به مدرسه علمیه بقیع خوش آمدید
وزنه برداران
جوانان مسلمان سرگرم زورآزمايى و مسابقهء وزنه بردارى بودند.سنگ بزرگى آنجا بود كه مقياس قوّت و مردانگى جوانان به شمار میرفت و هركس آن را به قدر توانايى خود حركت مىداد.در اين هنگام رسول اكرم رسيد و پرسيد: «چه میكنيد؟». -داريم زورآزمايى میكنيم.میخواهيم ببينيم كدام يك از ما قويتر و زورمندتر است. -ميل داريد كه من بگويم چه كسى از همه قويتر و نيرومندتر است؟. -البته،چه از اين بهتر كه رسول خدا داور مسابقه باشد و نشان افتخار را او بدهد. افراد جمعيت همه منتظر و نگران بودند كه رسول اكرم كدام يك را به عنوان قهرمان معرفى خواهد كرد؟عده اى بودند كه هر يك پيش خود فكر میكردند الآن رسول خدا دست او را خواهد گرفت و به عنوان قهرمان مسابقه معرفى خواهد كرد.
رسول اكرم:«از همه قويتر و نيرومندتر آن كس است كه اگر از يك چيزى خوشش آمد
و مجذوب آن شد،علاقهء به آن چيز او را از مدار حق و انسانيت خارج نسازد و به زشتى آلوده نكند؛
و اگر در موردى عصبانى شد و موجى از خشم در روحش پيدا شد،تسلط بر خويشتن را حفظ كند،
جز حقيقت نگويد و كلمهاى دروغ يا دشنام بر زبان نياورد؛و اگر صاحب قدرت و نفوذ گشت
و مانعها از جلويش برداشته شد،زياده از ميزانى كه استحقاق دارد دست درازى نكند.» (1)
(1) .وسائل،ج 2/ص 964
کلاس نورانی
یکی از راه های شناخت شخصیت های بزرگ پرسش ها و پاسخ هایی آنهاست .
گاهی بزرگ مردان الهی از شخصیت های الهی پرسش هایی می نمایند تا موقعیت والای آنان آشکار گردد سرچشمه جوشان علوم الهی امام علی (علیه السلام ) برای فرزندش امام حسن مجتبی (علیه السلام ) سئوالاتی مطرح فرمودند،تا شاهد شکوفایی این دانش آموخته مکتب الهی باشند :
اینک در این کلاس نورانی به خوشه چینی معرفت می نشینیم :
سَأَلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع عَنِ ابْنِهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ ع فَقَالَ :
امير المؤمنين عليه السّلام از فرزندش حسن عليه السّلام سؤال كرد:
[
پاسخ به سئوال یهودی
امام حسن(علیه السلام) در عین اینکه پارسا و عابد بود و بیست بار پیاده از مدینه به مکه برای انجام مناسک حج رفت ، و سه بار همه اموال خود را صدقه دادند، خوشپوش و با وقار و آراسته بودند.
روزی با لباس خوب و تمیز سوار بر قاطر زیبا از منزل بیرون آمد، و با شکوه و نورانیت خاصی در کوچه های مدینه می گذشت و به بیرون شهر می رفت . یک نفر یهودی نزدیک آمد و عرض کرد: سوالی دارم ، امام فرمود: بپرس . او گفت :
جدت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: الدنیا سجن المومن و جنه الکافر: دنیا برای مؤ من ، زندان است و برای کافر بهشت . ولی اینک می بینم تو از مواهب دنیا بهره مندی ولی من در سختی هستم !
امام حسن (علیه السلام) فرمود:
این تصور تو غلط است که مؤ من باید از همه چیز محروم باشد، و اگر تو مقام ارجمند مؤ من را در بهشت با جایگاه پست جهنم برای کافر را مقایسه کنی ، و با دنیای مؤ من و کافر بسنجی بخوبی درمی یابی که سخن رسول خدا (صلی الله علیه وآله) دست که دنیا برای مؤ من زندان است و برای کافر بهشت می باشد
داوری امام حسن (علیه السلام )
عصر خلافت امام علی (علیه السلام) بود، قصابی را که چاقوی خون آلود در دست داشت ، در خرابه ای دیدند و در کنار او جنازه خون آلود شخصی افتاده بود، قرائن نشان می داد که کشنده او همین قصاب است ، او را دستگیر کرده و به حضور امام علی (علیه السلام) آوردند. امام علی (علیه السلام) به قصاب گفت : در مورد کشته شدن آن مرد، چه نظر داری ؟ قصاب گفت : من او را کشته ام .
ادب حسنین علیه السلام
امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام مصداق کامل ادب بودند. نقل می کنند که وقتی امام حسن علیه السلام در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می خواستند پدر بزرگوارشان را صدا بزنند با تعبیر «یا اباالحسین» صدا می کردند و امام حسین علیه السلام آن حضرت را «اباالحسن» می خواندند و هر دو رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را پدر صدا می کردند. اما چون رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم رحلت کردند آن دو بزرگوار علی علیه السلام را پدر خواندند.
در فراق مظلوم
شهادت مظلومانه سبط اکبر رسولخدا (ص) پرده نفاق را از چهره کریه معاویه کنار زد شهادت آن امام مظلوم چنان اثرجانسوزی برجانها نهاد که عمربن نعجه گفت «شهادت امام حسن (ع) گرد خواری و ذلت را بر سر عرب پاشید »
آری امام حسن (ع) او که مصداق خلقت احسن بود از دنیا می رود و خورشید غروب می کند و آسمان غم می تپد .
امام محمد باقر (ع) واکنش مردم را در غم شهادت حسن بن علی (ع) این چنین بیان فرمودند : مکثالناس یبکون علی الحسن بن علی عطلت الاسواق »
به هنگام شهادت امام حسن مجتبی (ع) مردم گریه سردادند و حزن آنان را فرا گرفت و عزاداری نمودند و بازارها تعطیل کردند .
رهبر تنهای تاریخ
جگرش پاره شد از نیش زخم زبان درتشت خون دلی ریخت که اندوخته بود
ارث از مادر خود برد غم و رنج و محن صبر و تسلیم و رضا از پدر آموخته بود .
پیله غفلت
اضطراب و اندوه بر سراسر مدینه سایه افکنده بود .
یاران پیامبر (ص) با چشم هایی اشکبار و دل هایی پر ازغم و اندوه در خانه پیامبر (ص) جمع شده بودند،بیش از چندساعتی از زندگی پر فروغ پیامبر (صلی الله علیه واله ) در این دنیا باقی نمانده بود .
پیامبر (صلی الله علیه واله )همانند نوری است که روشنایی عالم از اوست .ایشان برای انسانها نگران از آینده مشعل قرآن و ولایت را برای لحظات تاریک و پراضطراب دنیا به یادگار گذاشتندچنانکه فرمودند :«انی تارکم فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهلبیتی فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض اما امروز در کوچه های ظلمانی تاریخ ناله ای پیچیده است که دل زمین و زمان را به درد می آورد .
تنها باید به ندایی که از مدینه می آیدگوش فرا داد که امام حسن (علیه السلام ) همان امام صبور و رئوفی است که نیشتر سکوت در روز و شب های مدینه بر قلب مبارکش زخم می زندهمان امانت پیامبر (صلی الله علیه و آله ) که آن حضرت در میان نامرد مردمان آن زمان وپس از آن به ودیعت گذاشته بود .هم او که پیامبر گرامی اسلام او را می بوئید و می بوسید .
امروز منافقان و کوردلانی که در پیله های سیاه مخفی شده اند از پیله به در آمده و میوه شجره طیبه طوبی را مسموم می کنند .امروز باید چشم ها را بازکرد و دانست که از هر پیله ای پروانه ای زیبا به در نمی آید و گاه باید به یاد آورد نکند مانیز همچنان در پیله غفلت خود بمانیم و ندانیم که تولا و تبری جز با عمل نشان داده نمی شود .
به قلم کیمیا از مدرسه بقیع
خداحافظ
خداحافظ ای رحمت فراگیر در پهنه خاک
خدا حافظ سپیده تا همیشه جاری
خداحافظ نور محض
خداحافظ ای مهربانی ات تا همیشه جاری
از لابه لای گریه ها و تصاویر داغ که قطره قطره می چکد «ملک الموت »
نیز دیده می شود که با احترام نزد ابهت و جلال پیامبر زانو می زند .
به قلم صبا ازمدرسه بقیع
جبران گناهان
امام رضا (علیه السلام ) می فرمایند :
کسی که توان جبران گناهانش را ندارد زیادبر حضرت محمد (ص) و اهل بیتش صلوات و درود فرستد که گناهانش اگر حق الناس نباشد محو ونابود می گردد . میزان الحکمه ج 1
فردای غربت
این فاجعه ای است غمگین ،کران تاکران زمین با غروب خورشید وجود او در تاریکی فرورفت و ستارگان در سوگ رحلت غمبار او بی فروغ شدند و امیدها به یاس و نامیدی گرائید و کوه ها فروریخت .
بخشی از خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها )در سوگ پدر
فروغ حیات دنیوی پیامبر (ص) در روز دوشنبه 28صفرسال دهم هجرت خاموش شد . و پس از سه روز بدن مبارکش مظلومانه در دل شب دفن گردید( البدایه و النهایه ج5ص107،الغدیر ج 7،ص 75)
در این سه روز تنی چند همت کردند و مردی را به بهانه اینکه از همه پیرتر است خلیفه مسلمین نمودند (الغدیر ج 1،ص389،تاریخ طبری ج 3 ص199)
آن شب که پیامبر را به خاک می سپردند مردم در خانه های خود از فرط خستگی در خوابی سنگین غنوده بودند (طبقات ابن سعد ،ج2،ص 78)
تنهادختری برسرگور با دوکودک خردسالش اشک ریزان زمزمه هایی بر لب داشتند : یا ابت یا رسول الله ماذا لقینا بعدک من فلان و فلان (الامامه والسیاسه ج 1ص 13،الغدیر ج 7ص 17)
مردم خسته سه روز است که فریاد کشیدند و دستشان نای کندن قبری برای عزیز از دست رفته را ندارد (کنزالعمال ج3 ص 140)
بدن ها خسته و چشم ها از دود اتش خانه وحی افسرده است (الامامه و السیاسه ،ج1،ص 12)
ای کلنگ هایی که قبر پیامبر را حفر می کنید بی صداباشید که مردم خفته اند و فردا و فرداهای دیگر بسی مشغله دارند از فردا کسی را حق آن نیست که بر فرزندش نام محمد گذاردیا از محمدروایت برخواند (مجمع الزوائد ج7/الغدیر ج 6ص294)
فردا سر مالک بن نویره ها را باید به تیغ سپرد و ناموس آنان را به کابین در آورد ،فردا برای اعتلای دین اسلام علی را با تیغ اجتهاد سر می زنند (المحلی ج 10ص ،الغدیر ج 1ص323)
فرداسبط نبی با جگر خویش نجوا دارد (الاستیعاب ج1 ص141)
فردا سر حسین (علیه السلام ) در تشت طلا از خلیفه ضربت عصا می خورد (تذکره الخواص ص 267)
فردا ،فردای خزان باغ نبی است فردا ،فردای خالدها و مروان هاست (تاریخ طبری ج6 ،ص 267)
فردا ،فردای غربت دین پیامبر است
فردا و فرداهای دیگر ولیدها مست و مخمور در نماز جماعت ،امامت می کنند (الانساب و الاشراف ، ج5، ص 33)
فردا خلیفه سوگند یاد می کند که نام پیامبر را نیز دفن کنیم (مروج الذهب ،ج2،ص 34)
برگرفته از کتاب سیری در الغدیر : نوشته محمد امینی نجفی
به همت صبا از مدرسه بقیع
چکیده پایان نامه اخلاق پیامبر (صلی الله علیه و آله) در خانواده
چکیده
هر چه علم و صنعت پیش می رود نیاز بشر به اخلاق افزایش می یابد و لازم است به موازت آن، دستورات اخلاقی پیامبران کاملاً مورد عمل و نظر قرار گیرد؛ زیرا دنیای دانش و صنعت فقط وسایل و ابزارهایی در اختیار بشر می گذارد اما هیچ گونه تضمینی ندارد تا جلوی سوء استفاده از آن بگیرد و این امکان پذیر نیست مگر با نگرش به سیره رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و لزوم تأسی و الگو پذیری از اخلاقیات نبوی.
و این امر زمانی نمایان خواهد بود که جامعه ای را تصور سازیم در آن نکات اخلاقی رعایت نمی شود. آری جامعه ای که فاقد ارزش اخلاقی باشد تداوم و ثباتی نخواهد داشت چرا که ه کس به فکر خود است و هر روز جامعه به سوی تباهی و فنا پیش می رود افاد جامعه در اضطراب و نگرانی بسر می برند هر کسی دچار بیماری روحی و روانی می باشد و در هر فردی پرخاشگری مشاهده می گردد در این زمان پی به نقش فوق العاده اخلاق در جامعه می بریم حال چه نیکوست این اخلاقی که در جامعه حکمفرماست از فردی باشد که همه او را به عنوان انسانی والا می پذیرند و حرف ها و رفتار و کردار او را برای الگو پذیری قبول دارند و این فرد چه کسی می تواند باشد جز رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) .
تحقیق پایانی از چهار فصل تشکیل یافته است:
فصل اول: کلیات
فصل دوم: اخلاق و مسائل مربوط به آن
فصل سوم: اخلاق و خانواده
فصل چهارم: اخلاق پیامبر در خانواده
امید است بتوانیم عاملی برای حرکت علاقه مندان باشیم تا هر چه بیشتر با نبی رحمه، آشنا گردیم و راه و روش ایشان را الگوی مسیر زندگی خود قرار دهیم.
کلید واژه ها :اخلاق، سیره، پیامبر، خانواده.
رونق بازار دل
رفتی و در حسرت یک مجلس اخلاق تو
می گزند انگشت خود انبوهی از عشاق تو
مجلس انس تو چون چشمه زلال و پاک بود
مثل خط سیری از این خاک تا افلاک بود
محضرت مجموعه ای از شور بود و شعور
میشد از انفاس تو قلب مریدان پرسرور
چهره ات یاد خدا را در دل از نو میشکفت
تو که می گفتی سخن دل ،از دل و جان می شنفت
رونق بازار دل از مجلس بازار بود
محفل انس و تهذب مجمع اخیار بود
یاد تو یادآور یک آیت از سوی خداست
زین سبب این دل سراسر پر زیاد مجتباست .
خلق عظیم
پیامبر ما تربیت شده خداست. در روایت آمده که خداوند پیامبرش را تربیت کرد و چون به کمال ادب رسید، خداوند به او فرمود: “انکً لعلی خُلُق عظیم” به راستی که تو دارای اخلاق بسیار بزرگوارانهای هستی.
این مطلب را خدای بزرگ میگوید، نه یک انسان معمولی. خدای عظیم میگوید:” انکً لعلی خُلُق عظیم". در آیه چندین تاکید وجود دارد. «علی» برای استیلاست و این تعبیر بسیار بلندی است. یعنی بر خلق عظیم استیلا پیدا کردهای. بر مرکب شاهوار اخلاق عظیم سوار شدهای.
