ها، از توصیف عظمت تو عاجزند! و ای آن که تمام عقل ها از درک بزرگی ات قاصر! چه تقدیر دلنشینی داری! می آیی از کعبه و می روی در خانه خدا! علی جان!
درمانده ام از وصفت که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چه زیبا فرمود:
اگر تمام درختان قلم شوند، تمام دریاها مرکب و تمام انس و جن کاتب، باز هم نمی توانند ذره ای از فضایل علی را بنویسند.
پس مرا ببخش که جسارت کردم و خواستم شکوه تو را، در قالب واژه های زمینی به تصویر کشم! مگر می شود لحظه های عمیق حیدری را نوشت؟
تو همانی که در بدر و احد حماسه آفریدی و در خیبر، آسمان و زمین را به تحسین واداشتی. تو همانی که صورت بر آتش تنور پیرزنی گرفتی و صولت صفدری را با شادی کودکان قسمت کردی!
نه! بگذار خاموش شوم که هرگز قادر به گشودن سرّ خدا نیستم!
بگذار تو را به اندازه درک خودم دوست بدارم؛ آن قدر که در قلب کوچک من. جای شوی!
ميلاد تقى (ع) نهم امام است امروز
در كشور جود، با رعام است امروز
تبريك فرشتگان به درگاه رضا هر دم
صلوات است و سلام است امروز
از آنـجـا كـه انـسـانـهـا داراى زنـدگى اجتماعى هستند و به طور طبيعى با همنوعان خود برخورد دارنـد اخـلاق اجـتـماعى در زندگى آنان از اهميت ويژه اى برخوردار است . و چون به فرموده امام جواد(ع ):
(النّاسُ اَشْكالٌ وَ كُلُّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ).
مـردم گـونـه هـاى مـتـفـاوتـى هـسـتـنـد و هـر كـس بـر طـبـق طـبـيـعـت و مـرام خـود عمل مى كند.
حساسيت زندگى اجتماعى و روش برخورد در جامعه مشخص مى گردد.
مـعـصـومـان عـليـهـم السـلام بـراى اخـلاق اجـتـمـاعـى جـايـگـاه ويـژه اى قائل بودند تا جايى كه عزّت و ذلّت اجتماعى انسان را در گروه اخلاق او مى دانستند.
على (ع ) در اين باره مى فرمايد:
(رُبَّ عَزيزٍ اَذَلَّهُ خُلْقُهُ و ذَليلٌ اَعَزُّهُ خُلْقُهُ).
چـه بـسـيار عزيزى كه اخلاق بدش ، او را ذليل كرد، و چه بسيار ذليلى كه بر اثر حسن خلق به عزّ و بزرگى دست يافته است .
سـيـره اخـلاقى امامان معصوم عليهم السلام بهترين الگو براى پيروى در اخلاق اجتماعى است . آن بـزرگـواران بـا عـمـل و راهـنـمـاييهاى ارزشمند خود بهترين شيوه زندگى اجتماعى را به ما آموختند. امام جواد(ع ) درباره جلب محبت اجتماعى مى فرمايد:
(ثـَلاثٌ يـَجـْلِبْنَ المَوَدّة : اَلاِْنْصافُ فِى الْمُعاشِرَةِ وَ الْمُواساةُ فِى الشِدَّةِ و الرُّجُوعُ عَلى قَلْبٍ سَليم ).
سـه چـيـز سـبـب جـلب مـحبت ديگران است : انصاف در معاشرت ، برابرى و مواسات در سختيها و بازگشت به قلبى صاف و پاك .
در ايـن مقاله بـه گـوشه هايى از رفتار و اخلاق اجتماعى امام محمد تقى عليه السلام اشاره مى كنيم:
1 ـ جود و بخشش
پـيـشـواى نـهـم عـليـه السـلام از نـظـر جـود و سـخاوت در مرتبه اى قرار داشت كه اين صفت از ويژگيهاى آن حضرت قرار گرفت و به (جوادالائمه ) ملقّب گشت . صفدى مى نويسد:
امـام جـواد عـليـه السـلام هـر سـال بـيـش از يـك مـيـليـون درهـم بـيـن نـيـازمـندان مدينه تقسيم مى كرد..
