به مدرسه علمیه بقیع کرج
خوش آمدید
به مدرسه علمیه بقیع کرج
خوش آمدید
#مباهله ?روز مباهله گرامی باد? ?مباهله، سند عظمت اهل بیت علیهم السلام? جمعه ۲۴ مرداد روز ۲۴ ذیحجه ↩️1- روز عید بزرگ مباهله ↩️2- سالروز بخشش انگشتر در رکوع و نزول آیه ولایت"انما ولیکم.. “ (آیه 55 مائده) ↩️3- سالروز نزول آیه تطهیر و صدور حدیث شریف کساء در جریان مباهله ↩️4- سالروز نزول سوره مبارکه انسان (هل اتی) در شان پنج تن آل عبا علیهم السلام می باشد. ??این روز بزرگ به محضر قلب عالم امکان امام زمان ارواحنا له الفدا وشیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام و سرتاسر جهان تبریک و تهنیت باد ?? #اعمال_روز_مباهله ✨1-غسل ✨2-دورکعت نماز مثل نماز عید غدیر ✨3-خواندن دعای مباهله ✨4-هفتاد بار استغفار ✨5-صدقه دادن ✨6-زیارت امیرالمومنین ✨7-زیارت جامعه کبیره که از همه مناسب تر است….
هیچ تهمتی از فکر هیچ سیاست بازی نگذشت، مگر اینکه نظیر آن شب نامه ها که بعد از فاجعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ (هـ.ش) در قم پخش می شد، با نیش قلم یا نیش زبان درباره حضرت امام (قدس سره) گفتند و نوشتند، ولی این عالم ربانی همه را تحمل کرد و این شدنی نیست، جز به استناد همان که فرمود: من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم کتاب: «بنیانی مرصوص امام خمینی (ره)» مؤلف: «آیت الله جوادی آملی»
بسم الله الرّحمن الرّحیم
حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که دربارهی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده میانگارم، بلکه به این سبب که آیندهی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقتجویی را در قلبهای شما زندهتر و هوشیارتر مییابم. همچنین در این نوشته به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کردهاند.
سخن من با شما دربارهی اسلام است و بهطور خاص، دربارهی تصویر و چهرهای که از اسلام به شما ارائه میگردد. از دو دهه پیش به این سو ــ یعنی تقریباً پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی ــ تلاشهای زیادی صورت گرفته است تا این دین بزرگ، در جایگاه دشمنی ترسناک نشانده شود. تحریک احساس رعب و نفرت و بهرهگیری از آن، متأسّفانه سابقهای طولانی در تاریخ سیاسی غرب دارد. من در اینجا نمیخواهم به «هراسهای» گوناگونی که تاکنون به ملّتهای غربی القاء شده است، بپردازم. شما خود با مروری کوتاه بر مطالعات انتقادی اخیر پیرامون تاریخ، میبینید که در تاریخنگاریهای جدید، رفتارهای غیر صادقانه و مزوّرانهی دولتهای غربی با دیگر ملّتها و فرهنگهای جهان نکوهش شده است. تاریخ اروپا و امریکا از بردهداری شرمسار است، از دورهی استعمار سرافکنده است، از ستم بر رنگینپوستان و غیر مسیحیان خجل است؛ محقّقین و مورّخین شما از خونریزیهایی که به نام مذهب بین کاتولیک و پروتستان و یا به اسم ملیّت و قومیّت در جنگهای اوّل و دوّم جهانی صورت گرفته، عمیقاً ابراز سرافکندگی میکنند.
این بهخودیخود جای تحسین دارد و هدف من نیز از بازگوکردن بخشی از این فهرست بلند، سرزنش تاریخ نیست، بلکه از شما میخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشتههای دور باشد نه مسائل روز؟ چرا در موضوع مهمّی همچون شیوهی برخورد با فرهنگ و اندیشهی اسلامی، از شکلگیری آگاهی عمومی جلوگیری میشود؟
شما بخوبی میدانید که تحقیر و ایجاد نفرت و ترس موهوم از «دیگری»، زمینهی مشترک تمام آن سودجوییهای ستمگرانه بوده است. اکنون من میخواهم از خود بپرسید که چرا سیاست قدیمی هراسافکنی و نفرتپراکنی، اینبار با شدّتی بیسابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟ چرا ساختار قدرت در جهان امروز مایل است تفکر اسلامی در حاشیه و انفعال قرار گیرد؟ مگر چه معانی و ارزشهایی در اسلام، مزاحم برنامهی قدرتهای بزرگ است و چه منافعی در سایهی تصویرسازی غلط از اسلام، تأمین میگردد؟ پس خواستهی اوّل من این است که دربارهی انگیزههای این سیاهنمایی گسترده علیه اسلام پرسش و کاوش کنید.