آنچه به پیامبر عزیز عظمت بخشید و خداوند از آن با عظمت یاد کرده است، خلق و خوی زیبای پیامبر است. و این را میتوان مهمترین شاخصه و ویژگی پیامبرخداصلی الله علیه و اله وسلم بر شمرد. از این رو هر قدر انسان خوشاخلاقتر باشد، به پیامبر خدا، نمونه کامل انسانیت شبیهتر و نزدیکتر است. خود آن حضرت نیز به این حقیقت تصریح فرمودهاند."اَشبَهُکم بی اَحسَنُکم خُلقاً” شبیهترین شما به من کسی است که اخلاقش نیکوتر باشد.
در روایتی آمده است که شخصی به امیرالمومنین علیه السلام عرض کرد: یا علی، اخلاق و اوصاف پیامبر را برای من شرح بده. حضرت فرمودند: شما نعمتهای دنیا را برای شرح بده. تا من برای تو اخلاق و اوصاف پیامبر را روشن سازم. عرض کرد: چه کسی میتواند نعمتهای دنیا را شرح بدهد.!
منبع : کتاب زیبائی های اخلاق : حبیب الله فرحزاد
مهمترین حقوق اهلبیت«علیهم السلام»
حق معرفت
شناخت اهلبیت«علیهمالسلام» نخستین حق الهی و رکنی لازم در حیات طیبه انسانی است. چرا که آنان از درختان سرسبز رسالتند، از جایگاه رسالت و محل آمد و شد فرشتگان برخاستهاند و معدنهای علم و دانش و چشمه ساران حکمت الهی میباشند. امام صادق«علیهالسلام» نیز در تفسیر آیه شریفه"اهدنا الصراط المستقیم” میفرماید:
” والله نحن الصراط المستقیم”
آری! اهل بیت پیامبر «علیهالسلام» از یک سو، همانند ستارگان مردم را از گمراهی و فرورفتن در ظلمت کفر و فساد و گناه نجات میبخشد و راه رسیدن به مقصد را به آنان مینمایانند و رهروان طریق حقیقت را از غرق شدن در امواج متلاطم ظلالت حفظ می کند و از سوی دیگر پاسداران حریم حوزه اسلامند و در برابر تحریف افراطگرایان همواره در ستیز.
حق مودت.تشیع مکتب عشق است. از بزرگترین امتیازهای شیعه این است که بر مبنای محبت شکل گرفته است. حق محبت اهلبیت«علیهمالسلام» از زمانی تشریع شد که پیامبر شد که پیامبر«صلیالله و علیه و آله وسلم» به دستور خداوند فرمود:"قل لا اسالکم علیه اجرا الا الموده فی القربی".
من هیچ اجر و پاداشی در برابر دعوت رسالت از شما نمیخواهم جز اینکه اخهل بیت مرا دوست بدارید. مودت خاندان پیامبر«صلیالله و علیه و آله وسلم» محور حرکت و سیر تکاملی دین و عامل رستگاری پیروان اهلبیت«علیهمالسلام» است. این وعده را پیامبر«صلیالله و علیه و آله وسلم» از همان روزهای نخستین شکلگیری اسلام ناب محمدی داشت:"ان علینا و شیعته هم الفائزون یوم القیامه” حق محبت اهلبیت«علیهمالسلام» منشاء قرآنی دارد و از آثار حق حاکمیت معصومان«علیهمالسلام» همانند رعایت حق نبوت ضامن سعادت بشر است. اولین چیزی که در روز قیامت مورد سوال قرار میگیرد رعایت حق محبت اهلبیت«علیهمالسلام».
حق اطاعت
جایگاه اهل بیت در نگاه توحیدی
در جهانبینی توحیدی اهلبیت«علیهمالسلام» راهنمایان واقعی بشر به سوی تکامل انسانی هستند در منابع دینی اهلبیت«علیهمالسلام» به عنوان فروغ هدایت، کشتی نجات و راهبران دین و دنیای مردم معرفی شده اند. تمسک به آنان عامل فلاح و رستگاری و تخلف از آنان موجب سقوط و تباهی است. شناخت حقوق اهلبیت«علیهمالسلام» و رعایت آن عطیهی پروردگار و خیر کثیری ابست که سرانجام موجب نورانیت دل برای روئیت حقایق و الهام دقایق و شناخت مبنای واقعی قانون میگردد. در این مسئله که اهلبیت«علیهمالسلام» پس از نبوت مقام بیهمتایی از فضیلت و تقرب به خالق هستی را دارند، همهی مسلمانان اعم از شیعه و سنی اتفاق نظر دارند، چنان که ابنخلدون در این باره میگوید” و اذا کانت الکرامه تقع لغیرهم فما ظنک لهم علما و دینا و آثارا منالنبوه و عنایه منالاصل الکریم تشهد لفروعه الطیبه”
یا رسول الله (صلی الله علیه و آله )
ای سوره عشق,ای آیه مهر ,
ای چشمه نور
ای اختر تابنده
, ای یاد معطر ای برترین و آخرین پیغام آور ای پا نهاده بربلندای افلاک
ای همنشین بی نوا بربستر خاک ای خوب ای پاک در روزهای تیره و شبرنگ بطحاء در ظلمت کور کویر جاهلیت مشعل به کف درد آشنا ره می گشودی در اوج خشم و کینه دیرین “یثرب” در سینه ها بذر محبت می فشاندی پاک و مبرا بودی از هر لغزش و عیبای شاهد غیب سیمای تو ایزد نما بود چشم خدا بین تو هم چشم خدا بود ای عقل کامل ای خلق تو تندیس اخلاق و فضایل دفتار تو تفسیر ناب وحی و قرآن گفتار تو سر لوحه ایمان و عرفان ما از کنار مرقدت هر چند دوریم عشق تو را در سینه داریم و صبوریم آیینه آیات قرآن خلق و خویت مهر فروزان یقین خورشید رویت ای از تو هستی پر شد از “الله اکبر” یادت گرامی باد ای یاد معطر ای نامت احمد نامت بلند و جاودان باد ای “محمد(ص)”
مبداءتمام آفریده ها و منشاء تمام نعمت ها
“ای مصطفی و ای رسول خدا ای خالص ترین و مخلص ترین بندگان خدای تعالی و ای شریف ترین انسانها و ای نشانه ی رحمت بی پایان الهی بر تمام جهانیان” و ارسلناک الا رحمه للعالمین ای پیام آور رحمت , راه روش تو در مکه به ما یاد داد چگونه و از چه راه می توان مردم را به دین خدا دعوت و از شرک و جهل و انواع فقرها آنان را نجات تا تنها بنده آفریدگار و ولی نعمت خود باشند و در مقابله با زشتی ها تنها از نیروی لا یزال او یاری بجویند و خالصانه بگویند .
ایاک نعبد و ایاک نستعین
و بدین وسیله از تمام بردگیهای ذلت باروبندگی های زورمداران خود را رهایی دهند همان زورمدارانی که با سوء استفاده از دین پاک الهی انواع بی عدالتی ها را بر بندگان خدا تحمیل می کنند و آنان را از خدا دور و از دین دور می نماید .
به قلم صبا از مدرسه بقیع
طلیعه غم
باز هم روزهای پایانی ماه صفر، روزهای غم، روزهای سنگین پر از ماتم.
این روزها قصهی غصهی اهلبیت«علیهمالسلام» تجسم معانی غم و تلخی اندوهی است که اگر دیده بر آن خون ببارد جا دارد
و اگر حوادث و رنجهایی که بر آنان رفته با اندکی آگاهی و انصاف تحلیل شود، راز مهجوریت قرآن را باز خواهد کرد.
بر ماست که حرمت این روزها را نگه داریم و به پیراهن های مشکی و عزاداری برای این عزیزان ارج و احترام بگذاریم، تا همدلی منا اهل بیت در دنیا به همراهی و همنشینی با آنان در آخرت بیانجامد.
دلی را که جای محبت آلمحمد«صلیالله و علیه و آله وسلم» است به دیگری نفروشیم و این علاقه به عترت را با هیچ علاقهای عوض نکنیم.
پس ما نیز همراه با ایام رحلت پیامبر رحمت و شهادت مظلوم مدینه و غریب خراسان به سوگ بنشیم و سرگرم امور دنیوی نگردیم و گرد فراموشی این بزگواران را برای همیشه از دلهایمان بزداییم
و فراموش نکنیم که بر سر در، دلهای شیعه نوشته شده است."یفرحون بفرحنا و یحزنون لحزننا”
به قلم صبا از مدرسه بقیع
سنت نبوی در آیات و روایات
در موارد زیادی در قرآن مجید از اخلاق و رفتار و طرز معاشرت و روش زندگی آن حضرت تمجید شده است و در سوره آل عمران می فرما یید ((فبما رحمه من لست لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لا نفظوا من حولک …))یعنی:رحمت خدا تو را با خلق مهربان و خوشخو گردانید و اگر تندخو و سخت دل بودی مردم از گرد تومتفرق و پراکنده می شوند.و در سوره (قلم) به صراحت آیه شریفه ((انک لعلی خلق عظیم))تو بر نیکو خلقی بزرگ آراسته ای. آن جناب را به اخلاق نیک و بس بزرگ معرفی فرموده و سپس در سوره احزاب دستور فرموده که همه مردم از راه و روش و زندگی رسول خدا(ص)سر مشقی نیکوست.در سوره آل عمران می فرمایید«قل اِن کنتم تحبون الله فاتّبعونی یحببکم الله و یغض لکم ذنوبکم والله غفور رحیم»بگو اگر دوت دارید از من پیروی کنید خدا شما را دوست خواهد داشت و گناهان شما را می آمرزد و خدا آمرزنده و مهربان است و باز می فرمی فرماید«با ایّها الذّین آمنوا ااستجیبوا لله م للرسول اِذا دعاکم لما یحییکم»
چکیده پایان نامه با عنوان بررسی زندگی مادران ائمه (علیهم السلام )
عنوان تحقیق پایانی : معرفی و بررسی زندگی نامه مادران ائمه اطهار (علیهم السلام)
استاد راهنما:خانم فرزانه نیکو برش
استاد داور:سرکار خانم دکتر شاکری
پژوهشگر:اعظم کاظمی
چکیده
زن نیمه فعال اجتماع است که وظیفه اصلی تربیتی او ، وظیفه ای خطیر و سنگین است و با توجه به روند تربیت فرزندان در جامعه امروز و برخی مادران بی مسئولیت بر آن شدم با بررسی خصوصیت های مادران ائمه الگوی مناسبی برای زنان در جامعه امروز ارائه دهم. روش تحقیق به صورت تاریخی- توصیفی و جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای است. که در سه فصل تنظیم ارائه شده است.
قرآن و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله )
خدای رحمان بندگان نمونه خود را یعنی عبادالرحمن را با این گونه اوصاف ممتاز نموده و فرموده است :
بندگان خاص خدای رحمن کسانی که روی زمین با فروتنی راه می روند وچون نادانان ایشان را مخالفت کنند ،سلیمانه پاسخ می دهند و چون بر امر لغوی بگذرند کریمانه می گذرند .اگر همه بندگان خداوند متصف به صفات او باشند در تعاملات اجتماعی چنین خواهند بود .
خداحافظ
خداحافظ ای رحمت فراگیر در پهنه خاک
خدا حافظ سپیده تا همیشه جاری
خداحافظ نور محض
خداحافظ ای مهربانی ات تا همیشه جاری
از لابه لای گریه ها و تصاویر داغ که قطره قطره می چکد «ملک الموت »
نیز دیده می شود که با احترام نزد ابهت و جلال پیامبر زانو می زند .
به قلم صبا ازمدرسه بقیع
صلی ا...علیک یا بقیه ا...«ارواحنا له الفدا »
خیلی ها حتی از میان امواج متلاطم خود را به تو رساندند ،
تضمین نجات آنان هدیه ابدی سعادت و رستگاری ،پاداششان بود .
شما ای امامی که شکوه عشق به شما ،سر و سامان بی سامانی های ماست،
کشتی نور تو فرا راه ماست .
دست و پا زدن هایی بی قیمت ما را در عصر سرد مدرن ، معنا و قیمت ببخش ،
انا لله و انا الیه راجعون
اذا مات العالم ثلم فی الاسلام ثلمه لا یسدها شی
رحلت عالم بزرگوار و معلم اخلاق و مفسر قرآن حضرت آیه الله مجتبی تهرانی
را به پیشگاه حضرت بقیه الله «ارواحنا له الفداه » و همه پیروان علم و معرفت تسلیت عرض می نماییم .
اللهم احشرهم حشرا جمیلا
پیام مقام معظم رهبری به مناسبت درگذشت آیه الله مجتبی تهرانی (ره)
این حادثه ناگوار ضایعه ای برای حوزه علمیه
و جامعه مذهبی تهران و به ویژه ارادتمندان
و جوانانی است که از مجالس پرفیض ایشان
بهره می بردند .
ای یزید !
به زودی بر پیامبر خدا وارد شوی در حالی که خون ذریّه او را بر گردن داری و
حرمت او را زیرپا نهادی . فرازی ازخطبه حضرت زینب سلام الله علیها
گوش های خود را گرفتند و نشنیدند که فرمود :
” و انّما خرجتُ لِطَلَبِ الإصلاح ِ فی اُمّةِ جدّی “
مدعیان حتی گلواژه « جدّ» را هم انکار کردند
ای یزید !
به خدا سوگند از این ننگ و عار تبرئه نخواهی شد
فرازی ازخطبه حضرت زینب سلام الله علیها
یزیدیان جنایتی مرتکب شدند که هیچ راه تبرئه برای خود نگذاردند .
راه بی بازگشتی از این جنایت در تاریخ برایشان ماند .
نفوذ بصیرت
سلام بر پدر فضیلت ها
یار با وفای کربلا که در دامن امام علی بن ابی طالب(علیه السلام ) پرورش یافت
و چنان با اگاهی زندگی کرد که امروز شاخصه زیارتش بصیرت نافذ اوست .
آری نفوذ بصیرت او عهد و پیمان کربلا را امروز برای ما رمز گشایی می کند .
و کلید فهم معماهای تاریخ است .
فرهنگ بصیرت
بصیرت فرهنگ زندگی عاقلانه در دنیای امروز است .
اگربی بصیرت زندگی کنیم مصرف کننده بی فکری هستیم
که بدون اراده برایمان هدف گذاری و تصمیم سازی می شود .
بصیرت خود آگاهی انسانی است که در سلطه امپراتوری
رسانه های جهان گم و مقهور نمی شود .
دلیل ماندگاری 9دی از منظر مقام معظم رهبری
«در قضیهى 9 دى سال 88 یک نکته اساسى است و آن نکته برمیگردد به هویت انقلاب و ماهیت انقلاب.»