امام جواد(ع ) بخشش به كسانى كه بر او حقى دارند را بر خود لازم مى دانست و مى فرمود:
(مِنْ سَخاءِ الْمَرْءِ بِرَّهُ بِمَنْ يَجِبُ حَقُّهُ عَلَيْهِ).(92)
از نشانه هاى سخاوت مرد بخشش به كسانى است كه بر او حقى دارند.
ابوهاشم مى گويد:
ابـوجـعـفـر(ع ) كـيـسـه اى محتوى سيصددينار به من داد تا آن را براى بعضى از پسرعموهايش ببرم ..
اسماعيل بن عباس هاشمى گويد:
روز عيدى خدمت امام جواد عليه السلام رسيدم و از تنگدستى به آن حضرت شكايت كردم . امام (ع ) دسـت بـه زيـر سجاده برد و يك قطعه طلا به من داده آن را به بازار بردم و كشيدم ، شانزده مثقال بود..(
بخششهاى آن حضرت به افراد بر اساس نياز و ظرفيت آنان بود.
مردى به حضور امام (ع ) رسيد و عرض كرد: به اندازه مروتتان به من عنايت كنيد! امام جواد(ع ) فـرمـود: در وُسـْعـَم نـيـسـت . عـرض كـرد: پـس به اندازه مروت خودم مرحمت كنيد! امام فرمود: اين شدنى است . سپس دستور داد صد درهم به او بدهند.
امام جواد(ع ) كه مصداق كامل بخشندگى و كرامت بود و مردم عصر خويش را از عطايا و بخششهاى خـود بـهره مند مى ساخت علاوه بر آن كه از خاندان كرم بود، از جانب پدر بزرگوارش نيز به جود و سخاوت توصيه شده بود.
(مـحـمـد بـن نـصـر بـزنـطـى ) گـويـد: نـامـه اى را خـواندم كه حضرت رضا عليه السلام به فرزندش جوادالائمه (ع ) چنين نوشته بود:
يـا ابـاجـعـفـر بـه مـن خـبـر رسـيـده كـه وقـتـى بـراى خـارج شـدن از مـنـزل بـر مـركب سوار مى شوى خدمتكاران از جهت بخلى كه دارند تو را از درب كوچك خارج مى كنند كه مبادا خيرت به كسى برسد.
به حقى كه من بر تو دارم از تو مى خواهم كه ورود و خروجت جز از درب بزرگ نباشد. و چون سـوار شدى بايد طلا و نقره (دينار و درهم ) با تو باشد و هر كس از تو چيزى درخواست كرد، به او ببخشى .
هـر يـك از عـمـوهـايـت كـه از تـو خـواسـت بـه او نيكويى كنى كمتر از پنجاه دينار به وى مده و چـنـانچه خواستى بيشتر از اين مقدار به او بدهى ، اختيار با تو است . و هر كدام از عمه هايت از تو چيزى خواست كمتر از 25 دينار به او مده و بيش از اين مربوط به خود توست .
مـن مـى خواهم كه خداوند تو را رفعت و بلندى بخشد، پس انفاق كن و از خداى عرش بيم مدار كه فقيرت گرداند
امـام هـشـتـم (ع ) در اين نامه به فرزندش سفارش مى كند هر كس چيزى از تو خواست بايد او را نااميد نكنى و بخشش و عطاى تو نبايد ناچيز باشد اما از جهت افزون بودن در اختيار توست .
امامان (ع ) نه تنها بخشنده بودند بلكه به آن توصيه مى كردند و به پيروان خود درس جود و سـخاوت مى دادند آن حضرت شكر و سپاس داشتن نعمت و ثروت را جود و بخشش آن مى داند و مى فرمايد:
(اِنَّ للّهِِ عـِباداً يَخُصُّهُمْ بِدَوامِالنِّعْمَةِ فَلا تَزالُ فِيهِمْ ما بَذَلُوها فَاِنْ مَنعُوها نَزَعَهَا اللّهُ عَنْهُمْ وَ حَوَّلَها اِلى غَيْرِهِمْ.).
خداوند را بندگانى است كه به دوام نعمت مخصوصشان گردانده است و تا هر زمان كه ببخشند، از آن نـعـمـتـهـا بـرخـوردارند و اگر دست از بخشيدن بردارند، خداى تعالى از ايشان نعمتها را گرفته ، به غير آنان مى دهد.