خواستهی دوم من این است که در واکنش به سیل پیشداوریها و تبلیغات منفی، سعی کنید شناختی مستقیم و بیواسطه از این دین به دست آورید. منطق سلیم اقتضاء میکند که لااقل بدانید آنچه شما را از آن میگریزانند و میترسانند، چیست و چه ماهیّتی دارد. من اصرار نمیکنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید بلکه میگویم اجازه ندهید این واقعیّت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود. اجازه ندهید ریاکارانه، تروریستهای تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند. اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) آشنا شوید. من در اینجا مایلم بپرسم آیا تاکنون خود مستقیماً به قرآن مسلمانان مراجعه کردهاید؟ آیا تعالیم پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) و آموزههای انسانی و اخلاقی او را مطالعه کردهاید؟ آیا تاکنون به جز رسانهها، پیام اسلام را از منبع دیگری دریافت کردهاید؟ آیا هرگز از خود پرسیدهاید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزشهایی طیّ قرون متمادی، بزرگترین تمدّن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکّران را تربیت کرد؟
من از شما میخواهم اجازه ندهید با چهرهپردازیهای موهن و سخیف، بین شما و واقعیّت، سدّ عاطفی و احساسی ایجاد کنند و امکان داوری بیطرفانه را از شما سلب کنند. امروز که ابزارهای ارتباطاتی، مرزهای جغرافیایی را شکسته است، اجازه ندهید شما را در مرزهای ساختگی و ذهنی محصور کنند. اگر چه هیچکس بهصورت فردی نمیتواند شکافهای ایجاد شده را پر کند، امّا هر یک از شما میتواند به قصد روشنگریِ خود و محیط پیرامونش، پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکافها بسازد. این چالش از پیش طراحی شده بین اسلام و شما جوانان، اگر چه ناگوار است امّا میتواند پرسشهای جدیدی را در ذهن کنجکاو و جستجوگر شما ایجاد کند. تلاش در جهت یافتن پاسخ این پرسشها، فرصت مغتنمی را برای کشف حقیقتهای نو پیش روی شما قرار میدهد. بنابراین، این فرصت را برای فهم صحیح و درک بدون پیشداوری از اسلام از دست ندهید تا شاید به یمن مسئولیّتپذیری شما در قبال حقیقت، آیندگان این برهه از تاریخ تعامل غرب با اسلام را با آزردگی کمتر و وجدانی آسودهتر به نگارش درآورند.
سیّدعلی خامنهای
خطیب موقت نماز جمعه تهران ضمن انتقاد به پیاده روی ظریف با جان کری در ژنو بیان کرد:این امر در شأن دیپلماسی نظام جمهوری اسلامی نیست و امت آن را نمی پسندد.
به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام و المسلمین صدیقی در خطبه های امروز نماز جمعه تهران با اشاره به اینکه پست و مقام برای رئیس جمهور و وزیر نیست که به هرکسی بخواهند بدهند، بیان کرد: فرد باید متخصص و امانت دار باشد. مسئولیت ها حقوق عامه مردم است و اگر پستی را به کسی دادند که در آن کار تجربه و علم نداشت و به بیت المال پایبند نبود، روز قیامت بدهکار همه مردم هستند.
وی ادامه داد: رعایت امانت در دولت اسلامی به معنی جامع کلمه در بین سنگرنشینان مجلس، قضات کشور، مسئولان اجرایی استانداران و بخشداران و وزرا یک ضرورت است و آنها را بدهکار خدا و خلق خدا می کنند. آنها به جای خدا مسئولیت های مردم را به عهده گرفتند و به جای پیغمبر خدا در مدیریت اجتماعی سنگرنشین شدند. اگر تعهد نداشته باشند و قدر کار را نشناسند و قدر مردمی که مراجعه می کنند را ندانند و با آنها تحقیر آمیز رفتار کنند و بیت المال را در مصارف شخصی استفاده و از امکانات مردم به فامیل و غیر فامیل بدهند به حرمت الهی تعرض کرده اند.