در ادامه گزیده ای از سخنان آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی درباره چیستی، عوامل ایجاد و آثار مثبت و برکات 9 دی می آید:
در تاریخ ماندگار شد
روزهاى سال، به طور طبیعى و به خودى خود همه مثل همند؛ این انسانها هستند، این ارادهها و مجاهدتهاست که یک روزى را از میان روزهاى دیگر برمیکشد و آن را مشخص میکند، متمایز میکند، متفاوت میکند و مثل یک پرچمى نگه میدارد تا راهنماى دیگران باشد. روز عاشورا - دهم محرم - فى نفسه با روزهاى دیگر فرقى ندارد؛ این حسین بن على (علیه السّلام) است که به این روز جان میدهد، معنا میدهد، او را تا عرش بالا میبرد؛ این مجاهدتهاى یاران حسین بن على (علیه السّلام) است که به این روز، این خطورت و اهمیت را میبخشد. روز نوزدهم دى هم همین جور است، روز نهم دىِ امسال هم از همین قبیل است. نهم دى با دهم دى فرقى ندارد؛ این مردمند که ناگهان با یک حرکت - که آن حرکت برخاسته از همان عواملى است که نوزدهم دىِ قم را تشکیل داد؛ یعنى برخاسته ى از بصیرت است، از دشمنشناسى است، از وقتشناسى است، از حضور در عرصهى مجاهدانه است - روز نهم دى را هم متمایز میکنند.
مطمئن باشید که روز نهم دىِ امسال هم در تاریخ ماند؛ این هم یک روز متمایزى شد. شاید به یک معنا بشود گفت که در شرائط کنونى - که شرائط غبارآلودگىِ فضاست - این حرکت مردم اهمیت مضاعفى داشت؛ کار بزرگى بود. هرچه انسان در اطراف این قضایا فکر میکند، دست خداى متعال را، دست قدرت را، روح ولایت را، روح حسین بن على (علیه السّلام) را مىبیند. این کارها کارهائى نیست که با ارادهى امثال ما انجام بگیرد؛ این کار خداست، این دست قدرت الهى است؛ همان طور که امام در یک موقعیت حساسى - که من بارها این را نقل کردهام - به بنده فرمودند: «من در تمام این مدت، دست قدرت الهى را در پشت این قضایا دیدم». درست دید آن مرد نافذِ بابصیرت، آن مرد خدا.
بیانات در دیدار مردم قم در سالگرد قیام نوزدهم دى ماه 19/10/1388
مجاهدت به نفع انسان
در شرائط فتنه، کار دشوارتر است؛ تشخیص دشوارتر است. البته خداى متعال حجت را همیشه تمام میکند؛ هیچ وقت نمیگذارد مردم از خداى متعال طلبگار باشند و بگویند تو حجت را براى ما تمام نکردى، راهنما نفرستادى، ما از این جهت گمراه شدیم. در قرآن مکرر این معنا ذکر شده است. دست اشاره ى الهى همه جا قابل دیدن است؛ منتها چشم باز میخواهد. اگر چشم را باز نکردیم، هلال شب اول ماه را هم نخواهیم دید؛ اما هلال هست. باید چشم باز کنیم، باید نگاه کنیم، دقت کنیم، از همه ى امکاناتمان استفاده کنیم تا این حقیقت را که خدا در مقابل ما قرار داده است، ببینیم.
مهم این است که انسان این مجاهدت را بکند. این مجاهدت به نفع خود انسان است؛ خداى متعال هم در این مجاهدت به او کمک میکند. نوزده دىِ مردم قم در سال 56 از این قبیل بود، نهم دىِ امسالِ آحاد مردم کشور - که حقیقتاً این حرکت میلیونى فوقالعاده ى مردم حرکت عظیمى بود - از همین قبیل است، و قضایاى گوناگونى که ما در طول انقلاب از این چیزها کم نداشتیم. این مجاهدت، راه را به ما نشان میدهد.
بیانات در دیدار مردم قم در سالگرد قیام نوزدهم دى ماه 19/10/1388
حجت بر همه تمام شد
یک نکته را هم به جوانان عزیز انقلابى، به فرزندان عزیز انقلابى خودم، به فرزندان بسیجى - از زن و مرد - عرض بکنم: جوانان از اطراف و اکناف کشور، از آنچه که تهتّک بیگانگان از ایمان دینى به گوششان میخورد یا با چشمشان مىبینند، عصبانى هستند؛ وقتى مى بینند روز عاشورا چگونه یک عدهاى حرمت عاشورا را هتک میکنند، حرمت امام حسین را هتک میکنند، حرمت عزاداران حسینى را هتک میکنند، دلهاشان به درد مىآید، سینههاشان پر میشود از خشم؛ البته خوب، طبیعى هم هست، حق هم دارند؛ ولى میخواهم عرض بکنم جوانهاى عزیز مراقب باشند، مواظب باشند که هرگونه کار بى رویهاى، کمک به دشمن است. اینجا جوانها تلفن میکنند - میفهمم من، میخوانم، غالباً تلفنها و نامه ها را خلاصه میکنند، هر روز مى آورند، من نگاه میکنم - مى بینم همین طور جوانها گلهمند، ناراحت و عصبانى؛ گاهى هم از بنده گله میکنند که چرا فلانى صبر میکند؟ چرا فلانى ملاحظه میکند؟ من عرض میکنم؛ در شرائطى که دشمن با همهى وجود، با همهى امکاناتِ خود درصدد طراحى یک فتنه است و میخواهد یک بازى خطرناکى را شروع کند، باید مراقبت کرد او را در آن بازى کمک نکرد. خیلى باید با احتیاط و تدبیر و در وقت خودش با قاطعیت وارد شد. دستگاههاى مسئولى وجود دارند، قانون وجود دارد؛ بر طبق قانون، بدون هیچگونه تخطى از قانون، بایستى مُرّ قانون به صورت قاطع انجام بگیرد؛ اما ورود افرادى که شأن قانونى و سمت قانونى و وظیفه ى قانونى و مسئولیت قانونى ندارند، قضایا را خراب میکند. خداى متعال به ما دستور داده است: «و لایجرمنّکم شنئان قوم على ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوى». بله، یک عدهاى دشمنى میکنند، یک عدهاى خباثت به خرج میدهند، یک عده اى از خباثتکنندگان پشتیبانى میکنند - اینها هست - اما باید مراقب بود. اگر بدون دقت، بدون حزم، انسان وارد برخى از قضایا بشود، بىگناهانى که از آنها بیزار هم هستند، لگدمال میشوند؛ این نباید اتفاق بیفتد. من برحذر میدارم جوانهاى عزیز را، فرزندان عزیز انقلابىِ خودم را از اینکه یک حرکتى را خودسرانه انجام بدهند؛ نه، همه چیز بر روال قانون.
مسئولین کشور بحمداللَّه چشمشان هم باز است، مىبینند؛ مىبینند مردم در چه جهتى دارند حرکت میکنند. حجت بر همه تمام شده است. حرکت عظیم روز چهارشنبهى نهم دى ماه حجت را بر همه تمام کرد. مسئولین قوهى مجریه، مسئولین قوهى مقننه، مسئولین قوهى قضائیه، دستگاههاى گوناگون، همه میدانند که مردم در صحنهاند و چه میخواهند. دستگاهها باید وظائفشان را انجام بدهند؛ هم وظائفشان در مقابل آدم مفسد و اغتشاشگر و ضدانقلاب و ضدامنیت و اینها، هم وظائفشان در زمینهى ادارهى کشور.
بیانات در دیدار مردم قم در سالگرد قیام نوزدهم دى ماه 19/10/1388
راه انقلاب این است
بدخواهانى که سى سال است علیه این انقلاب و علیه این مردم هر کارى توانستند، کردند، اینها هم فرصت را مغتنم شمردند و با تبلیغاتِ خودشان وارد میدان شدند. بیش از این، کارى نمیتوانستند بکنند. اگر آمریکائىها و انگلیسىها و صهیونیستها میتوانستند نیرو وارد خیابانهاى تهران بکنند، یقین بدانید میکردند. اگر برایشان امکان داشت که با حضور وابستگان و مزدوران خودشان از خارج، عرصه را آنچنان که میخواهند، هدایت کنند، میکردند. منتها میدانستند که این کار به ضررشان تمام میشود. تنها کارى که میتوانستند بکنند، این بود که در صحنهى تبلیغات، در صحنهى سیاست جهانى، از آشوبگر، از اغتشاشگر حمایت کنند. رؤساى جمهور کشورهاى مستکبر در این قضیه وارد میدان شدند؛ اغتشاشگران خیابانى و خرابکارانى را که با آتش زدن میخواهند موجودیت خودشان را نشان بدهند، ملت ایران نامیدند؛ شاید بتوانند اوضاع را آنچنان که طبق میل خودشان است، در افکار عمومى دنیا و کشورمان تصویر و ترسیم کنند؛ اما شکست خوردند.
قوىترین و آخرین ضربه را ملت در روز نهم دى و بیست و دوى بهمن وارد کرد. کار ملت ایران در بیست و دوم بهمن، کار عظیمى بود؛ نُه دى هم همین جور. یکپارچگى ملت آشکار شد. همهى کسانى که در عرصهى سیاسى به هر نامزدى رأى داده بودند، وقتى دیدند دشمن در صحنه است، وقتى فهمیدند اهداف پلید دشمن چیست، نسبت به آن کسانى که قبلاً به آنها خوشبین هم بودند، تجدید نظر کردند؛ فهمیدند که راه انقلاب این است، صراط مستقیم این است. در بیست و دوى بهمن، ملت همه با یک شعار وارد میدان شدند. خیلى تلاش کردند، شاید بتوانند بین ملت دودستگى ایجاد کنند؛ اما نتوانستند. و ملت ایستاد؛ این پیروزى ملت بود. از بیست و دوم خرداد تا بیست و دوم بهمن - هشت ماه - یک فصل پرافتخار و پرعبرتى براى ملت ایران بود؛ این یک درس شد. آگاهى جدیدى به وجود آمد. فصل تازهاى در بصیرت ملت ایران گشوده شد. این یک زمینهى بسیار مهمى است. باید بر اساس این زمینه، حرکت کنیم.
بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی 01/01/1389
لحظهی نیازها
شوراى شما بحمدالله این خصوصیت را داشته است. دلائل زیادى هم براى این هست؛ آخرىاش همین نهم دى است؛ قبلش - ده سال قبل از این - 23 تیر است که اشاره فرمودند؛ آن روز هم نیاز لحظهها بود؛ این یک کار متعارف و معمولى نبود. راهپیمائى مردم در بیست و دوى بهمن با همهى عظمتى که دارد - که حالا عرض خواهم کرد - یک کار متعارف است، یک کار روانشده است، شناختهشده است، متوقع است که انجام بگیرد و انجام میگیرد؛ اما بیست و سهى تیر در سال 78، یک کار متعارف نبود، یک کار متوقع نبود؛ اهمیت داشت که این مجموعه بداند و بفهمد که این کار در آن شرائط، لازم است و آن را انجام بدهد. کار نهم دى ماهِ امسال هم همین جور بود. شناختن موقعیت، فهمیدن نیاز، حضور در لحظهى مناسب و مورد نیاز؛ این اساس کار است که مؤمن باید این را هم با خود همراه داشته باشد تا بتواند وجودش مؤثر بشود؛ آن کارى را که باید انجام بدهد، بتواند انجام بدهد. خوب، الحمدلله شوراى هماهنگى تبلیغات این خصوصیت را داشته است، نشان داده است؛ هم در دههى اول، در اوضاع و احوال گوناگون آن دهه - در دوران دفاع مقدس، قبل از دفاع مقدس، بعد از دوران دفاع مقدس - هم بعد از رحلت امام در مناسبتهاى مختلف که قلههائى را در تاریخ ما به وجود آورد. یکى از این قلههاى فراموش نشدنى، همین نهم دى امسال بود.
بیانات در دیدار با اعضای شوراى هماهنگى تبلیغات اسلامى 29/10/1388
یک حرکت بدون فراخوان
راز ماندگارى این انقلاب، اتکاى به ایمانهاست؛ اتکاى به خداست. لذا شما مىبینید آن روزى که تودهى عظیم مردم در سرتاسر کشور احساس کنند که دشمنىاى متوجه انقلاب است، احساس کنند که دشمنىِ جدىاى وجود دارد، بدون فراخوان حرکت میکنند مىآیند. روز نهم دى شما دیدید در این کشور چه اتفاقى افتاد و چه حادثهاى پیش آمد. دشمنان انقلاب که همیشه سعى میکنند راهپیمائىهاى میلیونى را بگویند چند هزار نفر آمدهاند - تحقیر کنند، کوچک کنند - اعتراف کردند و گفتند در طول این بیست سال، هیچ حرکت مردمىاى به این عظمت در ایران اتفاق نیفتاده است؛ این را نوشتند و گفتند. آن کسانى که سعى در کتمان حقائق دربارهى جمهورى اسلامى دارند، این را گفتند. علت چیست؟ علت این است که مردم وقتى احساس میکنند دشمن در مقابل نظام اسلامى ایستاده است، مىآیند توى میدان. این حرکتِ ایمانى است، این حرکتِ قلبى است؛ این چیزى است که انگیزهى خدائى در آن وجود دارد؛ دست قدرت خداست، دست ارادهى الهى است؛ این چیزها دست من و امثال من نیست. دلها دست خداست. ارادهها مقهور ارادهى پروردگار است. وقتى حرکت خدائى شد، براى خدا شد، اخلاص در کار بود، خداى متعال اینجور دفاع میکند. لذا میفرماید: «انّ اللَّه یدافع عن الّذین امنوا». این را دشمنان نظام اسلامى نمیفهمند، تا امروز هم نفهمیدند؛ لذا تهدید میکنند، حرف میزنند، روشهاى گوناگون را به کار میگیرند، به خیال خودشان میگردند نقطه ضعف براى جمهورى اسلامى پیدا کنند؛ گاهى اسم حقوق بشر را مىآورند، گاهى اسم دموکراسى را مىآورند؛ ترفندهائى که امروز براى مردم دنیا حقیقتاً ترفندهاى مسخره است. میگویند افکار عمومى؛ اما افکار عمومى اگر این حرفها را از آمریکا و صهیونیسم باور میکرد، اینجور در دنیا، در کشورهاى مختلف، ملتهاى مختلف، در مواقع گوناگون، نفرت خودشان را از این سران مستکبر نشان نمیدادند، که مىبینید نشان میدهند. هر جا سفر میکنند، گروهى از مردم علیهشان شعار میدهند. پیداست که افکار عمومى دنیا فریب ترفندهاى اینها را نخورده است.