از اين رو جوادالائمه عليه السلام بخشندگى را با ضمير و فطرت خود عجين ساخته بود و آن چه به او داده مى شد و آن چه از صدقه ، زكات و موقوفات بنى هاشم ، موسى بن جعفر(ع ) و امـام رضا(ع ) به او مى رسيد، همه را بين مردم تقسيم مى كرد.. آن حضرت زمانى كـه از بـغـداد راهـى مـديـنه شد، هرچه داشت در راه خدا انفاق كرد؛ سپس همراه همسرش به مدينه رفت ..
2 ـ دستگيرى از نيازمندان
يـكـى از اصـول اخلاقى امامان عليهم السلام توجه به نيازهاى مردم ، و برطرف كردن مشكلات آنـان اسـت . زيرا انسانها در فراز و نشيب زندگى و در ميان كورانها و حوادث تلخ به يكديگر نياز پيدا مى كنند و نمى توانند به تنهايى مشكل خود را رفع كنند. امامان (ع ) تا سرحد ايثار، از هـمـه امـكانات خود براى حل مشكلات مردم استفاده مى كردند و رسيدگى به نيازمندى هاى آنان را وظيفه توانمندان مى دانستند.
امام جواد(ع ) مى فرمايد:
(مـا عـَظـُمـَتْ نـِعـْمـَةُ اَحَدٌ اِلاّ عَظُمَتْ حَوائِجُ النّاسِ اِلَيْهِ فَمَنْ لَمْ يَتَحَمَّلْ تِلْكَ الْمَؤُنَةَ عَرَضَ النِعْمَةِ لِلزَّوالِ).(100)
نـعـمـت بـر كـسـى فـزونى نمى يابد، مگر آن كه نياز مردم به او فراوان مى گردد؛ پس اگر كـسـى از تـحـمـّل ايـن بـار گـران سـربـاززد، آن نـعـمـت رو بـه زوال خواهد رفت .
آن حـضـرت كمك به نيازمندان را نه تنها منتى بر آنان نمى داند بلكه توانمندان را به احسان نيازمندتر مى دانست و مى فرمود:
(اَهْلُ المَعْروُفِ اَحْوَجُ اِلى اِصْطِناعَةِ مِنْ اَهْلِ الْحاجَةِ لاَِنَّ لَهُمْ اَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِكْرَهُ).(101)
نـيـكـوكـاران بـه انـجـام كار نيك از نيازمندان محتاجترند. زيرا پاداش ، فخر و شهرت آن براى ايشان است .
امـام جـواد(ع ) براى برطرف ساختن نياز مردم و حل مشكلات آنان اهتمام فراوان داشت كه در اينجا به ذكر چند نمونه بسنده مى كنيم .
(احمد بن حديد) مى گويد:
همراه عدّه اى به قصد حج بيرون رفتيم . در بين راه ، راهزنان راه را بر ما بستند و آنچه داشتيم بـردنـد. هـنـگـامـى كـه داخـل مـديـنـه شدم ، امام جواد(ع ) را در يكى از گذرگاهها ديدم . همراه آن حـضـرت بـه خـانه اش رفتم و داستان گرفتارى ام را باز گفتم . امام (ع ) دستور داد لباسى بـه هـمـراه مـبـلغـى پـول به من دادند و فرمود: اين پولها را بين يارانت به آن مقدار كه از آنها بـرده انـد تـقـسـيـم كـن . وقتى پولها را بين يارانم تقسيم كردم ، درست به همان مقدار بود كه راهزنان از ما برده بودند!).
(صيدلانى ) مى گويد:
بـا مـردانـى از اهـل سـجستان و بُست در سفر مكه بوديم ، در طواف كعبه حضور جوادالائمه (ع ) رسـيـديـم . عرض كردم حاكم سجستان از دوستان شما است و من هم بايد خراج و مالياتى به او بدهم . اگر به او نامه اى مرقوم فرماييد كه به من احسان كند موجب سپاس و تشكر است .
حـضـرت جـواد(ع ) بـه او نـامـه اى نـوشـت و او مـرا تـا آخـر عـمـر از مـاليـاف مـعـاف كرد..
