چند جمله از بزرگترين متفكران و صاحبنظران اسلامى
ابن ابى الحديد
شارح نهج البلاغه كه درشرح او در 20 مجلد تجديد چاپ شده است از مطلّعترين علماى تسنّن و متفكر در فلسفه و كلام و صاحبنظر در تاريخ اسلام :
« امتيازات انسانى حضرت علی علیه السلام از لحاظ عظمت و جلال و شهرت در آن حدّ اعلا است كه شرح كردن و بحث و تفصيل دادن آنها ناروا و بيهوده است . . . من چه بگويم در حق مردى كه دشمنانش نتوانستند عظمتها و فضايل او را منكر شوند و همه آنان به برترى شخصيت او اعتراف نمودند .
تو خود ميدانى كه بنىاميّه زمامدارى اسلام را در شرق و غرب روى زمين بدست آوردند و با هر نوع حيلهگرى در خاموش ساختن نور او كوشيدند و هر گونه لعن و افترا را براى على در روى منابر ترويج نمودند هر كس كه او را مدح و توصيف مىكرد ، مورد تهديد قرار مىگرفت ، هر روايتى را كه فضيلت على را بازگو مىكرد ، ممنوع ساختند . حتى از نامگذارى كودكان به نام على جلوگيرى كردند . اين همه اقدامات و تقلاها جز ظهور عظمت و جلالت شخصيت على نتيجهاى نداد . . . در حقيقت اينهمه نابكارىهاى بنىاميّه مانند پوشانيدن آفتاب با كف دست بود . . .
من چه بگويم درباره مردى كه همه فضيلتها به او منتهى مىشود و هر مكتب و هر گروهى خود را به او منسوب مىسازند . آرى او است رئيس همه فضيلتها . . . « من چه بگويم درباره مردى كه اهل همه مذاهب غير اسلامى كه در جوامع اسلامى زندگى مىكنند [ و اطلاعى از شخصيت او دارند ] به او محبت مىورزند و حتى فلاسفهاى كه از ملّت اسلامى نيستند ، او را تعظيم مينمايند . . . ما در مقدمه اين كتاب ( شرح نهج البلاغه ) نمونهاى از فضيلتهاى حضرت علی علیه السلام را بدون اينكه قصد تكميل آنها را داشته باشيم ، متذكر شديم . و اگر بخواهيم اختصاصات و عظمتهاى او را بيان كنيم ، به كتابى مستقل به حجم همين كتاب ( شرح نهج البلاغه ) بلكه به مجلداتى بيش از اينها نيازمند مىباشيم .
جلال الدين محمد مولوى
معروف به « مولانا » ، يكى از بزرگترين عرفا و متفكران و حكماى تاريخ بشرى كه حقايق فراوانى را در جهان بينى و خدا شناسى و انسانشناسى در قالب شعرى آورده است . اين شخصيت كم نظير در هر مورد از كتاب مثنوى كه حضرت علی علیه السلام را مطرح مىكند ، گويى با يك نور ملكوتى روبرو شده ، هيجانهاى عاشقانهاى از اعماق روحش سر بر مىكشد و در بىنهايت فرو مىرود . جملهاى از ابيات معروف او را مىآوريم :
از على آموز اخلاص عمل
شير حق را دان منزّه از دغل
در غزا بر پهلوانى دست يافت
زود شمشيرى برآورد و شتافت
او خدو انداخت بر روى على
افتخار هر نبى و هر ولى
او خدو انداخت بر رويى كه ماه
سجده آرد پيش او در سجدهگاه