بیانات در دیدار فرمانده و پرسنل نیروى هوائى ارتش جمهوری اسلامی ایران 19/11/1388
بدون علما ممکن نبود
یک مسئلهى بسیار مهم و استثنائى است؛ یکى از تمایزات نظام جمهورى اسلامى این است. مجموعهى خبرگان، مجموعهى علماى صاحبنام و صاحب شأن در بین مردم، و مورد اعتماد مردم در همهى قضایا، بخصوص در قضیهى بسیار مهم رهبرى و انتخاب رهبرى و قضایاى مربوط به آن محسوب میشود. و همین حضور اثرگذار و حساس در بین مردم، آثار و برکات خودش را داشته است و دارد. حضور مردم در حوادث بزرگ و مهم و اعلان موضعى که میکنند - مثل راهپیمائى مهم بیست و دوم بهمن، که واقعاً یک پدیدهى عظیمى بود در تاریخ انقلاب در این شرائط و با این اوضاع و احوال؛ و قبل از آن، حضور مردم در خیابانها در سراسر کشور در نهم دى - بدون اینکه علما و راهنمایان معنوى مردم که مورد اعتماد آنها هستند، دلهاى مردم را به حقائق این انقلاب متوجه کنند، میسر نمیشد. نقش علماى دین در هدایت مردم، منحصر نمیشود به هدایت در امور فرعى و مسائل شخصى و اینها. مهمتر از همهى اینها، هدایت مردم است در مسئلهى عظیم اجتماعى و مسئلهى حکومت و مسئلهى نظام اسلامى و وظائفى که مترتب بر این هست در مقابلهى با حوادث جهانى. یقیناً اگر نقش علماى دین و راهنمایان روحانى حذف میشد و وجود نمیداشت، این انقلاب تحقق پیدا نمیکرد؛ این نظام به وجود نمىآمد و باقى نمیماند، با این همه مشکلات فراوانى که در سر راه این انقلاب به وجود آوردند. بنابراین علماى دین - که از جملهى برترین آنها، مجموعهى خبرگان هستند - تأثیر ماندگار و مستمرى در حوادث جامعه و سرنوشت جامعه دارند؛ که خوب، آثارش را بحمداللَّه مىبینیم.
بیانات در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى 06/12/1388
دنیا خیره شد
شما دیدید فتنهاى به وجود آمد، کارهائى شد، تلاشهائى شد، آمریکا از فتنهگران دفاع کرد، انگلیس دفاع کرد، قدرتهاى غربى دفاع کردند، منافقین دفاع کردند، سلطنتطلبها دفاع کردند؛ نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که در مقابل همهى این اتحاد و اتفاق نامیمون، مردم عزیز ما، ملت بزرگ ما در روز نهم دى، در روز بیست و دوى بهمن، آنچنان عظمتى از خودشان نشان دادند که دنیا را خیره کرد. ایران امروز، جوان امروز، تحصیلکردهى امروز، ایرانیان امروز، آنچنان وضعیتى دارند که هر توطئهاى را دشمن علیه نظام جمهورى اسلامى زمینهچینى کند، به توفیق الهى توطئه را خنثى میکنند. منتها توجه داشته باشید؛ باید تقوا پیشه کنیم. آنچه ما را قوى میکند، تقواست؛ آنچه ما را آسیبناپذیر میکند، تقواست؛ آنچه ما را به ادامهى این راه تا رسیدن به اهداف عالیه امیدوار میکند، تقواست.
خطبههاى نماز جمعهى تهران در حرم امام خمینى (ره) در بیست و یکمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره) 14/03/1389
هیچ کس نگوید من تکلیفى ندارم
آنچه که براى ما لازم است، این است که آحاد مردم، مسئولین، غیر مسئولین، بخصوص جوانها، بخصوص کسانى که سخن و حرفشان تأثیر دارد، احساس مسئولیت حضور در صحنه را از دست ندهند. هیچ کس نگوید من تکلیفى ندارم، من مسئولیتى ندارم؛ همه مسئولند. مسئولیت معنایش این نیست که اسلحه ببندیم، بیائیم توى خیابان راه برویم؛ در هر کارى که هستیم، احساس مسئولیت کنیم؛ مسئولیت دفاع از انقلاب و از نظام جمهورى اسلامى؛ یعنى از اسلام، یعنى از حقوق مردم، یعنى از عزت کشور. این، شرط اول: همه باید این احساس مسئولیت را داشته باشیم. و من مىبینم که این احساس مسئولیت را داریم. این را مردم کشور ثابت کردند، ثابت میکنند؛ حالا یک نمونهى واضحش همین 9 دى بود که اشاره کردند؛ نمونههاى دیگرى هم هست؛ 22 بهمن در پیش است، دههى فجر در پیش است. مردم حضور خودشان را، آمادگى خودشان را، سرزندگى و نشاط خودشان را نشان دادهاند، باز هم نشان خواهند داد.
دیدار مردم مازندران در سالگرد حماسه 6 بهمن 6/11/1388
مشتی بر دهان فتنهگران
فتنهى سال گذشته جلوهاى از توطئهى دشمنان بود؛ فتنه بود. فتنه یعنى کسانى شعارهاى حق را با محتواى صددرصد باطل مطرح کنند، بیاورند براى فریب دادن مردم. اما ناکام شدند. هدف از ایجاد فتنه، گمراه کردن مردم است. شما ملاحظه کنید؛ مردم ما در مقابلهى با فتنه، خودشان به پا خاستند. نهم دى در سرتاسر کشور مشت محکمى به دهان فتنهگران زد. این کار را خود مردم کردند. این حرکت - همان طورى که گویندگان و بزرگان و همه بارها گفتهاند - یک حرکت خودجوش بود؛ این خیلى معنا دارد؛ این نشانهى این است که این مردم بیدارند، هشیارند. دشمنان ما باید این پیام را بگیرند. آن کسانى که خیال میکنند میتوانند میان نظام و میان مردم جدائى بیندازند، ببینند و بفهمند که این نظام، نظام خود مردم است، مال مردم است. امتیاز نظام ما به این است که متعلق به مردم است. آن کسانى که با همهى وجود نظام جمهورى اسلامى را و اسلام را و این پرچم برافراشته را در این کشور نگه داشتهاند، در درجهى اول خود مردمند؛ دشمنان ما این را بفهمند. سردمداران دولتهاى مستکبر - و در رأس آنها آمریکا - علیه ملت ما حرف میزنند، توطئه میکنند، گاهى شعار میدهند، گاهى اظهارات مزوّرانه میکنند، گاهى صریحاً دشمنى میکنند، گاهى در لفافه میبرند؛ اینها همه براى این است که تحلیل درستى از مسائل ایران و شناخت درستى از ملت ایران ندارند. ملت ما ملت بیدارى است، ملت هشیارى است.
بیانات در دیدار هزاران نفر از مردم استان گیلان
بصیرت در بیانات رهبری
در باب بصیرت، بنده در سال اخیر و قبل از آن خیلى صحبت کردم؛ دیگران هم مسائل زیادى گفتند؛ دیدم بعضى از جوانها هم کارهاى خوبى در این زمینه انجام دادند. من میخواهم روى مسئلهى بصیرت باز هم تأکید کنم. این تأکید من در واقع با این انگیزه است که شما که خودتان مخاطبید، خودتان میداندارید، کار بر دوش شماست، بروید سراغ کارها و برنامهریزىهائى که با بصیرتیافتن ارتباط دارد؛ این نیاز مهم را تأمین کنید. بصیرت، نورافکن است؛ بصیرت، قبلهنما و قطبنماست. توى یک بیابان انسان اگر بدون قطبنما حرکت کند، ممکن است تصادفاً به یک جائى هم برسد، لیکن احتمالش ضعیف است؛ احتمال بیشترى وجود دارد که از سرگردانى و حیرت، دچار مشکلات و تعبهاى زیادى شود. قطبنما لازم است؛ بخصوص وقتى دشمن جلوى انسان هست. اگر قطبنما نبود، یک وقت شما مىبینید بىسازوبرگ در محاصرهى دشمن قرار گرفتهاید؛ آن وقت دیگر کارى از دست شما برنمىآید. پس بصیرت، قطبنما و نورافکن است. در یک فضاى تاریک، بصیرت روشنگر است. بصیرت راه را به ما نشان میدهد.
البته براى موفقیت کامل، بصیرت شرط لازم است، اما شرط کافى نیست. به تعبیر طلبگى ماها، علت تامهى موفقیت نیست. براى موفقیت، شرائط دیگرى هم لازم است؛ که حالا بعد اگر انشاءاللَّه مجال شد و یادم ماند، در آخر صحبت اشارهاى میکنم. اما بصیرت شرط لازم است. اگر همهى آن چیزهاى دیگر باشد، بصیرت نباشد، رسیدن به هدف و موفقیت، بسیار دشوار خواهد بود.
بصیرت را در دو سطح میتوانیم تعریف کنیم. یک سطح، سطح اصولى و لایهى زیرین بصیرت است. انسان در انتخاب جهانبینى و فهم اساسى مفاهیم توحیدى، با نگاه توحیدى به جهان طبیعت، یک بصیرتى پیدا میکند. فرق بین نگاه توحیدى و نگاه مادى در این است: با نگاه توحیدى، این جهان یک مجموعهى نظاممند است، یک مجموعهى قانونمدار است، طبیعت هدفدار است؛ ما هم که جزئى از این طبیعت هستیم، وجودمان، پیدایشمان و زندگىمان هدفدار است؛ بىهدف به دنیا نیامدیم. این، لازمهى نگاه توحیدى است. معناى اعتقاد به وجود خداوند عالم و قادر این است. وقتى فهمیدیم هدفدار هستیم، آنگاه در جستجوى آن هدف برمىآئیم. خود این جستجو، یک تلاش امیدوارانه است. تلاش میکنیم آن هدف را پیدا کنیم. بعد که هدف را یافتیم، فهمیدیم هدف چیست، تلاشى شروع میشود براى رسیدن به آن هدف. در این صورت همهى زندگى میشود تلاش؛ آن هم تلاش جهتدار و هدفدار. از آن طرف این را هم میدانیم که با نگاه توحیدى، هر گونه تلاش و مجاهدتى در راه هدف، انسان را قطعاً به نتیجه میرساند. این نتائج مراتبى دارد؛ یقیناً به یک نتیجهى مطلوب میرساند. با این نگاه، در زندگى انسان دیگر یأس، ناامیدى، سرخوردگى و افسردگى معنى ندارد. وقتى شما میدانید وجود شما، پیدایش شما، حیات شما، تنفس شما با یک هدفى تحقق پیدا کرده است، دنبال آن هدف میگردید و براى رسیدن به آن هدف، تکاپو و تلاش میکنید. از نظر خداى متعال که آفرینندهى هستى است، خود این تکاپو هم اجر و پاداش دارد. به هر نقطهاى که رسیدید، در واقع به هدف رسیدید. این است که در دیدگاه توحیدى، خسارت و ضرر براى مؤمن اصلاً متصور نیست. فرمود: «ما لنا الّا احدى الحسنیین»؛ یکى از دو بهترین در انتظار ماست؛ یا در این راه کشته میشویم، که این بهترین است؛ یا دشمن را از سر راه برمیداریم و به مقصود میرسیم، که این هم بهترین است. پس در اینجا ضررى وجود ندارد.
درست نقطهى مقابل، نگاه مادى است. نگاه مادى اولاً پیدایش انسان را، وجود انسان را در عالم بدون هدف میداند؛ اصلاً نمیداند براى چه به دنیا آمده است. البته در دنیا براى خودش هدفهائى تعریف میکند - به پول برسد، به عشق برسد، به مقام برسد، به لذتهاى جسمى برسد، به لذتهاى علمى برسد؛ از این هدفها میتواند براى خودش تعریف کند - اما اینها هیچکدام هدفهاى طبیعى نیست، ملازم با وجود او نیست. وقتى اعتقاد به خدا نبود، اخلاقیات هم بىمعنى میشود، عدالت هم بىمعنى میشود؛ جز لذت و سود شخصى، هیچ چیز دیگرى معنا پیدا نمیکند. اگر انسان در راه رسیدن به سود شخصى پایش به سنگ خورد و آسیب دید، ضرر کرده، خسارت کرده. اگر به سود نرسید، اگر نتوانست تلاش کند، نوبت به یأس و ناامیدى و خودکشى و به کارهاى غیر معقول دست زدن میرسد. پس ببینید فرق بین نگاه توحیدى و نگاه مادى، معرفت الهى و معرفت مادى این است. این، اساسىترین پایههاى بصیرت است.
بجز این سطح وسیع بصیرت و لایهى عمیق بصیرت، در حوادث گوناگون هم ممکن است بصیرت و بىبصیرتى عارض انسان شود. انسان باید بصیرت پیدا کند. این بصیرت به چه معناست؟ یعنى چه بصیرت پیدا کند؟ چه جورى میشود این بصیرت را پیدا کرد؟ این بصیرتى که در حوادث لازم است و در روایات و در کلمات امیرالمؤمنین هم روى آن تکیه و تأکید شده، به معناى این است که انسان در حوادثى که پیرامون او میگذرد و در حوادثى که پیش روى اوست و به او ارتباط پیدا میکند، تدبر کند؛ سعى کند از حوادث به شکل عامیانه و سطحى عبور نکند؛ به تعبیر امیرالمؤمنین، اعتبار کند: «رحم اللَّه امرء تفکّر فاعتبر»؛(1) فکر کند و بر اساس این فکر، اعتبار کند. یعنى با تدبر مسائل را بسنجد - «و اعتبر فأبصر» - با این سنجش، بصیرت پیدا کند. حوادث را درست نگاه کردن، درست سنجیدن، در آنها تدبر کردن، در انسان بصیرت ایجاد میکند؛ یعنى بینائى ایجاد میکند و انسان چشمش به حقیقت باز میشود.
امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) در جاى دیگر میفرماید: «فانّما البصیر من سمع فتفکّر و نظر فأبصر»؛(2) بصیر آن کسى است که بشنود، گوش خود را بر صداها نبندد؛ وقتى شنید، بیندیشد. هر شنیدهاى را نمیشود به صرف شنیدن رد کرد یا قبول کرد؛ باید اندیشید. «البصیر من سمع فتفکّر و نظر فأبصر». نَظَرَ یعنى نگاه کند، چشم خود را نبندد. ایراد کار بسیارى از کسانى که در لغزشگاههاى بىبصیرتى لغزیدند و سرنگون شدند، این است که نگاه نکردند و چشم خودشان را بر یک حقایق واضح بستند. انسان باید نگاه کند؛ وقتى که نگاه کرد، آنگاه خواهد دید. ما خیلى اوقات اصلاً حاضر نیستیم یک چیزهائى را نگاه کنیم. انسان مىبیند منحرفینى را که اصلاً حاضر نیستند نگاه کنند. آن دشمن عنود را کار نداریم - حالا این را بعداً عرض خواهم کرد؛ «و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوّا»(3) - بعضىها هستند که انگیزه دارند و با عناد وارد میشوند؛ خوب، دشمن است دیگر؛ بحث بر سر او نیست؛ بحث بر سر من و شماست که توى عرصه هستیم. ما اگر بخواهیم بصیرت پیدا کنیم، باید چشم را باز کنیم؛ باید ببینیم. یک چیزهائى هست که قابل دیدن است. اگر ما از آنها سطحى عبور کنیم، آنها را نبینیم، طبعاً اشتباه میکنیم.