3 ـ تواضع و فروتنى
يـكـى ديـگـر از ويـژگـى هـاى مهم اخلاقى كه در زندگانى امامان عليهم السلام ديده مى شود، تـواضـع و فـروتـنـى اسـت . ائمـه (ع ) از متواضع ترين مردم زمان خود بودند و فروتنى را افتخارى براى خود مى دانستند. امام جواد(ع ) مى فرمايد:
(اَلتَّواضُعُ زِينَةُ الْحَسَبِ).
فروتنى زينت و شرافت حسب و نسب است .
آن حـضـرت در زنـدگـى بـا نـهـايت فروتنى و مهربانى با زيردستان و مردم رفتار مى كرد. (خيران خادم ) مى گويد:
در روزگـار زنـدگـانـى امـام جـواد(ع ) حـج گـزاردم و بـه سـوى مـديـنـه رفـتـم و داخـل خـانـه امـام (ع ) شـدم . آن حضرت را ديدم كه بر سكّويى ايستاده و جايى را كه بر آن مى نشيند فرش نكرده اند … چون هيبت زده و مدهوش شده بودم خواستم از غير پلكان به طرف سكّو بـالا بـروم كـه امـام به پلكان اشاره كرد. بالا رفتم و سلام دادم ، آن حضرت پاسخ سلام مرا داد. آنگاه به من دست داد. من دست او را بوسيدم و بر صورتم گذاردم .
جـوادالائمـه (ع ) مـرا بـا دسـت خود نشاند. و به خاطر حيرت و دهشتى كه بر من راه يافته بود، دسـت او را گـرفتم و آن حضرت هم دست خويش را در دست من نهاده بود و چون آرام يافتم ، دستش را رها كردم ..(105)
امـام جـواد(ع ) كـارهـا را خـود انـجـام مى داد و تا حد امكان در كارهاى شخصى از ديگران كمك نمى گـرفـت . بـا ايـنـكـه داراى مـوقـعـيـتـى مـمـتـاز بـود و عـنـوان دامـادى خـليـفـه را داشـت ولى بـا كـمال خضوع و تواضع با قشرهاى پايين اجتماع معاشرت داشت و با غلامان و فقيران مى نشست ..(106)
4 ـ كار و تلاش
امام جواد(ع ) مانند پدران گرامى اش به كار و تلاش و زراعت نيز مى پرداخت و در مدتى كه در مدينه بود. به كارهاى كشاورزى و رسيدگى به باغستانها و نخلستانها كه به عنوان صدقه جـاريـه جـد بـزرگـوارش امـام مـوسـى بـن جـعـفـر(ع ) بـود مـشـغـول مـى گـشـت . و ديـگـران را نـيـز بـه كـار و تـلاش و كـسـب روزى حلال تشويق مى كرد.
جـوادالائمـه (ع ) از جـدش حـضـرت صـادق (ع ) روايـت كـرده اسـت كـه مـردى در بـه دسـت آوردن مـال دنـيـا سـعـى زيـادى مـى كـرد. حـضـرت فـرمـود: ايـن مال را براى چه مى خواهى ؟ عرض كرد: براى آن كه به زن و بچه ام غذاى لازم و نفقه واجب را بدهم . به دوستانم اطعام و انعام نمايم ، به خويشانم ببخشم ، براى خدا به مكه بروم و آنجا بـه فـقـراء و بينوايان مسلمين كمك كنم ، دست بيچارگان را بگيرم . خانه براى بى خانمان ها بـسـازم ، دختران يتيم را شوهر دهم و پسران يتيم را زن دهم و آنچه از دستم برمى آيد سرمايه بـه تـهـى دسـتـان بـيكار بدهم . اراضى موات را احياء نمايم و مردم را به كار بگمارم و درخت بـكـارم ، مـجـالس مـجد و عظمت شما خاندان را به اميد اجر و ثوابى كه پيامبرخدا(ص ) وعده داده است برپاكنم .