صدیقی ادامه داد: دو نکته حائز اهمیت است یکی مسئله امانت که از حساس ترین مسائل است و اینکه در روایت ما از معصومین متعهد نیز آمده است که به نماز مردم نگاه نکنید و به طول رکوع و سجود چشم ندوزید چراکه دلیل بر دینداری نیست و این رفتار برای برخی عادی است و ملاک راست گفتن به مردم است و امانت داری و اینکه پست ها و مسئولیت ها امانت هستند و اگر این امانت حفظ نشود خائن به امت دین الهی محسوب می شود.
وی همچنین درباره بحث آموزش و پرورش گفت: گاهی امروز فرزندان در محیط خانواده سالم هستند اما در دانشگاه و مدرسه مصونیت ندارند و باید روسای دانشگاه، وزیر علوم و آموزش و پرورش بدانند که آنان امانت مردم هستند که به دست آنها سپرده شده است.
وی با بیان اینکه پدر و مادرها کوتاهی نکردند بچه ها را به دست مدرسه سپردند تا آنها را تحویل جامعه دهند، افزود: سرمایه مردم در اختیار آموزش و پرورش و دانشگاه است و من آنها را به وجدانشان قسم می دهند که محیط دانشگاه و مدرسه را محیطی دین باور با اعتقاد به مرگ و عزتساز برای اسلام کنند. دختران مردم در دانشگاه و آموزش و پرورش باید حیا، عفت و خودباوری یاد بگیرند و باور به خدا در آخرت باید نهادینه شوند.
خطیب موقت نماز جمعه تهران در بخشی دیگر از خطبه های خود، با بیان الطاف و مظلومیت های پیامبر اسلام اظهار داشت: از پیغمبر ما با این همه مهربانی و لطف کاریکاتور می کشند و به وجود نازنین پیغمبر توهین می کنند.
صدیقی بیان کرد: حمله تروریست ها به آن دفتر نشریه و کشته شدن چند نفر مقدمه ای بود که شرارت، خباثت و رذالت خود را در سطح جهانی نشان دهند و بر این اساس تحلیل اقتضا می کند که بگوییم که این عمل تروریستی نیز امر مبهمی است و بعید نیست که از طرف خود آنها باشد تا مجوزی برای حمله پیدا کنند مانند حمله به افغانستان.
وی ادامه داد: دنیای غرب و مستکبرین عناد عمیق و دیرینه با اسلام و ادیان توحیدی دارند و طرح خطرناک اسلام هراسی را در دستور کار دارند تا بر علیه اسلام ایجاد بدبینی کنند و عواطف انسان ها را علیه پیغمبر برانگیزند و اساسا این تربیت تروریست و پرداختن به تجهیز و حمایت های همه جانبه از آنها به منظور راه اندازی چنین جنگ تمام عیار فرهنگی با جهان اسلام بوده است.
وی ادامه داد: با وجود چنین خباثتی که آنها به خرج دادند و با وجود همه اختلافات کشورهای اسلامی دنیای اسلام به فضل الهی در این مسئله یک جوشش و غیرت بین المللی ایجاد کرد و در جای جای کشورهای اسلامی به خیابان ها ریختند و نفرت خود را اعلام کردند و حتی در برخی از کشورها مردم از دولت های خود خواستند که سفیر آن کشور را اخراج کنند.
صدیقی بیان کرد: اتحاد مسلمانان و حضور بین المللی آنها از این جهت از آثاری بود که خلاف انتظار آنها صورت گرفت.
وی افزود: نکته دیگر اینکه همه دنیا خصوصا دولتمردان کشور ما باید دشمن را بشناسند و بدانند با چه کسی صحبت می کنند و بر سر میز مذاکره می نشینند آنها درنده هایی هستند که به صغیر و کبیر رحم نمی کنند و به مقدس ترین مقدساتشان اهانت می کنند.