من یک مثال از تاریخ بزنم. در جنگ صفین لشکر معاویه نزدیک به شکست خوردن شد؛ چیزى نمانده بود که بکلى منهدم و منهزم شود. حیلهاى که براى نجات خودشان اندیشیدند، این بود که قرآنها را بر روى نیزهها کنند و بیاورند وسط میدان. ورقههاى قرآن را سر نیزه کردند، آوردند وسط میدان، با این معنا که قرآن بین ما و شما حکم باشد. گفتند بیائید هرچه قرآن میگوید، بر طبق آن عمل کنیم. خوب، کار عوامپسند قشنگى بود. یک عدهاى که بعدها خوارج شدند و روى امیرالمؤمنین شمشیر کشیدند، از میان لشکر امیرالمؤمنین نگاه کردند، گفتند این که حرف خوبى است؛ اینها که حرف بدى نمیزنند؛ میگویند بیائیم قرآن را حکم کنیم. ببینید، اینجا فریب خوردن است؛ اینجا لغزیدن به خاطر این است که انسان زیر پایش را نگاه نمیکند. هیچ کس انسان را نمیبخشد اگر بلغزد، به خاطر اینکه زیر پایش را نگاه نکرده، پوست خربزه را زیر پاى خودش ندیده. آنها نگاه نکردند. آنها اگر میخواستند حقیقت را بفهمند، حقیقت جلوى چشمشان بود. این کسى که دارد دعوت میکند و میگوید بیائید به حکمیت قرآن تن بدهیم و رضایت بدهیم، کسى است که دارد با امام منتخبِ مفترضالطاعه میجنگد! او چطور به قرآن معتقد است؟ امیرالمؤمنین علىبنابىطالب غیر از اینکه از نظر ما از طرف پیغمبر منصوص و منصوب بود، اما آن کسانى هم که این را قبول نداشتند، این مسئله را قبول داشتند که آن روز بعد از خلیفهى سوم، همهى مردم با او بیعت کردند، خلافت او را قبول کردند؛ شد امام، شد حاکم مفترضالطاعهى جامعهى اسلامى. هر کس با او میجنگید، روى او شمشیر میکشید، وظیفهى همهى مسلمانها بود که با او مقابله کنند. خوب، اگر این کسى که قرآن را سر نیزه کرده، حقیقتاً به قرآن معتقد است، قرآن میگوید که تو چرا با على میجنگى. اگر واقعاً به قرآن معتقد است، باید دستهایش را بالا ببرد، بگوید آقا من نمیجنگم؛ شمشیرش را بیندازد. این را باید میدیدند، باید میفهمیدند. این مطلب مشکلى بود؟ این معضلى بود که نشود فهمید؟ کوتاهى کردند. این میشود بىبصیرتى. اگر اندکى تدبر و تأمل میکردند، این حقیقت را میفهمیدند؛ چون اینها خودشان در مدینه اصحاب امیرالمؤمنین بودند؛ دیده بودند که در قتل عثمان، عوامل و دستیاران خود معاویه مؤثر بودند؛ آنها کمک کردند به کشته شدن عثمان؛ در عین حال پیراهن عثمان را به عنوان خونخواهى بلند کردند. آنها خودشان این کار را کردند، مقصر خودشان بودند، اما دنبال مقصر میگشتند. ببینید، این بىبصیرتى ناشى از بىدقتى است؛ ناشى از نگاه نکردن است؛ ناشى از چشم بستن بر روى یک حقیقت واضح است.
بازدید آیت الله کازرونی امام جمعه شهرستان کرج از مدرسه علمیه بقیع
به گزارش رابط خبری: آیت الله کازرونی عضو مجلس خبرگان و امام جمعه کرج 28/9/1391 در جمع اساتید و طلاب از مدرسه علمیه بقیع بازدید کردند.
آیت الله کازرونی در این برنامه به ایراد سخنرانی پرداختند.
امام جمعه کرج با تاکید بر اشتیاق خواهران به درک و فهم مسائل دینی بعد از انقلاب اسلامی به خصوص در جامعه امروزه افزود: نقش مادر در تربیت دینی فرزندان بر کسی پوشیده نیست، مادران تاثیر فراوانی در بهشتی شدن فرزندان دارند.
ایشان در ادامه گفت: طلاب خواهر می توانند با ارتباط برقرار کردن با مادران جامعه نقش حساسی در عاقبت به خیری داشته باشند.
عضو مجلس خبرگان در ادامه سخنان خود گفت: چه امری بالاتر از دعوت به سوی خداست ؟
آیت الله کازرونی با اشاره به اینکه ما در صف عالمان دینی و ائمه و پیامبران هستیم، در نتیجه باید ادامه دهنده راه آنان باشیم، افزود: باید مبلغ دین باشیم و مردم را به راه خداوند دعوت کنیم.
هدف از این برنامه بزرگداشت مقام ومنزلت استاد شهید مفتح و وحدت حوزه و دانشگاه بیان شده است.
بازدید آقای خالقی معاونت آموزش مرکزمدیریت حوزه های علمیه خواهران در هفته پژوهش از مدرسه علمیه بقیع
به گزارش رابط خبری: معاونت پژوهش مرکزمدیریت حوزه های علمیه خواهران آقای خالقی و هیئت همراه 26/9/1391 از دستاورد های پژوهشی مدرسه علمیه بقیع بازدید به عمل آوردند.
آقای خالقی از پایان نامه های برتر، بروشور ها و مقاله های پژوهشی، نمایه ها و دیگر آثار پژوهشی طلاب مدرسه علمیه بقیع دیدن نمودند.
آموزه های عرفانی از آیت اللّه شاه آبادی
28آذرماه سالروز درگذشت استاد کامل اخلاق آیه الله محمدعلی شاه آبادی است به این مناسبت، از درس های ایشان توشه ای بر می گیریم :
تا قوای جوانی و نشاط آن باقی است، بهتر می توان قیام کرد در مقابل مفاسد اخلاقی، و خوب تر می توان وظایف انسانیّه را انجام داد.
بر خواندن آیات پایانی سوره حشر ـ از آیه «یا ایها الذین آمنوا اتقوا اللّه …» تا پایان سوره حشر ـ مداومت داشته باشید که خواندن و تدبّر در معانی آنها در تعقیب نمازها و خصوصا آخر شب که قلب فارغ البال است، خیلی در اصلاح نفس مؤثر است.
در نوافل شب، به مقام شامخ حضرت زهرا علیهاالسلام توجه کنید و بدانید که استمداد گرفتن از آن حضرت، موجب ترقی و قُرب معنوی می شود و خداشناسی انسان را زیاد می کند. همچنین قبل از اذان صبح، صلوات حضرت زهرا علیهاالسلام را بفرستید.
برای دنیایتان هم که شده، سحرها بیدار شوید؛ چون بیداری سحر، وسعت رزق، زیبایی چهره و خوش اخلاقی می آورد.
نگارش و پژوهش در آینه احادیث
امام امیرمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ : «لا ینفع اجتهاد بغیر تحقیق» «هر تلاشی که در آن تحقیق و حقیقت جویی نیست، بهره ای ندارد.» معجم الفاظ غرر الحکم، ص 249
امام امیرمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ : «لا سنه أفضل من التّحقیق.» «هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.» معجم الفاظ غررالحکم، ص 249
عمل برتر امام امیرمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ : «لا عمل کالتّحقیق.» «هیچ کاری چون تحقیق و حقیقت جویی نیست.» معجم الفاظ غررالحکم، ص 249
قلم، نخستین آفریده خدا امام صادق ـ علیه السلام ـ : «أوّل ما خلق اللّه القلم فقال له: اکتب فکتب ما کان و ما هو کائن الی یوم القیامة.» «قلم نخستین آفریده کردگار است. به او فرمود: بنگار، و قلم آنچه را بود و تا روز رستخیز خواهد بود، همه را در نوشتار آورد.» تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 398
نخستین قلمزن که بود؟ پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ : «یا أباذرّ أربعة من الأنبیاء سریانیّون: آدم و شیت و أخنوخ (و هو ادریس و هو أوّل من خطّ بالقلم) و نوح … .» «ای ابوذر! چهار تن از پیامبران سریانی اند: آدم و شَیت و اُخنوخ و نوح، و اُخنوخ همان ادریس است که نخستین بار با قلم نوشت.» بحارالانوار، ج 11، ص 32
پژواک قلم تا کجا که نمی رسد! پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ : «تلاث تخرق الحجب و تنتهی الی ما بین یدی اللّه: صریر أقلام العلماء و وطی أقدام المجاهدین و صوت مغازل المحصنات.» «سه بانگِ طنین انداز است که پرده ها را می درد و پژواک آن در نهایت به خدا می رسد: بانگ قلمهای دانشمندان؛ بانگ قدمهای مجاهدان؛ و بانگ چرخ بافندگی زنان پاکدامن.» تفسیر نمونه، ج 24، ص 377 چرا زکات دست خود نمی دهی؟ امام صادق ـ علیه السلام ـ : «… زَکوة الید البذل و العطاء و السّخاء بما أنعم اللّه علیک به و تحریکها بکتبه العلوم و منافع ینتفع بها المسلمون فی طاعة اللّه تعالی … .» «زکات دست، بذل و دهش و بخشش است از نعمتهایی که خدا به تو ارزانی داشته است و جنباندن آن است به نگارش دانشها و بهره هایی که مسلمانان از آن در راه فرمانبری خدای بزرگ بهره مند شود.» سفینة البحار، ج 2، ص 461
مرکب دانشوران، از خون شهیدان برتر است امام صادق ـ علیه السلام ـ : «اذا کان یوم القیامة جمع اللّه عزّ و جلّ النّاس فی صعیدٍ واحدٍ و وضعت الموازین فتوزن دماء الشّهداء مع مداد العلماء فیرجح مداد العلماء علی دماء الشّهداء.» «آن گاه که روز رستخیز شود، خدای بزرگ همگان را در یک سرزمین گرد آورد و ترازوهای ارزش سنج در پیش نهد. چون خونهای شهیدان با مرکب قلم دانشمندان به سنجش آید، مرکب قلم دانشمندان بر خونهای شهیدان برتری یابد.» من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 398 پاداش فرهنگ مکتوب پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ : «المؤمن اذا مات و ترک ورقةً واحدةً علیها علمٌ تکون تلک الورقةُ یومَ القیامة ستراً فیما بینه و بین النّار و أعطاه اللّه تبارک و تعالی بکلّ حرفٍ مکتوبٍ علیها مدینةً أوسع من الدّنیا سبع مرّاتٍ.» «مؤمن چون از دنیا رود و برگه ای حاوی دانش از خود بر جای نهد، این برگه در روز رستخیز، میان او و آتش دوزخ پرده ای شود. و خدای خجسته و بزرگ برای هر حرفی که بر آن برگه نوشته شده باشد، شهری به فراخناکی هفت گیتی به وی بخشد.» بحارالانوار، ج 2، ص 144 ای قلمزنان! به کدامین راه می روید؟ پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ : «یؤتی بصاحب القلم یوم القیامة فی تابوت من نار یقفل علیه بأقفال من نار فینظر قلمه فیما أجراه فان کان أجراه فی طاعة اللّه و رضوانه فکّ عنه التّابوت، و ان کان اجراه فی معصیة الله هوی فی التابوت سبعین خریفاً … .» «در روز رستخیز، قلمزن را در تابوتی آتشناک بیاورند که قفلهایی آتشناک نیز بر آن بسته باشند. آن گاه به قلمش بنگرند که در چه راه به کار بسته است. اگر در فرمانبری و خرسندی کردگار به کار بسته است، آن تابوت از او برگیرند؛ و اگر در فرمان نابری کردگار به کار بسته است، هفتاد خزان در آن تابوت به عذابش کشند.» میزان الحکمه، ج 8، ص 266 در سایه سار قلم، زندگی زیباست پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ : «… القلم من اللّه نعمة عظیمة ولولا القلم لم یستقم الملک و الدّین و لم یکن عیش صالح.» «قلم نعمت بزرگ پروردگار است؛ و اگر قلم نبود، سیاست و دیانتی استوار نمی شد و زیستن خوشی در روزگار نبود.» مستدرک الوسائل، ج 13، ص 258 قلم، رمز جاودانگی امام صادق ـ علیه السلام ـ : «تأمّل یا مفضّل! ما أنعم اللّه [به علی الانسان] … الکتابة الّتی بها تقیّد أخبار الماضین للباقین و أخبار الباقینَ للآتین و بها تخلد الکتب فی العلوم و الآداب و غیرها … .» «بیندیش ای مفضّل! از نعمتهای الهی بر آدمی “نوشتن” باشد که رخدادهای گذشتگان را برای بازماندگان و رویدادهای زندگان را برای آیندگان به بند می کشد و به قلم کتابهای علمی و اخلاقی و جز آن جاودانه می شود.» مستدرک الوسائل، ج 13، ص 258 نوشتار، برتر از گفتار است امام امیرمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ : «رسول الرّجل ترجمان عقله و کتابه أبلغ من نطقه.» «پیک آدمی نمایانگر خِرَد اوست و نوشتار آدمی رساتر از گفتار اوست.» معجم الفاظ غررالحکم، ص 961 نشانِ فرزانگی امام امیرمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ : «کتاب المرء معیار فضله و مسبار نبله.» «نوشتار هر کسی نشان از فرزانگی اش دارد و میزان فرهیختگی اش را می نمایاند.» معجم الفاظ غررالحکم، ص 960
فرصت از دست مده که پشیمان می شوی پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ : «اکتبوا العلم قبل ذهاب العلماء و انّما ذهاب العلم بموت العلماء.» «دانشها را مکتوب کنید پیش از آنکه دانشوران از دست روند، که با از دست رفتن دانشوران، دانش نیز از دست رود.» میزان الحکمة، ج 8، ص 324 تا نوشته ات باقی است، پاداش تو هم جاری است پیامبر خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ : «من کتب عنّی علماً أو حدیثاً لم یزل یکتب له الأجر ما بقی ذلک العلم و الحدیث.» «هر که دانش یا سخنی از من نگاشته است، پاداش او نیز هماره نگاشته شده است تا هنگامی که آن دانش و سخن بر جا مانده است.» میزان الحکمة، ج 8، ص 325 امام صادق ـ علیه السلام ـ : «القلب یتّکل علی الکتابة.» «دل با نگارش مطمئن می شود.» الکافی، ج 1، ص 52 امام حسن ـ علیه السلام ـ (به فرزندان خود و فرزندان برادر خود فرمود): «… فتعلّموا العلم فمن لم یستطع منکم أن یحفظه فَلْیکتْبهُ وَلْیَضَعْهُ فی بیته.» «دانش فراگیرید؛ و هر که از شما حفظ آن را برنتابد، دانش به نگارش آرد و در خانه خود نگه دارد.» بحارالانوار، ج 2، ص 52
غلط نگوییم؛ غلط ننویسیم امام صادق ـ علیه السلام ـ : «أَعْرِبُوا حدیثنا فإنّا قومٌ فصحاءُ.» «سخن ما را درست و شیوا بیان کنید، که ما از تبار شیوا سخنانیم.» الکافی، ج 1، ص 52 کتاب، مایه آرامش دلهاست امام امیرمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ : «من تسلّی بالکتب لم تَفُتْهُ سَلْوَةٌ.» «آرامشی از دست نداده است آن که با کتابها آرامش به دست آورده است.» معجم الفاظ غررالحکم، ص 961 گُلسرای دانشوران چیست؟ امام امیرمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ : «الکتب بساتین العلماء.» «کتابها گلسرای دانشوران است.» معجم الفاظ غررالحکم، ص 961
|
هفته پژوهش بر
دین پژوهان گرامی باد
کتابشناسى صحیفه سجادیه
معرفی صدویازده جلد كتاب ترجمه وشرح صحیفه سجادیه
ترجمههای صحیفه سجادیه/ شرحهای صحیفه سجادیه/
کتاب صحیفه سجادیه، مجموعهای از دعاها و مناجات امام چهارم شیعیان، زین العابدین علی بن الحسین است.