امـام صـادق (ع ) فرمود: اينها همه كار آخرت است ، كار دنيا نيست بايد بكوشى و همه اين كارها را در سايه كسب حلال انجام دهى
5 ـ بردبارى و مدارا
امامان عليهم السلام در اخلاق اجتماعى خود، (حلم و بردبارى ) و (مدارا با مردم ) را در سرلوحه زنـدگى خود قرار داده بودند. آن بزرگواران در رفتار خود با مردم ، نرم خو، ملايم و گشاده رو بـودنـد. در بـرابـر تـنـدى هـا و نـامـلايـمـات روزگـار و بـى نـزاكـتـى مـردم تحمل داشتند و نرمش عظيم و تحمل قهرمانانه آنان موجب مى گشت كه بسيارى از گمراهان به راه راست هدايت شوند.
قـرآن كـريـم مـوفـقـيـت پـيـامـبـر(ص ) را در امـر رسـالت مـبـتـنـى بـر ايـن اصل مهم مى داندومى فرمايد:
(فـَبَِمـا رَحـْمـَةٍ مـِنَ اللّهِ لِنـْتَ لَهـُمْ و لَوْ كـُنـْتَ فـَظـّاً غـَليـظَ الْقـَلْبِ لاَنـَفـَضُّوا مـِنـْ حَوْلِكَ).
بـه (بـركـت ) رحـمـت الهـى ، در بـرابـر آنـان (مـردم ) نـرم (و مـهـربـان ) شدى ! و اگر خشن و سنگدل
بودى ، از اطراف تو، پراكنده مى شدند.
امام جواد(ع ) درباره اهميت مدارا با مردم مى فرمايد:
(مَنْ هَجَرَ الْمُداراةَ قارَنَهُ الْمَكْرُوه )
كسى كه مدارا را ترك كند، (اين تركِ مدارا) او را به ناملايمات نزديك مى سازد.
و نيز درباره نشانه مدارا مى فرمايد:
(مِن رِفْقِ الرَّجُلِ بِاءَخِيهِ تَرْكُ تَوبيخِهِ بِحَضْرَةِ مَنْ يَكْرَهُ).
از نـشـانـه هـاى مـدارا كـردن آدمـى نسبت به برادرش ، ترك سرزنش او در حضور كسى است كه ناپسند مى دارد.
از ايـن رو آن حـضـرت در نـامـلايمات روزگار، صبر را پيشه خود مى ساخت و بردبارى او بر غضبش چيره مى شد. براى امام (ع ) پارچه هاى قيمتى فرستادند. در راه ، دزد آنها را به سرقت بـرد. حـمل كننده پارچه ها ماجرا را به وسيله نامه به اطلاع آن حضرت رساند. حضرت به خط خويش مرقوم كرد:
و اَمـْوالَنـا مـِنْ مـَوَاهـِبِ اللّهِ الْهـَنـِيـئَةِ وَ عَوارِيهِ المُسْتَوْدَعَةِ، يُمَتِّعُ بما مَتَّعَ مِنْها فِى سُرُورٍ وَ غِبْطَةٍ وَ يَاءْخُذُ ما اَخَذَ مِنْها فِى اءَجْرٍ وَ حِسْبَةٍ. فَمَنْ غَلَبَ جَزَعُهُ عَلى صَبْرِهِ حَبِطَ اءجْرُهُ و نَعُوذُ بِاللّهِ مِنْ ذلِكَ.).(
جـان و مـال مـا از مـواهـب خـوشـايـنـد الهـى است كه همچون امانتى به ما سپرده شده است . آنچه در خـوشـى و سرور از آن بهره گرفته شده به ما فايده مى رسانند و آنچه از ما بگيرند، داراى مـزد و پـاداش اسـت . بـنـابراين آن كه بى قرارى را بر صبر مسلّط گرداند، اجرش از بين مى رود و ما پناه بر خدا مى بريم از آن كه چنين گردد.
ابَوُالصّلت هَروى روایت کرده است که در جمعه آخر ماه شعبان به خدمت حضرت امام رضا (علیه السّلام) رفتم.