خطیب موقت نماز جمعه تهران خطاب به مسئولان گفت: عمل شما باید نشانه عزت و اقتدار شما باشد در شرایطی که اینها به پیغمبر شما اهانت می کنند و نخست وزیر نظام غاصب اسرائیل در راهپیمایی این گروه خبیث آنها را حمایت می کند و در شرایطی که احساسات یک میلیون و نیم مسلمان جریحه دارد شده است مسافرت به فرانسه بدون هیچ عکس العمل به این اهانت چه مفهومی دارد؟
وی ضمن انتقاد به پیاده روی ظریف با جان کری در ژنو بیان کرد: علی رغم کودک کشی های رژیم صهیونیستی این فرد حامی این رژیم است. آنها در تمام مذاکرات با نخست وزیر صهیونیست ها تماس می گیرند و می گویند جلوی برنامه هسته ای ایران را گرفته اند آن وقت چه مفهومی دارد که از انظار عمومی با این فرد قدم بزنید و خوش و بش کنید این امر در شأن دیپلماسی نظام جمهوری اسلامی نیست و امت آن را نمی پسندد.
صدیقی درباره نامه مقام معظم رهبری به جوانان اروپا و آمریکای شمالی بیان کرد: این بیانات یک رهنمود بود که آنها هم در این امر راه حضرت آقا را پیش بگیرند ایشان در نامه جملات کلیدی داشتند اشاره به گذشته ننگین دنیای غرب جنگ جهانی اول و اهانت به سیاه پوستان در آمریکا کردند و از جوان ها خواستند به این موضوعات توجه کرده به قرآن کریم و تعلیمات نبی اسلام توجه کنند تا مسائل مشخص شود.
وی همچنین به اقدامات مردمی در چهار سال گذشته در بحرین اشاره کرد و اظهار داشت: حکومت بحرین مدت هاست که برای درخواست مشروع ملت خود مبنی بر اینکه صاحب رای باشند ارزشی قائل نیست و مردم همچنان با جوش و خروش در راهپیمایی ها حضور جدی دارند و این در حالی است که مدعیان حقوق بشر در این چهار سال با وجود حمایت از حکومت های استبدادی از ملت بحرین هیچ حمایتی نداشتند.
وی تاکید کرد: به نظر می رسد نظام بحرین بی حوصله شده است و رهبر الوفاق را در یک اقدام خلاف قانون و شرع زندانی کرده اند و به همه فشارهای مسلمانان و هشدارهای رهبران دینی بی اعتنایی کرده اند من به حکومت بحرین هشدار می دهم که این نوع حرکت ها زوال آنها را سریع تر خواهد کرد.
امام جمعه کرج با اشاره وقایع اخیر فرانسه گفت: سوال اینجاست که چرا وزیر امورخارجه باید با نماینده دولتی که دستش به خون مسلمانان آلوده است، صمیمانه در خیابان قدم بزند و زمانی که در کشور فرانسه چنین جسارتی به محضر رسول خدا و به یک و نیم میلیلرد مسلمان انجام شده با وزیر خارجه اش سر یک میز بنشینند و لبخند بزنند؟
به گزارش خبرنگار هادیان البرز، آیت الله محمد مهدی حسینی همدانی در خطبه های این هفته نماز جمعه کرج پس از توصیه همگان به رعایت تقوی، با اشاره به روایتی از مولای متقین، امام علی (ع) گفت: هیچ احدی بر دیگری برتری ندارد مگر در تقوی و نزد خدای تعالی متقین برترین و بالاتری مقام را دارند.
وی با اشاره به سالروز ولادت امام حسن عسگری (ع) در هشتم ربیع الاول سال ۲۳۰ قمری بااشاره به کمالات ایشان که دوست و دشمن به آن معترف بودند، گفت: ایشان طی ۶ سال امامت خود با ایجاد شبکه ارتباطی قوی بین شیعیان در اقصی نقاط جامعه اسلامی، و با تعلیم اخلاق و فلسفه و کلام به انجام رسالت خویش پرداختند.
امام جمعه کرج با اشاره به سالروز حماسه بزرگ مردم آمل در ششم بهمن سال ۶۰ در مقابله با قیام منافقین و کمونیست ها عنوان داشت: طی این واقعه شهر آمل به شهر هزار سنگر معروف شد که نشانگر عزم و همدلی مردم این شهر در دفاع از انقلاب داشت و این حماسه ها عامل اقتدار امروز ایران اسلامی است.