این کتاب به «انجیل اهل بیت» و «زبور آل محمد» و «اخت القرآن» معروف است.. این کتاب اگرچه در موضوع دعا و نیایش است، ولی شامل بسیاری از حقایق علوم و معارف اسلامی و عرفانی، و قوانین و احکام شرعی و مسائل حساس سیاسی و اجتماعی و تربیتی و اخلاقی است که در شکل و قالب دعا امام بدانها اشاره کردهاست.
صحیفه سجادیه کامله، مجموعهای از ۷۵ دعا و نیایش بودهاست که امام سجاد املا کرده و امام باقر و برادرش زید بن علی آن را در دو نسخه نوشتهاند. زید بن علی نسخهای که در اختیار داشته برای حفاظت از آن به متوکل بن هارون میدهد.
متوکل بن هارون از اصحاب امام جعفر صادق است و میگوید: «از من ۱۱ دعا ساقط شده و من ۶۴ دعا را روایت میکنم». متوکل مجموعهای را که در اختیار داشته به امام صادق عرضه کرده و با نوشته امام محمد باقر مقابله میکند و هیچ تفاوتی بین آنها نمییابد
. او از مجموعه ۷۵ دعای صحیفه، ۶۴ دعا را مینویسد که در مجموعة حاضر تنها ۵۴ دعای آن موجود است.
در روایت محمد بن احمد بن مسلم مطهری فقط ۵۴ دعا چنانکه امروزه هم از صحیفه میبینیم موجود است. بنابراین از اصل صحیفه ۲۱ دعا افتادهاست و در حال حاضر آنچه از صحیفه کامله سجادیه باقی ماندهاست، همین ۵۴ دعاست.
صحیفه از پر نسخهترین کتابهای حدیثی است. نسخههای خطی این کتاب در ایران بیش از سه هزار نسخهاست اگر چه بسیاری از این نسخ، برگرفته از نسخه مجلسی اول است و بدین سبب این نسخهها تفاوت چندانی با هم ندارند
مجلسی اول تعداد طریق خود به صحیفه را بیش از ۶۵۰ هزار طریق میداند
با این حال فصاحت و بلاغت صحیفه حاکی از آن است که نمیتواند کلام غیر معصوم باشد
***
ترجمههای صحیفه سجادیه:
1. ترجمه آقا هادی مازندرانی.[1]
2. ترجمه مرحوم سید علینقی فیض الاسلام اصفهانی، مترجم قرآن كریم و نهج البلاغه.
3. ترجمه خطیب نامی بلاغی اصفهانی، استاد سیدصدرالدین بلاغی اصفهانی كه توسط ناشران مختلف دارالكتب اسلامیه، امیركبیر، حسینیه ارشاد به چاپ رسیده است و این ترجمه به زبان روز بوده، از نظر صحت ترجمه نیز جای بحث ندارد.
4. ترجمه شادروان جواد فاضل لاهیجی نویسنده و داستاننویس مشهور، اما در مورد این ترجمه نمیتوان آن را ترجمة كامل نامید. آن زندهیاد هرچه دل تنگش خواسته تحت عنوان ترجمه با نثری زیبا و ارزنده نگاشته است.
5. ترجمه و شرح استاد محی الدین الهی قمشهای كه توسط جناب آقای نظیفی مدیر محترم انتشارات تهران اسلامی به چاپ رسیده است ولی این ترجمه نثری غامض دارد و به زبان روز نیست.
6. ترجمه استاد حسینی عمادزاده اصفهانی كه بارها به چاپ رسیده است.
7. ترجمه حسین انصاریان خطیب شهیر و گوینده توانا شیخ حسین انصاریان كه به زبان روز بوده و از نظر صحت ترجمه نیز جای بحث ندارد.
8. ترجمه دعای مكارم الاخلاق محمدتقی فلسفی، ترجمه در سه مجلّد از استاد خطیب نامی شیخ محمدتقی فلسفی (ره) متوفی (1420).
9. حاشیه ملامهدی بناجی تبریزی نزیل كربلا از شاگردان علامه شیخ مرتضی انصاری این حاشیه به رؤیت آیة الله مرعشی رسیده است.[2]
10. ترجمه فارسی صحیفه توسط آقایان محسن غرویان و عبدالجواد ابراهیمی كه در سال 1376هـ.ش توسط انتشارات الهادی قم به چاپ رسیده است: ترجمة غرویان در یكی از مجلات تحقیقی مورد ایراد و اشكالات فراوان واقع گردیده و مترجمان محترم تاكنون به نقد مزبور پاسخی ندادهاند.[3]
11. ترجمه همراه متن كامل صحیفه علی شیروانی، توسط فاضل گرامی آقا دكتر علی شیروانی مترجم كتابهای درسی حوزههای علمیه در سال 1379هـ.ش انجام و توسط انتشارات دارالفكر در تیراژ وسیع نشر یافته است.
12. ترجمه عقیقی بخشایشی كه از دو ترجمة شعرانی و بلاغی استفاده گردیده است.
13. ترجمة علامه مرحوم ابوالحسن شعرانی كه نثری غامض دارد و به زبان روز نیست.
14. ترجمة محمد آیتی كه ترجمة خوب و به زبان روز است و از نظر صحت ترجمه نیز جای بحث ندارد.
15. ترجمه سید احمد فهری كه این هم به زبان روز و از نظر صحت ترجمه نیز جای بحث ندارد.
16. ترجمه واحد تحقیقات سازمان حج و زیارت و اوقاف و امور خیریه كه این هم به زبان روز است.
17. ترجمه مرحوم دكتر اسدالله مبشری كه ایشان هم ترجمة صحیحی دارند و به زبان روز است.
18. ترجمه داریوش شاهین كه نثری بسیار زیبا دارد ولی از نظر صحت ترجمه قابل تأمل است.
شرحهای صحیفه سجادیه:
به علت فقدان منابع و اطلاعات از قرن دوم و سوم و چهارم و پنجم ، لذامنابع این بخش را از قرن ششم آغاز مینمائیم:
«قابل ذكر است كه گرچه بسیاری از این شروح، در دسترس عموم نیست ولی در این نوشتار جهت تبیین گوشهای از اهمیت و عظمت صحیفه سجادیه، به بخش مهمی از شروح و ترجمهها اشاره میشود».
قرن ششم، هفتم، هشتم و نهم:
1. شرح صحیفه حلّی: به صورت تعلیقه تألیف شیخ ابوجعفر محمدبن منصور عجلی حلی (متوفی 598 هجری قمری).
2. التبصره فی شرح الصحیفه: تألیف موفق الدین ابوالعباس احمدبن یوسف بن حسن شیبانی موصلی (متوفی 680هـ) مخلوط در كتابخانه استاد سید محمد مشكوة در دو جزء.[4]
3. شرح صحیفه كفعمی: شیخ نقی الدین ابراهیم بن علی بن الحسن (متوفی 905) موسوم به الفوائد الطریفه و این كتاب جز آن دعاهایی است كه در دو كتاب المصباح و البلد الامین آورده شده است.
4. شرح صحیفه كركی: شیخ محقق نورالدین ابی الحسن علی بن عبدالعالی كركی (متوفی 905 هجری قمری).
5. شرح صحیفه زوارهای: مولی ابوالحسن علی بن الحسن مفسّر زوارهای استاد ملا فتح الله كاشانی كه در سال 947 از تألیف آن فارغ شده است.
6. شرح صحیفه عاملی: به صورت تعلیقه تألیف شیخ عزالدین حسین بن عبدالحمد حارثی والد شیخ بهائی (متوفی 984 هـ).
7. شرح صحیفه اصفهانی: مولی تاج الدین حسن بن محمد اصفهانی والد فاضل هندی، این شرح در كتابخانه میرزا ابوالهدی كلباسی یافت میشود.
8. شرح صحیفه بلاغی: نجفی شیخ عباس بن محمدعلی كه وفات والدش در سال 1000 رخ داده است.
9. شرح صحیفه كركی: به صورت تعلیقه تألیف سید حسین بن حسن كركی معروف به مجتهد نوة دختری آیة الله محقق كركی (متوفی 1001 هجری قمری).
قرن دهم و یازدهم
10. شرح صحیفه رازی: ملامحمد سلیم رازی كه در سال 1006 تألیف نموده است صاحب الذریعه آن را در كتابخانه مرحوم كبّه دیده است.
11. شرح صحیف طریحی: شیخ فخرالدین بن محمد علی طریحی نجفی (متوفی 1085 هـ) موسوم به (النّكت اللطیفه).
12. شرح صحیفه مشهدی، میرزا محمدبن محمدرضا مشهدی مؤلف «كنزالدقایق فی تفسیر القرآن» در چهار مجلد، تألیف (1091 هـ).
13. شرح صحیفه بلاغی نجفی: شیخ حسن بن شیخ عباس بن محمد علی بلاغی نجفی صاحب تنقیح المقال فی علم الرجال، تألیف (1105 هجری قمری)[5].
14. شرح صحیفه ملامحمد تقی مجلسی اصفهانی (متوفی 1070 هـ) كه به صورت حواشی و تعلیقات بر صحیفه میباشد.
15. شرح حدائق الصالحین: در شرح صحیفه سجادیّه تألیف شیخ بهائی عالم متغنّن (متوفی 1031هـ) صاحب الاربعین و دهها كتاب نفیس.
16. شرح صحیفه میرداماد تألیف فیلسوف نامی محمدباقر حسینی معروف به میرداماد استرآبادی اصفهانی (متوفای 1040هـ) این شرح بنا به استظهار مرحوم حاج آقابزرگ مشتمل بر تحقیقات مهمّه میباشد و همراه شرح جزائری به چاپ رسیده است.
17. شرح صحیفه خوانساری محقق آقا حسین خوانساری (متوفی 1099هـ)
18. شرح صحیفه جزائری تألیف سید نعمت الله جزائری (متوفی 1112 هجری قمری) موسوم به نورالانوار كه در سال 1316 به چاپ رسیده است.
19. شرح صحیفه روغنی ملامحمد صالح بن محمد باقر روغنی قزوینی كه به صورت فارسی در سال 1073 تألیف نموده است (این شرح در كتابخانه آیة الله مرعشی قسمت شماره 4834 موجود است).[6]
20. شرح صحیفه كاشانی ملاحبیب الله بن علی مدد كاشانی كه پیش نوادگان او یافت میشود.
21. شرح صحیفه كاشانی محقق محدث بن شاه مرتضی كاشانی معروف به ملامحسن فیض (متوفی 1091هـ)
22. شرح صحیفه میرزا رفیعا: سید امیر رفیع الدین معروف به میرزا رفیعا (متوفی 1099هـ) از معاصرین شاه صفوی.
23. شرح صحیفه ابوجعفر تألیف شیخ ابوجعفر محمدبن جمال الدین (متوفی 1030هـ) صاحب الاستبصار.
24. شرح صحیفه رشتی موسی عبدالغفار رشتی از علمای معاصر شاه عباس صفوی كه گاهی از آن حاشیه صحیفه نیز تعبیر میشود.
25. شرح صحیفه یمن ابن مفتاح ابوالحسن عبدالله بن ابوالقاسم زیدی یمنی صاحب المنتزع المختار در فقه زیدیّه.
26. شرح صحیفه شهرستانی، سید امیر شرف الدین علی بن حجة الله شهرستانی حسین طباطبایی استاد علامه مجلسی.
27. شرح صحیفه الشهید الثانی: شیخ علی بن شیخ زین العابدین بن شیخ محمدبن شیخ حسن ابن الشهید الثانی معروف به شیخ علی.
28. تعلیقات: شیخ بهائی بر صحیفه و آن غیر از حدائق الصالحین میباشد كه ذكر شد.
29. شرح صحیفه لاهیجی قطب الدین محمدبن شیخ علی شریف لاهیجی دیلمی صاحب «محبوب القلوب» این شرح در كتابخانه آیة الله مرعشی تحت شمارة 4829 مضبوط است.[7]
30. شرح رشتی موسی عبدالغفار رشتی از علمای عصر شاه عباس صفوی.
31. شرح مولانا تاج الدین مشهور به «تاجا» پدر فاضل هندی كه نسخهای از آن در كتابخانه مرحوم میرزا ابوالهدی كرباسی در اصفهان بوده است.
32. شرح و ترجمه استرآبادی: شارح و مترجم آن ملامحمد استرآبادی است كه خود خطاط و خوشنویس هم بوده ترجمهای بر صحیفه نگاشته است.
33. شرح صحیفه رازی ملامحمد سلیم رازی از علمای قرن 11 كه هم اكنون در كتابخانه آیة الله مرعشی تحت شماره 2306 موجود است.[8]
34. شرح سید سرور حسین هندی.
35. شرح آقا جمال خوانساری.
36. شرح آقا ملامحمد صالح روغنی قزوینی[9]
37. شرح صحیفه صوفی از محمدتقی بن مظفر صوفی قزوینی از عالمان قرن یازدهم هجری این شرح در كتابخانه آیة الله مرعشی تحت شماره 9934 نگهداری میشود.[10]
38. شرح صحیفه نائینی اصفهانی: محمدبن محمدباقر حسینی اصفهانی یا مختاری سبزواری از علمای قرن یازدهم، او تعلیقات بر شرح صحیفه سید علی خان مدنی نگاشته است.
قرن دوازدهم
39. شرح صحیفه مجلسی تألیف علامه مجلسی (متوفی 1111 هجری) موسوم به «الفرائد الطریقه فی شرح الصحیفه» این شرح كوتاه كه به شرح برخی از موارد مهم صحیفه پرداخته است نزدیك 5000 سطر میباشد نسخهای از آن پیش مرحوم شیخ علی اكبر نهاوندی در خراسان بوده است.[11]
40. شرح ریاض السالكین سید علیخان مدنی (متوفی 1120) صاحب كتاب الدرجات الرفیعه فی طبقات الشیعه موسوم به ریاض السالكین فی شرح صحیفه سید الساجدین این شرح بهترین و مشهورترین شرحی است كه پیرامون صحیفه انجام گرفته است و مشتمل بر 54 روضه میباشد.
41. شرح ریاض الصالحین تألیف سید علی خان مدنی (متوفی 1120) میباشد آن چنان كه شرح دیگری تحت عنوان ریاض السالكین دارد در مدت 12 سال آن را ترتیب داده است این شرح یكی از شرحهای مفصل و پربار صحیفه میباشد.
42. شرح صحیفه سجادیه فتونی. مولی شریف ابوالحسن بن محمدبن طاهربن عبدالحمید بناطی عاملی اصفهانی (متوفی حدود 1140) نوة امیر محمد صالح خاتون آبادی، داماد علامه مجلسی، او تفسیری به نام «مرآة الانوار» نیز دارد.
43. شرح صحیفه گیلانی: مولی حسین بن حسن گیلانی اصفهانی (متوفی 1129) مدفون در مقبره آقاحسین خوانساری در تخت فولاد.
44. شرح صحیفه تألیف میرزا ابراهیم بن میرمحمد معصوم بن میرفصیح بن میراطبّاء تبریزی قزوینی (متوفی 1149) كه فرزندش در خاتمه المعارج از آن یاد كرده است.