حضرت فرمود: که اى ابوالصَّلْت اکثَر ماه شعبان رفت و این جمعه آخر آن است پس تدارک و تلافى کن در آن چه از این ماه مانده است تقصیرهایى را که در ایّام گذشته این ماه کرده اى و بر تو باد که بر آنچه نافع است براى تو رُو آورى و دعا و استغفار بسیار کن و تلاوت قرآن مجید بسیار کن و توبه کن به سوى خدا از گناهان خود تا آنکه چون ماه مبارک درآید خالص گردانیده باشى خود را براى خدا و مگذار در گردن خود امانت و حق کسى را مگر آنکه ادا کنى و مگذار در دل خود کینه کسى را مگر آنکه بیرون کنى و مگذار گناهى را که مى کرده اى مگر آنکه ترک کنى و از خدا بترس و توکّل کن بر خدا در پنهان و آشکار امور خود و هر که بر خدا توکّل کند خدا او را بس است .
و بسیار بخوان در بقیّه این ماه این دعا را:
اَللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ
خدایا اگر در آن قسمت از ماه شعبان که گذشته ما را نیامرزیده اى در آن قسمت که از این ماه مانده بیامرزمان.
به درستى که حقّ تعالى در این ماه آزاد مى گرداند بندهاى بسیار از آتش جهنّم براى حرمت ماه مبارک رمضان.
حیات را صید کردید
در عصر تاریک مدرن
درواژه های انتظار در غربت و انتظار در میان آب سوختید
سلامتان باد ای مروارید های ابدی زمین
و کهمشانهای آسمان
،یا تقدیم آیه های نورانی سوره یاسین ، کاروان پاک شهدا را بدرقه می کنیم
اینک انقلاب جوان 36 ساله نی شود ال تجارب بی نظیر خود را در برابر تهدید گرسنگی از سوی دولت هایی سودجو به نمایش گذارد
متفکرانی در طی دهه های اخیر در دوران معاصر ظهور کرده اند و قصد رمز گشایی از قانون حیات بشر برای زندگی بهتر او داشته اند .مارکسیسم در اندیشه تعارض نظام سرمایه داری و سیوسیالیزم مدت مدیدی استیلای اندیشه خود رابر سایر اندیشه ها به نظاره نشسته بود و نظام امپریالیزم جهانی بی واهمه از هیچ تعقیب وگریزی به چپاول انسان ادامه داد .
نظریه ها کارکرد خود را از دست داده بودند و انسان معاصر مغبونی خود را پذیرفته بود آگاهی طبقاتی مارکس به یک جریان موثر تاریخ ساز و تمدن ساز در متن سرمایه داری مدرن نیز ساماندهی نشد تا آنکه انقلاب اسلامی ایران رسید .
تدین و اراده استوار ملی به پشتوانه وحدتی که رهبری آن را جرعه جرعه به کام این ملت چشاند …….
امشیب شب بزرگی است ، شب ظهوراندیشه ها …
اراده ای که با تجلی اندیشه های پاک چنان زمین را به هابیلیان مطهر نمودند که گویی آسمان رفیع خدا برای بوسه بر سجدگاه انسان پاک معاصر به زمین نزدیک شده است …
گویا در آن لحظات دست ها به آسمان می رسید
انقلابی پیروز شد که زبان دمکراسی را رمزگشایی نمود
انقلابی پیروز شد که محبت و عنایت آمریکایی را به زبان اصلی آن فهم نمود
که انسان در جنگ ستارگان مردان رباینده انسانیت می بیند که جز هدف حذف احساس انسان از جهان تلاشی را بر وجهه همت خود نمی پسندند
انقلاب آیینه تمام نمای تصویر تاریخ قبل و فعل زمین را در برابر انسان نشان داد .
و اینک انقلاب را تنبیه دمکراسی خام جهان از فرصت سلطه ای که از آن گرفته شده ، انقلاب را تنبیه نمود .
تاشاید برای آنکه آن را کم و کوچک کنند ،نظریه پردازانش را قطعه قطعه کردند اما انقلاب ایستاد و ماند
بر سرزمین انقلاب ایران تاختند نه همچون تاختن مغول و چنگیز اما فرزندان رشید انقلاب ،این نهال نوپا را چون جان خود حراست نمودند
الله اکبر
یعنی تجلی شکوه توحید ، بردل های موحد ، بر زبان های صادق وبر قدم ها و عزم های راسخ
الله اکبر
یعنی آفرینش حرارت ،توان وقدرت بر دل های منتظر ، برقدم های کوچک و بزرگ، یعنی رمز حیات
الله اکبر
یعنی یک رنگ ، یک راه ، یک امت ،یک دل ، یک زبان و یک خواهش ، یک بینش و یک کلام : آزادی از قید بندگی دنیا و نیا داران
الله اکبر
یعنی ما زنده ایم به قدرت توحید، به معجزه ایمان ، و در این زندگی از هیچ قدرتی نمی هراسیم و به هیچ ظلمتی ،نور ، نمی کشیم
الله اکبر،
یعنی تحقق اراده الهی و معراج انسان در زمین به دست پاکانی از تبار ولایت علی بن ابی طالب(ع)
الله اکبر
یعنی نه قدرت های پوشالی و نه بمب های اتم و نه دستان پلیدی که در پی اسارت انسانند ، نمی توانند بر آسمان ایمانمان رخنه کنند که ما زنده ایم به قدرت توحید و به معجزه ایمان .