نماینده ولی فقیه در استان البرز با بیان اینکه صحنه هایی امروز در جهان دیده می شود که دل هر انسان دیندار و آزاده ای را آزرده می کند، افزود: دشمنی که با حرکات تروریستی در مرزهای لبنان فرزندان اسلام را به شهادت می رساند، خودش در تظاهرات ضد تروریسم شرکت می کند و با توجه به این وضعیت سوال اینجاست که چرا وزیر امورخارجه باید با نماینده دولتی که دستش به خون مسلمانان آلوده است، صمیمانه در خیابان قدم بزند و زمانی که در کشور فرانسه چنین جسارتی به محضر رسول خدا و به یک و نیم میلیلرد مسلمان انجام شده با وزیر خارجه اش سر یک میز بنشینند و لبخند بزنند؟
وی افزود: این چه سکوتی است که در مسئولین کشور ما مشاهده می شود؟ شما از حقوق کدام ملت دفاع می کنید؟ ملتی که خون داده، جوان داده، سختی کشیده، محاصره اقتصادی شده، از حقوق اینها چطور می خواهید دفاع کنید؟ با عقب نشینی تاکتیکی دفاع می کنید؟
وی عنوان داشت: آقای وزیر! این عرف دیپلماتیک که شما از آن سخن می گویید مربوط به یک کشور انقلابی اسلامی نیست. این سخنان مربوط به کسی که در مکتب اسلام پرورش یافته نیست. در تاریخ هست که هیچکس چهره جناب قمر بنی هاشم (ع) را در مقابل دشمن خندان ندید، چه نیازی به خندیدن و گرم گرفتن با دشمن هست؟ اگر پای منبر اهلبیت بزرگ شده باشید، نمیگویید ۱۵ دقیقه وقت نماز را با نماینده دشمن که همان روز تمام قد از کسی که به پیامبر اسلام اهانت کرده، دفاع کرده است، قدم زدهام.
آیت الله حسینی همدانی افزود: درباره این مسئله جا دارد که مجلس طبق وظیفه نظارتی خود از وزیر سوال کند و خود رییس جمهور حتی باید درباره این اقدام وزیر خارجه توضیح بدهد. چرا که این موضوع مسئله کمی نیست.
وی ادامه داد: ما همانطور که از مسائل درست و حرکت های صحیح و انقلابی دولتمردان دفاع و حمایت می کنیم، هرگز از اصول و آرمان هایمان کوتاه نمی آییم. برای حل مسائل کشور به گفتمان رهبری مراجعه کنید؛ اقتصاد مقاومتی باید در کشور اجرایی شود.
وی خاطر نشان کرد: الان با مرگ پادشاه عربستان ممکن است قیمت نفت بالا یا پایین برود، چرا مرگ یک نفر در یک کشور دیگر باید اینقدر روی اقتصاد کشور ما تاثیر داشته باشد؟ این وابستگی به نفت هیچ توجیهی ندارد.
امام جمعه کرج با اشاره بازتاب جهانی نامه مقام معظم رهبری به جوانان غربی در رسانه های جهانی افزود: ترجمه و انتشار این نامه در فضای وب و بازتاب گسترده آن، یادآور ظرفیت مناسب فضای مجازی برای انتشار افکار و اندیشه ها و تبلیغ دین است و ما نباید از این ظرفیت و این پتانسیل بزرگ غافل باشیم.
وی ادامه داد: الان جامعه استکبار سعی می کند با تحریف تاریخ انقلاب، حقایق را برای نسل جوان وارونه جلوه دهد و این وظیفه ماست که حقایق و واقعیات را به نسل بعد برسانیم.
آیتالله حسینی همدانی به دیگر مناسبتهای این هفته از جمله ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) اشاره کرد و همه را به زیارت این سید بزرگوار که ثواب آن برابر زیارت کربلا است، دعوت کرد.