45. شرح صحیفه سجادیه صغانی سیدمحمدبن زید حسنی صغانی از علمای زیدیّه قرن دوازدهم هجری (متوفی 1149)[12]
46. شرح صحیفه مشهدی قمی از علمای قرن 12 كه در كتابخانه آیة الله مرعشی تحت شماره 4259 نگهداری میشود.[13]
47. شرح صحیفه مازندرانی: تألیف مولی فاضل آقاهادی مازندرانی داماد ملامحمدتقی مجلسی (متوفی 1134) و مقتول در فتنه افغانیها.
48. شرح صحیفه حویزی تألیف شیخ یعقوب بن ابراهیم بختیاری حویزی (متوفی 1150) كه مرحوم صدر صاحب تأسیس شیعه آن را مشاهده نموده است.
49. شرح سیدعبدالله نوة سید نعمت الله جزائری (متوفی 1173).
50. شرح صحیفه افندی: میرزا عبدالله افندی تبریزی اصفهانی موسوم به (الدّرر المنظومه الماثوره)[14] صاحب ریاض العلماء و شاگرد علامه مجلسی از علمای قرن دوازدهم.
51. شرح صحیفه فارسی بحرانی تألیف شیخ محمدعلی بن حاج سلیمان بحرانی كه معاصر او در انوار البدرین گفته است.
52. شرح صحیفه مرعشی سید علاء الدوله مرعشی كه نسخهای از آن در كتابخانه امام جمعه كرمانشاه بوده است و آقای عبدالعزیز جواهر كلام در فهرست كتابخانه ملی نقل نمودهاند این نسخه در 200 صفحه به قلم محمدبن محمد مدعویه شاه محمد شیرازی نوشته شده است.
53. شرح لواقح و لوایح كه آقای جواهر كلام نام برده است.[15]
54. شرح ملحقات جزائری، كه در آخر شرح اول به آن اشاره كرده است.
55. شرح جمال الدین طوسی، صاحب كتاب دقایق التنزیل كه نسخهای از آن در كتابخانه آیة الله مرعشی در قم موجود است.
56. شرح صحیفه مفصل، از مؤلف نامعلوم از علمای قرن 12 معاصر مجلسی، فیضی میرداماد كه در ضمن شرح در كتابخانة آیة الله مرعشی تحت شمارة 3479 از آن بزرگواران مطالبی نقل كرده است.[16]
57. شرح صحیفه نصیرالدین مرعشی: سید قوام الدین بن سید نصیر الدین مرعشی از علمای قرن دوازدهم این شرح در كتابخانه آیة الله مرعشی تحت شمارة 211 نگهداری میشود.[17]
قرن سیزدهم و چهاردهم
58. شرح صحیفه حسینی: تألیف سید اجل میرزا محمدباقر حسین فارسی شیرازی معروف به (ملاباشی) صاحب بحر الجواهر الخاقانی كه جهت فتحعلی شاه قاجار تألیف نموده است آن چنان كه صاحب الذریعه استظهار نموده است.[18]
59. شرح صحیفه هرندی كوهپایهای مولی بدیع هرندی موسوم به ریاض العابدین.
60. شرح صحیفه سیدجمال الدین كوكبانی یمنی نزیل هند (متوفی در بغداد 1339 هجری ق) آن چنان كه آیة الله مرعشی بیان نمودهاند.
61. شرح صحیفه میرزاحسن بن موص عبدالرزاق لاهیجی صاحب «شمع یقین و آینه حكمت» در 3 مجلد.
62. شرح صحیفه عاملی علی بن شیخ ابی جعفر محمدبن جمال الدین صاحب الدّر منثور (1104 هجری قمری).
63. شرح صحیفه سبزواری میرزا ابراهیم بن محمدعلی سبزواری ملقب به وثوق الحكما (متوفی 1358هـ.ق) صاحب كتاب گلشن راز و شرح دعای عدلیه این شرح به صورت شرح فارسی عرفانی میباشد كه لغات غریب آن را توضیح داده است این شرح در سال 1342 هجری شمسی در 340 صفحه به چاپ رسیده است.
64. شرح صحیفه تبریزی موسی جمال السالكین عبدالباقی خطاط تبریزی معاصر میرزا ابراهیم همدانی عارف (متوفی 1026هـ.ق).
65. شرح صحیفه شامی حسینی سیدمحسن بن احمد شامی حسینی یمنی زیدی (متوفی 1251هـ.ق) ابن زیاده در نشر البرف یاد كرده است.
66. شرح صحیفه نجفی شیخ میرزا محمدعلی بن نصیر چهاردهی رشتی نجفی (متوفی 1334) مجلد بزرگی است كه به صورت حاشیه بر صحیفه میباشد.
67. شرح صحیفه قزوینی، ملاخلیل بن غازی قزوینی كه نسخهای از آن در كتابخانه شیخ الشریعه اصفهانی در نجف رؤیت شده است.
68. شرح صحیفه اعرجی سیدمحمدرضا اعرجی موسوم به (الازهار اللطیفه) كه تلخیصی از ریاض السالكین مدنی شیرازی است.
69. شرح صحیفه طالقانی، علی طالقانی كه ملامحمد صالح روغنی در آغاز شرح صحیفه از آن یاد كرده است.
70. شرح صحیفه لكنهویی مفتی میرعباس لكنهویی كه در كتابخانه سید ناصرالدین حسینی كنتوری در لكنهوء یافت میشود.
71. شرح صحیفه شیرازی: محمد طاهربن حسین شیرازی، بنا به تصریح آیة الله مرعشی، این شرح نیز سیدعلی همدانی در نجف رؤیت شده.
72. شرح صحیفه اصفهانی: مولی فتح الله خطاط صوفی تنظیم شده براساس مسلك صوفیه در كتاب ریاض السالكین از ملاگنجعلی اصفهانی نقل نموده است.
73. شرح میرزا قاضی كه محدود به شرح چهار دعا است و در التحفه الرضویّه از آن نقل كرده است.
74. شرح صحیفه صنعانی سیدمحسن بن قاسم بن اسحق صنعانی زیدی از علمای قرن سیزدهم هجری.
75. شرح صحیفه شیرازی سیدافضل الدین محمد شیرازی مؤلف المواهب الالهیه در شرح نهج البلاغه.
76. شرح لغات صحیفه قرشی تألیف سیدعلی اكبر قرشی از موسی صاحب احسن الحدیث و قاموس قرآن چاپ 1383 قمری.
77. شرح سید جمال الدین كوكبانی یمانی مقیم هند (متوفی 1339).
78. شرح خطیب اصفهانی: ترجمه ملاعبدالجواد اصفهانی كه به دستور ركن الملك حاكم اصفهان در عصر قاجاریّه ترجمه شده است او در اوایل قرن چهاردهم از دنیا رفته است.
79. شرح صحیفه تنكابنی سلیمان بن محمد گیلانی (متوفی 1302هـ.ق) این شرح بسیار مختصری است از صحیفه با عناوین اشراق و در آغاز مختصری در آداب و اهمیت دعا بحث نموده این شرح در كتابخانه آیة الله مرعشی تحت شماره 1361 نگهداری میشود.[19]
80. ترجمه و شرح پربار فارسی، علامه حاج میرزا ابوالحسن شعرانی این شرح و ترجمه در سال 1378 هـ.ق توسط انتشارات اسلامیه در تهران چاپ و منتشر شده است.
81. شرح صحیفه طباطبایی تألیف سید صدر الدین بن نصیر الدین بن میرمحمد صالح طباطبائی.
82. شرح موسی محمد مدعو به شاه محمد اصطهباناتی شیرازی استاد شیخ علی حزنی موسوم به ریاض العارفین.
83. شرح عربی صحیفه حسینی سرابی، مؤلف آن حجة الاسلام و المسلمین حاج سید ابوالفضل حسینی سرابی (ره) از علمای قرن چهاردهم هجری این شرح در چهار مجلد وزیری تألیف و تنظیم شده است.
منابع:
[1] . الذریعه، حاج آقابزرگ، ج 4، ص 111 تا 112.
[2] . به شرح صحیفه عقیقی بخشایشی، ص 40، مؤسسه نشر نوید اسلام.
[3] . مقاله تحقیقی ماهنامة كوثر، شماره 32.
[4] . نقل از شرح عقیقی بخشایشی، چاپ نوید اسلام، ص 29.
[5] . ریحانة الادب، تألیف مرحوم محمدعلی مدرسی تبریزی، ج 1، ص 276.
[6] . فهرست كتابخانه، ج 13، ص 21.
[7] . فهرست كتابخانه، ج 13، ص 28.
[8] . فهرست كتابخانه، ج 9، ص 270.
[9] . شرح صحیفه عقیقی بخشایشی، این سه شرح را آورده است، ص 32، چ نوید اسلام.
[10] . ریحانة الادب، ج 1، ص 290.
[11] . این كتاب نخست شماره 325 در كتابخانه آیة الله مرعشی موجود است. فهرست كتابخانه، ج 14، ص 142.
[12] . مؤلفات الزیدیّه تألیف سید احمد حسینی اشكوری، ج 2، ص 162.
[13] . فهرست كتابخانه، ج 11، ص 261.
[14] . فهرست كتابخانه آیت الله مرعشی، ج 5، ص 332.
[15] . شرح صحیفه عقیقی بخشایشی، چاپ نوید اسلام، ص 35.
[16] . فهرست كتابخانه، ج 9، ص 275.
[17] . فهرست كتابخانه، ج 1، ص 241.
[18] . الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج 13، ص 347.
[19] . فهرست كتابخانه، ج 4، ص 135.
داروئی شفابخش برای بیماریهای اخلاقی
توصیه بعدى من به شما عزیزان این است که باید اخلاق اسلامى را، هم بشناسیم - همهمان؛ این دیگر پیر و جوان ندارد؛ اما جوانها بیشتر و بهترند - و هم تحلى به حلیهى اخلاق پیدا کنیم. امروز خوشبختانه درسهاى اخلاق در حوزه هست؛ اما عزیزان من! درس اخلاق، همهى وظیفهى ما در باب تخلق به اخلاق حسنه را ایفا نمىکند. هر کسى خودش باید با دل خود، با رفتار خود، به طور دائم مشغول تهذیب و مشغول کشتى گرفتن با بدیها و زشتیهاى وجود خودش باشد. دعاى شریف مکارم الاخلاق را - که دعاى بیستم صحیفهى سجادیه است - زیاد بخوانید تا ببینید آن چیزهایى که امام سجاد علیهالسلام در این دعا از خدا خواسته است، چیست. بسیارى از این چیزها یا بسیارى از دعاهاى دیگر را ما به عنوان اخلاق نیکو نمىشناسیم. مفاهیم و مضامینى که در همین دعاى پنجم صحیفهى سجادیه هست: «یا من لاتنقضى عجائب عظمته» - که شروعش اینطورى است - براى ما درس است؛ «اللهم اغننا عن هبة الوهابین بهبتک و اکفنا وحشة القاطعین بصلتک».با کلمات ائمه، با دعاهاى صحیفهى سجادیه، با این داروهاى شفابخشى که مىتواند بیماریهاى اخلاقى ما را شفا بخشد و زخمهاى وجود ما را درمان کند، خودمان را آشنا کنیم. قدر بدانید این دعا و توسل و تضرع و توجه و نورانیتى که از این راه حاصل مىشود. این همه چیز است.
بیانات مقام معظم رهبری در اجتماع بزرگ اساتید، فضلا و طلاب حوزهى علمیهى قم، در مدرسهى فیضیه ۱۴/۰۷/۱۳۷۹
استغاثه امام سجاد علیه السلام
شما ملاحظه فرمایید که امام سجاد علیه الصلاة والسلام، آن مرکز نورانیت، آن معدن معنویت و کمال، زین همهى عابدین عالم، در دعاهاى صحیفهى سجادیه، با خود چگونه مواجه مىشود و خود را چطور در مقابل پروردگار عالم قرار مىدهد و استغاثه مىکند! در نیمهى شب و بعد از نماز شب؛ آن هم نه نماز شب آدم معمولى و عادى، بلکه نماز شب سید سجاد، آن امام همام به پروردگار عالم رو مىکند و مىگوید: «و هذا مقام من استحیا لنفسه منک و سخط علیها و رضى عنک». یعنى «پروردگارا! من به خاطر نفس خودم، به خاطر ضعفها و نقصهاى خودم از تو شرمندهام. بر نفس خود خشمگینم و از تو راضىام.» این جمله را امام سجاد علیهالصلاة والسلام، به پروردگار عالم مىگوید: «فتلقاک بنفس خاشعة و رقبة خاضعة.»
بازنگرى در خود این است، که انسان، آسمان کمال را مرحله پس از مرحله طى مىکند و کامل مىشود. اگر انسانهاى والا پدید مىآیند و اگر معنویات و زیباییها خود را ظاهر مىکنند و نشان مىدهند، همه بر اثر بازنگرى در خود و دیدن نقایص و عیبهاى خود است. برخلاف انسانى که چشم را بر روى همهى این ضعفها ببندد؛ خود را فارغ بداند؛ مغرور به خود و مغرور به خدا شود؛ مغرور به اندک شعلهى نورانیتى شود که در وجود او و بالاخره در وجود هر انسانى هست و خود را نشان داده است و نهایتا به همین قانع شود. بعضى افراد هستند که به کمترین خیرى از خیرات در وجود خودشان قانعند. فردى که چنین است، دیگر کمال را نمىتواند طى کند.
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار پرسنل و فرماندهان ارتش ۲۸/۰۱/۱۳۷۵
ترسیمی از قیامت
امام سجاد (سلاماللَّهعلیه) در دعاى ابوحمزه - که دعاى خیلى با حال و خوبى است - ترس از قیامت را تشریح مىکنند: «ابکى لخروجى عن قبرى عریانا ذلیلا حاملا ثقلى على ظهرى»؛ امروز مىگریم براى وقتى که عریان و ذلیل و بار سنگین عمل بر دوشم از قبر بیرون مىآیم. «انظر مرّة عن یمینى و اخرى عن شمالى اذ الخلائق فى شأن غیر شأنى لکلّ امرء منهم یومئذ شأن یغنیه وجوه یومئذ مسفرة ضاحکة مستبشرة»؛ یک عده چهرههاشان خندان است و خوشنود و خوشحال و سربلندند. اینها چه کسانى هستند؟ کسانى هستند که در دنیا از پل صراطى که حقیقت و باطناش در آنجاست و مثال آن در اینجاست، توانستهاند رد شوند. این پل صراط، پل عبودیت، پل تقوا و پل پرهیزگارى است؛ «و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم»؛ صراط این دنیا، همان صراط روى جهنم است. «انّک على صراط مستقیم»ى که به پیغمبر مىفرماید، یا «ان اعبدونى هذا صراط مستقیم»، همان صراط روى جهنم است. اگر اینجا ما توانستیم از این صراط، درست، با دقت و بدون لغزش عبور کنیم، گذر از آن صراط آسانترین کار است؛ مثل مؤمنین که مانند برق عبور مىکنند. «انّ الّذین سبقت لهم منّا الحسنى اولئک عنها مبعدون لا یسمعون حسیسها»؛ اصلاً اینها همهمهى جهنم را هم نمىشنوند؛ «و هم فى ما اشتهت انفسهم خالدون لا یحزنهم الفزع الاکبر». فزع اکبر، یعنى دشوارترین ترسى که ممکن است براى انسان پیش بیاید. مؤمنین با همین ابعاد جسمانى و روحانى و نفسانى، فزع عظیمى که در آنجاست، «لا یحزنهم الفزع الاکبر»؛ اینها را محزون و اندوهگین نمىکند؛ اینها از این صراط عبور کردهاند.