قيام لله ، يگانه راه اصلاح جهان
بسم الله الرحمن الرحيم
قال الله تعالى :
قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثنى و فرادا
خداى تعالى در اين كلام شريف ، از سرمنزل تاريك طبيعت تا منتهاى سير انسانيت را بيان كرده و بهترين موعظه هايى است كه خداى عالم از ميان تمام مواعظ انتخاب فرموده و اين يك كلمه را پيشنهاد بشر فرموده ، اين كلمه تنها راه اصلاح در جهان است . قيام براى خداست كه ابراهيم خليل الرحمن را به منزل خلت رسانده و از جلوه هاى گوناگون عالم طبيعت رهانده .
قيام لله است كه موسى كليم را با يك عصا به فرعونيان چيره كرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نيز او را به ميقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحو كشاند. قيام براى خداست كه خاتم النبيين صلى الله عليه وله را يك تنه بر تمام عادات و عقايد جاهليت غلبه داد و بت ها را از خانه خدا برانداخت و به جاى آن توحيد و تقوا را گذاشت و نيز آن ذات مقدس را به مقام قاب قوسين او ادنى رساند.
بدبختى و تيره روزى ما به خاطر قيام براى منافع شخصى است .
خودخواهى و ترك قيام براى خدا ما را به اين روزگار سياه رسانده و همه جهانيان را بر ما چيره كرده و كشورهاى اسلامى را زير نفوذ ديگران درآورده . قيام براى منافع شخصى است كه روح وحدت و برادرى را در ملت اسلامى خفه كرده . قيام براى نفس است كه بيش از دهها ميليون جمعيت شيعه را به طورى از هم متفرق و جدا كرده كه طعمه مشتى شهوت پرست پشت ميزنشين شدند. قيام براى شخص است كه يك نفر مازندرانى بيسواد را بر يك گروه چندين ميليونى چيره مى كند كه حرث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود كند. قيام براى نفع شخصى است كه الان هم چند نفر كودك خيابانگرد را در تمام كشور بر اموال و نفوس و اعراض مسلمانان حكومت داده . قيام براى نفس اماره است كه مدارس علم و دانش را تسليم مشتى كودك ساده كرده و مراكز علم قرآن را مركز فحشا كرده . قيام براى خود است كه موقوفات مدارس و محافل دينى را به رايگان تسليم مشتى هرزه گرد بى شرف كرده و نفس از هيچ كس در نمى آيد. قيام براى نفس است كه چادر عفت را از سر زن هاى عفيف مسلمان برداشت و الان هم اين امر خلاف دين و قانون در مملكت جارى است و كسى بر عليه آن سخن نمى گويد. قيام براى نفع هاى شخصى است كه روزنامه ها كه كالاى پخش فساد اخلاق است ، امروز هم همان نقشه ها را كه از مغز خشك رضاخان بى شرف تراوش كرده تعقيب مى كنند و در ميان توده پخش مى كنند. قيام براى خود است كه مجال به بعضى از اين وكلاى قاچاق داده كه در پارلمان بر عليه دين و روحانيت هر چه مى خواهند بگويند و كسى نفس نكشد.
براى نجات دين از دست مشتى شهوتران قيام كنيد.