امام صادق(ع) از رسول خدا (ص) از خداوند سبحان، نقل كرده كه حضرت حق فرموده:
من دنيا را در ميان بندگانم وام قرار دادم. پس هر كس به من از دنيا قرض بدهد (يعنى از عوايد دنيا به من قرض بدهد) براى هر درهم و يا دينار آن قرض، ده برابر تا هفتصد برابر مىدهم.
اگر كسى از بندگانم از مال دنيا به من قرض ندهد، من از او به زور سه خصلتى را كه به وى داده بودم مىگيرم كه اگر يكى از آن سه خصلت را به ملائكهام مىدادم، بوسيله آن از من راضى مىشدند.
امام صادق(ع) سه خصلت مزبور را صبر بر مصيبت، رحمت خدا و هدايت دانستند.
به نظر مي رسد كه مراد از قرض به خدا در اين حديث صدقه دادن و دستگيري از فقرا باشد چرا كه در روايات ديگر نيز بر اين نكته تاكيد شده كه خدواند صدقه را ده برابر مي كند و قرض را 18 برابر. در تفسير ايه من ذي الذي يقرض الله قرضا حسنا نيز بسياري از مفسرين قرض را به مفهوم زكات و صدقه تفسير كرده اند
متن روايت:
و از ابو على اشعرى از محمد بن عبد الجبار از صفوان بن يحيى از اسحاق ابن عمار و عبد اللَّه بن سنان از ابو عبد اللَّه عليه السلام از رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله از خداوند سبحان، نقل كرده كه حضرت حق فرموده: من دنيا را در ميان بندگانم وام قرار دادم. پس هر كس به من از دنيا قرض بدهد (يعنى از عوايد دنيا به من قرض بدهد) براى هر درهم و يا دينار آن قرض، ده برابر تا هفتصد برابر مىدهم. اگر كسى از بندگانم از مال دنيا به من قرض ندهد، من از او به زور سه خصلتى را كه به وى داده بودم مىگيرم كه اگر يكى از آن سه خصلت را به ملائكهام مىدادم، بوسيله آن از من راضى مىشدند.
بعد امام صادق عليه السلام اين آيه را خواند: (كسانى كه هنگام ديدن مصيبت مىگويند ما همه براى خدا هستيم و به سوى او خواهيم رفت. خداوند به چنين اشخاص درود مىفرستد.) اين يكى از آن سه خصلت مىباشد. دومى رحمتى است كه به دنبال آيه بالا آمده (و رحمه) و سومى هم هدايتى است كه به دنبال آن آيه مىفرمايد: (آنان هدايت شده هستند). بعد امام صادق عليه السلام فرمود: اين سه خصلت هستند كه خداوند از بندهاش به جبر مىگيرد.(الجواهر السنية في الأحاديث القدسية (كليات حديث قدسى)، ص: 239).
________________________________________
شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، الجواهر السنية في الأحاديث القدسية (كليات حديث قدسى)، 1جلد، انتشارات دهقان - تهران، چاپ: سوم، 1380ش.
با گرامیداشت دهه فجر امیدواریم که با مجاهدت هایی که پشتوانه این انقلاب هستند در مسیر تعالی و بالندگی این انقلاب نورانی را یاری رسانیم
قسمتی از بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) در دیدار فرماندهان بسیج سراسر کشور
از من و شما هم سؤال ميكنند دربارهى وعده و عهدى كه با خدا كرديم؛ ما با خدا معاهده داريم. حالا در اين آيهى شريفه - مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عهَدوا الله عَلَيهِ - اين عهدى كه ميگويد مؤمنين با خدا بستهاند و بعضى از مؤمنين به اين عهد بهنيكى وفا كردند و پاى اين عهدشان ثابتقدم ماندند، همان است كه چند آيه قبل در همين سورهى مباركه ميفرمايد كه «و لَقَد كانوا عهَدُوا اللهَ مِن قَبلُ لا يُوَلّونَ الاَدبار»؛(۷) همهى ما به اين نكات بايد توجّه كنيم. با خداى متعال عهد كرده بودند كه از مقابل دشمن فرار نكنند، به دشمن پشت نكنند. رها كردن مواضع و عقبنشينىِ منهزمانه در مواجههى با دشمن، از جملهى چيزهايى است كه قرآن تأكيد ميكند كه نبايد انجام بگيرد؛ در جنگ نظامى و در جنگ سياسى و در جنگ اقتصادى، در هر جايى كه صحنهى زورآزمايى است، در مقابل دشمن بايد ايستاد؛ بايد عزم شما بر عزم دشمن پيروز بشود، بايد ارادهى شما بر ارادهى دشمن غالب بشود؛ و ميشود و اين ممكن است. در عرصهى هرگونه جهاد و كارزارى، پشت كردن به دشمن و هزيمت كردن، از نظر اسلام و قرآن ممنوع است.