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مسؤولان نظام ۰۶/۰۸/۱۳۸۳
امام سجاد (ع) در کلام مقام معظم رهبری
خوف و رجا در نظر امام سجاد علیه السلام
“… در دعاى صحیفهى سجادیه یک جا حضرت سجاد (علیهالسّلام) از طرف خودش به خداوند متعال عرض مىکند که: «تفعل ذلک یا الهى بمن خوفه اکثر من رجائه لا ان یکون خوفه قنوطاً»؛ من خوفم از رجایم بیشتر است، نه اینکه مأیوس باشم. این، یک اعلان رسمى و دستورالعمل است. خوف را همراه رجاء حتماً به دلها بدمید؛ و خوف را بیشتر. اینکه ما آیات رحمت الهى را بخوانیم - که بعضى از این آیات و مبشرات، مخصوص یک دستهى خاصى از مؤمنین است و به ما ربطى ندارد - و یک عدهاى را غافل کنیم و نتیجهاش این بشود که خیال کنند - با یک توهّم معنویت - غرق در معنویتند و از واجبات و ضروریات دین در عمل غافل بمانند، درست نیست. در قرآن، بشارت مخصوص مؤمنین است؛ اما انذار براى همه است؛ مؤمن و کافر مورد انذارند. پیغمبر خدا گریه مىکند، شخصى عرض مىکند: یا رسولاللَّه! خداوند فرمود: «لیغفر لک اللَّه ما تقدّم من ذنبک و ما تأخر». این گریه براى چیست؟ عرض مىکند: «أولا اکون عبدا شاکرا»؛ یعنى اگر شکر آن مغفرت را نکنم، پایهى آن مغفرت سُست خواهد شد.”
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار روحانیان و مبلغان در آستانهى ماه محرم ۰۵/۱۱/۱۳۸۴
۲۱
گزیده بیانات امام خمینی (ره) درباره ائمه اطهار (س)
توجه به ادعیه ائمه اطهار(س)
“…و اى کاش کسى مى آمد و این ادعیه ائمه علیهم السلام را ترجمه مى کرد، این را شرح مى کرد، این ادعیه خیلى محتاج به شرح است. و ما اگر این ادعیه را بتوانیم یک اشخاص عارفى، عارف صحیح، دلسوخته پیدا بشود که اینها را براى مردم تشریح بکند، همه چیز در اینها هست، در عین حالى که دعاست.
شما ادعیه حضرت سجاد را مى بینید، دعاست اما چه مى کند در این دعاها! هم معنویات هست، هم قضیه حکومت هست، همه چیز هست، هم از بین بردن حکومت ظلم است، چنانچه سیره همه ائمه- علیهم السلام- بر این بوده .”
پیام رادیو- تلویزیونى، ۱ فروردین ۱۳۶۷/۲ شعبان ۱۴۰۸، صحیفه امام ج
جرعه ای از نور
امام سجاد (عليه السلام):
لَوْ يَعْلَمُ النّاسُ ما فى طَـلَبِ الْعِلْمِ لَطَـلَبوهُ وَ لَو بِسَفْكِ الْمُهَجِ وَ خَوضِ اللُّجَجِ اِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى اَوحى اِلى دانيالَ : اِنَّ اَمْقَتَ عَبيدى اِلَىَّ الْجاهِلُ الْمُسْتَخِفُّ بِحَقِّ اَهْلِ الْعِلْمِ ، التّارِكُ لِلاِْقْتِداءِ بِهِمْ وَ اِنَّ اَحَبَّ عَبيدى اِلَىَّ التَّقىُّ الطّالِبُ لِلثَّوابِ الْجَزيلِ اَللاّزِمُ لِلْعُلَماءِ التّابِـعُ لِلْحُلَماءِ القابِلُ عَنِ الْحُـكَماءِ؛
اگر مردم مىدانستند كه در جستجوى دانش چه چيزى [نهفته] است، بىگمان در پى آن مىرفتند، حتّى اگر با ريخته شدن خون و فرو رفتن در اعماق دريا باشد. خداى تبارك و تعالى به دانيال وحى كرد: منفورترين بندگانم نزد من، نادانى است كه حق اهل علم را سبك بشمارد و پيروى از ايشان را رها كند و محبوبترين بندگانم نزد من، تقوا پيشهاى است كه جوياى پاداش فراوان، همراه دانشمندان، پيرو بردباران و پذيراى حكيمان باشد.
كافى ، ج 1، ص 35، ح 5.
صحیفه سجادیه
از دعاهاى معتبر - بخصوص صحيفهى سجاديه - با توجه به معانى و مفاهيمش حتماً استفاده كنيد، ولو كم؛ اينها انسان را در همهى ميدانها قوى مىكند و در دل و روح و باطن خود احساس قدرت و قوّت مىكند.
مقام معظم رهبری (مد ظله العالی )
عبادت امام سجاد .علیه السلام .
امام باقر -علیه السلام-
عبادت پدر بزرگوارشان را چنین توصیف می کند: «پدرم شب ها آن قدر نماز می خواند که هنگام رفتن به رختخواب، از ناتوانی بر روی زمین خود را می کشاند.»
شخصیت امام سجاد .علیه السلام .
شخصيت امام سجاد (عليهالسّلام) از آن شخصيتهاى دست نيافتنى است. نه اينكه فقط در عمل دست نيافتنى است، حتّى در ذهن هم دست نيافتنى است. از آن خورشيدهاى تابانى است كه ما فقط مىتوانيم شعاعش را از دور ببينيم .
مقام معظم رهبری(مد ظله العالی)
توشه های اخلاقی از بیانات رهبر معظم انقلاب برای راه پرپیچ وخم رسیدن به خدا
-گام اول
اولین ومهم ترین قدم خودسازی این است که انسان به خود وبه اخلاق و رفتار خود با نظر انتقادی نگاه کند ، عیوب خود را با روشنی و دقت ببیند وسعی در برطرف کردن آن ها داشته باشد.این از عهده ی خود ما بر می اید و این تکلیفی بر دوش ماست .
خطبه های نماز عید سعید فطر 25/9/1380
2-بین خود وخدا
یکی از ویژگی های که بسیار مهم است تا برای خودسازی به آن توجه کنیم وشاید جنبه ی تقدمی هم داشته باشد ،«اخلاص» است. اخلاص عبارت است از کار را خالص انجام دادن و این که کاری را مغشوش انجام ندهیم […] خالص بودن عبادت و خالص بودن عمل ،این است که برای خداباشد .دربین مردم ،متاسفانه خیلی رایج است که کارهای خوب خودشان را برزبان بیاورند ویگویند.کأنّه توجه ندارند که نباید کار نیک را به زبان آورد وگفت که ما می خواهیم این کار را بکنیم یا مااین کارها را می کنیم . البته برخی جاها استثناست . درجاهایی،بعضی از کارهاباید در علن انجام گیرد . در روایات در باب صدقه آمده است که «صدقه سِرّ» این ثواب را دارد و«صدقه ی علانیه ی» این ثواب را. مثلاً عبادات گروهیی ،جلوی چشم مردم انجام می گیردوباید انجام گیرد واین از شعائر الهی است ، اما بسیاری از عبادات یا اغلب عبادات ،آن روابطی که بین خود انسان وخداست -ذکر ،توجه ،دعا ،نافله، شب زنده داری ،سحرخیزی ، احسان وکارهای نیک -بایدبین خود وخدا بماند .
روز اول ماه مبارک رمضان 4/12/1371
3- طبیب خود باشیم
طبیب خودتان باشید .بهترین کسی که می تواند بیماری مارا تشخیص دهد.خودمان هستیم .بیاورید روی کاغذ .بنویسید«حسد» .بنویسید «بخل » .بنویسید «بد خواهی برای دیگران ؛ وقتی کسی به خیری می رسد ،ما ناراحت می شویم .»بنویسید «تنبلی در کار ».بنویسید «روح بدبینی به نیکان وصالحان ». بنویسید «بی اعتنایی به وظایف ». بنویسید «علاقه به خود؛شدیداً به خودمان علاقه داریم .» ماه رمضان فرصتی است که یکی یکی این بیماری ها را تا آن جایی که بشود ،برطرف کنیم . روز اول ماه مبارک 4/12/1371
4-پولادین خواهید شد اگر…
در درجه اول ،جوان دانشجو ودانش آموز باید خودش خوسازی
کند .خودتان را باتربیت دینی بسازید .امورتربیتی خوب است .گوینده ی تربیتی خوب است ،اما آن کسی که از درون خود ،موعظه کننده وتربیت کننده ای نداشته باشد،-واعظّ مِن نفسِهِ- این تربیت ها به کارش نمی آید .خودتان رابسازید ،بانفس مبارزه کنید،اجرای حکم الهی را در محدوده ی شخص خودتان بزرگ بشمارید وبه نماز،به توجه به خدا،به دعاوبه توکل اهمیت بدهید.این شمارا پولادین خواهد کرد .
دیدار باگروهی از دانشجویان ودانش آموزان 15/8/1370
5-خاکریز هاتان را محکم کنید
مراقب باشید .مواظب باشید وخاک ریزهایتان را محکم کنید ،تا دشمن نتواند در سنگر های شما نفوذ کند .با این روحیه ی ایمانی واستوار است که می توانید شاخ استعمار بشکنید واسلحه را از دستش بگیرید تا ملتتان بتواند نفسی بکشد،تا بتوانید کشور را بسازید ،تا بتوانید سطح زندگی را بالا ببرید،تا بتوانید مشکلات وگره هایی را که میراث سالهای دوران استعمار وسلطه ی اجانب است ،ازبین ببرید .
در اجتماع مردم مشهدوزائران امام رضا علیه السلام
در روز عید فطر 15/1/1371
ویژگی های اخلاقی امام حسین .علیه السلام.
ياور ضعيفان
اين صفت در حقيقت به مثابه شاخهاى از صفات پسنديده بخشش و كرم آنحضرت است. زيرا هر گاه نفس به بلنداى صفات پاك و والابرسد نسبت به ديگران مهر مىورزد همچنان كه ابر بر زمين و خورشيد برديگر ستارگان مهربانى و محبّت مىبخشد.
1 - پس از ماجراى عاشورا، بر شانه آن حضرت زخمى عميق مشاهدهكردند. به نظر مىرسيد كه اين زخم در اثر ضربت چند شمشير بر شانه آن حضرت پيدا شده است. كسانى كه اين زخم را ديدند دريافتند كه اين، زخمى عادى نيست. از امام سجادعليه السلام در اين باره پرسش كردند. آنحضرت پاسخ داد: “اين زخم در اثر حمل توبرهاى بود كه حسين عليه السلام آن را بردوش مىگرفت و به منزل بيوه زنان و يتيمان و بيچارگان مىبرد".(3)
3 - آنحضرت براى ترغيب مردم به جود و سخاوت اين اشعار رامىخواند:
- چون دنيا به تو بخشيد
تو نيز همه آن را پيش از آنكه از بين برود،
بر مردم ببخش.
- پس بخشش، نابود كننده آن نعمت هاى رسيده نيست
و بخل نمی تواند آن نعمت هاى از دست رفته را نگاه دارد.
در حقيقت حضرت پيش از آنكه گوينده خصال نيك باشد، عامل بدان هابود
ویژگی های اخلاقی امام حسین .علیه السلام .
بخشنده و بزرگوار
1 - روزى يك اعرابى نزد امام حسين آمد و عرض كرد: اى فرزند رسول خداصلىاللهعليهوآله من پرداخت ديه اى كامل را ضمانت كرده ام امّا از اداى آن ناتوانم. با خود گفتم كه از بزرگوارترين مردم، آن را تقاضا میكنم و از خاندان رسول اللَّه كسى را بزرگوارتر و بخشنده تر نيافتم.
پس امام حسين به وى فرمود: “اى برادر عرب از تو سه پرسش مىكنم اگر يكى از آنها را پاسخ گفتى ثلث آن ديه را به تو میدهم و اگر دو پرسش را جواب دادى دو ثلث آن را به تو مىپردازم و اگر هر سه پرسش را پاسخ گفتى تمام مالى را كه مىخواهى به تو مىدهم".
اعرابى عرض كرد: آيا كسى مانند تو كه اهل علم و شرف است از چون منى مىخواهد بپرسد؟
حضرت فرمود: “آرى. از جدّم رسول خدا صلىاللهعليهوآله شنيدم كه مىفرمود.معروف به اندازه معرفت است".
اعرابى عرض كرد: آنچه مىخواهى بپرس اگر پاسخ دادم (كه هيچ) و گرنه جواب آنها را از تو فرا خواهم گرفت. و لا قوة الا باللَّه.
امام عليه السلام پرسيد: “برترين اعمال چيست؟”
اعرابى گفت: ايمان به خدا.
حضرت سؤال كرد: “راه رهايى از نيستى و نابودى چيست؟”
اعراى گفت: اعتماد به خداوند.
امام حسين پرسيد: “زينت دهنده انسان چيست؟”
اعرابى گفت: علم همراه با حلم.
امام پرسيد: “اگر اين نشد؟”
اعرابى گفت: مال همراه با مروّت.
حضرت پرسيد: “اگر اين نشد؟”
اعرابى گفت: “فقر همراه با صبر".
حضرت پرسيد: “اگر اين نشد؟”
اعرابى گفت: در اين صورت صاعقه اى از آسمان بر او فرود آيد و بسوزاندش كه او سزاوار آن است.
آنگاه امام حسين عليه السلام خنديد و كيسه اى كه در آن هزار دينار بود، به او داد و انگشترى خود را كه نگين آن به دويست درهم مىارزيد، بدو بخشيد و فرمود: “اى اعرابى اين طلا را به طلبكارانت بده و انگشترى رابه مصرف خود برسان.”
اعرابى تمام آنها را گرفت و گفت: “خدا داناتر است كه رسالتش را در كجا نهد."(1)
2 - انس بن مالك گويد: پيش امام حسين عليه السلام بودم كه كنيز آنحضرت داخل شد و در حالى كه دسته اى گل براى آن حضرت آورده بود، به وى سلام داد. امام به او فرمود: “تو را در راه خدا آزاد كردم".
عرض كردم: او به شما با دسته اى گل سلام كرد. اين امر براى آن كنيز چندان مهم نبود كه آزادش كردى؟!
فرمود: “خداوند ما را چنين ادب آموخته است. او فرمود: “چون به شما تحيّت فرستادند شما نيز تحيّتى بهتر از آن يا همانند آن بفرستيد".بهتر از تحيّت اين زن، آزاد كردنش بود".(2)
1 - اعيان الشيعه - سيّد محسن امين، ص40 - 29.
2 - أبو الشهداء - عباس محمود عقّاد.