هان اى روحانيين اسلامى ! اى علماء ربانى !اى دانشمندان ديندار! اى گويندگان آيين دوست ! اى دينداران خداخواه ! اى خداخواهان حق پرست ! اى حق پرستان شرافتمند! اى شرافتمندان وطنخواه ! اى وطنخواهان باناموس ! موعظت خداى جهان را بخوانيد و يگانه راه اصلاحى را كه پيشنهاد فرموده بپذيريد و ترك نفع هاى شخصى كرده تا به همه سعادتهاى دو جهان نائل شويد و با زندگانى شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شويد. (ان لله فى ايام دهركم نفحاث الافتعر ضوالها) امروز روزى است كه نسيم روحانى الهى وزيدن گرفته و براى قيام اصلاحى بهترين روز است ، اگر مجال را از دست بدهيد و قيام براى خدا نكنيد و مراسم دينى را عودت ندهيد، فرداست كه مشتى هرزه گرد شهوتران بر شما چيره شوند و تمام آيين و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود كنند. امروز شماها در پيشگاه خداى عالم چه عذرى داريد؟ همه ديديد كتاب هاى يك نفر تبريزى بى سروپا را كه تمام آيين شماها را دستخوش ناسزا كرد و در مركز تشيع به امام صادق و امام غايب روحى له الفدا آن همه جسارت ها كرد و هيچ كلمه از شماها صادر نشد. امروز چه عذرى در محكمه خدا داريد؟ اين چه ضعف و بيچارگى است كه شماها را فرا گرفته ؟ اى آقاى محترم كه اين صفحات را جمع آورى نموديد و به نظر علماى بلاد و گويندگان رسانديد، خوب است يك كتابى هم فراهم آوريد كه جمع تفرقه آنان را كند و همه آنان را در مقاصد اسلامى همراه كرده ، از همه امضا مى گرفتيد كه اگر در يك گوشه مملكت به دين جسارتى مى شد، همه يك دل و يك جهت از تمام كشور قيام مى كردند. خوب است ديندارى را دست كم از بهائيان ياد بگيريد كه اگر يك نفر آنها در يك ديه زندگى كند، از مراكز حساس آنها با او رابطه دارند و اگر جزئى تعدى به او شود، براى او قيام كنند شماها كه به حق مشروع خود قيام نكرديد، خيره سران بيدين از جاى برخاستند و در گوشه زمزمه بيدينى را آغاز كردند، به همين زودى بر شما تفرقه زده ها چنان چيره شوند كه از زمان رضاخان روزگارتان سخت تر شود:
و من يخرج من بيته مهاجرا الى الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره على الله
سيد روح الله خمينى
تاريخ : 10/ 1/41
هوای سرد جانم را به درد آورده ، صدای باد از روی یخ ها عبور می کند و برگوش جانم تازیانه می زند ، خورشید در پشت ابرها پنهان است .برف زمین را پوشانده ، گویا قصدآب شدن ندارد، کمی دورتر صدای دسته جمعی سگ ها به گوش می رسد…..
گویا این برف و سرما آنها را شادمان کرده و جشن برپا نموده اند …..
از سویی دیگر ، گرگ های گرسنه فکر و خیال هایی بر سر دارند چون در صحرا و بیابان چیزی دستگیرشان نشده باید فکر کننند و حمله دسته جمعی را آغاز کنند ؟!
شاید شکمی از عزا در بیاورند چون آنها چیزی جز دریدن نمی دانند غافل از آنکه چشمانی بیدار، تفنگ در دست ، انتظار آنها را می کشند .
به نظر می آید مردان سپیده دم،مردان بیداری، که هم نشان از سرخی شفق دارند و هم نشان از سپیدی صبح ،از راه می رسند و با خود مژده طلوع خورشید را می دهند که گرمی و حیات را به طبیعت مرده بازگرداند .
آهسته آهسته وجودم گرم می شود دیگر صدای باد ،سوز سرما نمی تواند گرمای وجودم را از من بگیرد ،چون امیدوار شدم .امید به حیات آن هم نه از جنس معمولی آن ،حیات به معنی آب حیات و اکسیر بقا.
برای همین بهمن فجری بی غروب برای جهان و تاریخ بشریت است و مقدمه ای برای صلح جهانی .
به قلم صبا از مدرسه علمیه بقیع
با گرامیداشت دهه فجر امیدواریم که با مجاهدت هایی که پشتوانه این انقلاب هستند در مسیر تعالی و بالندگی این انقلاب نورانی را یاری رسانیم