حماسه زينبي،
مکمل حماسه عاشورا است
و به يک معنا حماسه حضرت زينب سلام الله عليها،
احياء کننده و نگهدارنده حماسه عاشورا شد.
فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان بسیجی
روش مطالعه پرسش محوریکی از موثرترین روشهای مطالعه است که کارایی فراوانی در افزایش یادگیری دارد. در این روش، شما نگرانیهای زیر را ندارید:
● میخوانم، اما یاد نمیگیرم!
سئوال کردن، یکی از کارآمدترین راههای غلبه بر این نگرانی است. زیرا عدم توانایی خواننده در تمرکز حواس و یا وجود اضطراب در فرد (به ویژه برای امتحان) منجر به درک و گیرندگی ضعیف و پایین وی از مطالب میشود.
هنگام مطالعه، با طرح سوالات مناسب، میتوانید نسبت به مطالعه و میزان فهم خود کسب اعتماد کرده، از نگرانیهای خود بکاهید.
● معمولاً هنگام مطالعه، سئوالی برای من پیش نمیآید!
اگر به طور طبیعی هنگام مطالعه یک متن، احساس کنجکاوی نمیکنید، باید آگاهانه بکوشید تا از طریق طرح سئوالات، این کنجکاوی را در خود برانگیزید. مثلاً میتوانید با سئوالی کردن عنوان کتاب، یا موضوعات و سرفصلها، این کنجکاوی را در خود ایجاد کنید. بدین ترتیب حس کنجکاوی شما تحریک میشود و خود را در فرایند مطالعه، فعالتر حس میکنید.
حتی با پاسخ دادن به سوالات ساده خود، برای شما رضایتی حاصل میشود که زمینه را برای طرح پرسشهای بیشتر و دشوارتر فراهم میکند. تمرین این روش، عادت سوال کردن را هنگام مطالعه، در شما افزایش میدهد.
● هنگام مطالعه، زود خسته میشوم!
1- از تنوع و تغییر ذائقه- به هر وسیلهای- غافل نباشید.
خواندن بیوقفه، هر کسی را خسته میکند. برای رفع و دفع خستگی، حتیالامکان مطالب مشابه را پشت سر هم نخوانید و در اثنای مطالعات خود، فرصتی را برای خواندن اشعار، داستانهای کوتاه، زندگینامهها و طرائف الحکم(2) قرار دهید.
2- تغییر و جابهجایی حالت بدنی هم بیتأثیر نیست.
بیش از یک ساعت مطالعه، کارایی را کاهش میدهد. در پایان هر ساعت مطالعه، به خود استراحت دهید و هرگز برای چندین ساعت متوالی مطالعه نکنید. پنج تا ده دقیقه تنفس در پایان هر ساعت مفید است.
● سئوال کردن را از کجا شروع کنم؟
خواننده حرفهای، از هر فرصتی برای سؤال کردن استفاده میکند. در تمام اوقات به طرح سئوالات خود بپردازید: پیش از مطالعه، هنگام مطالعه، بعد از مطالعه…
طرح سئوال قبل از مطالعه، قدرت پیشبینی و علاقه شما را افزایش میدهد و در هنگام مطالعه، علاقه شما را ثابت نگه میدارد و به شما کمک میکند که مطالب دشوار را تجزیه وتحلیل کنید، و بعد از مطالعه، نشان میدهد درک شما از مطالب، چه اندازه و در چه سطحی است.
هفته کتاب گرامی باد
هرکس باید به فکرخودش باشد و راهی برای ارتباط با حضرت حجت پیدا کند ،
خواه ظهور و فرج آن حضرت دور باشد، یا نزدیک !
امام (عج) درهر کجا باشد، آن جا خضراءاست
قلب مؤمن جزیره خضراءاست ؛
هر جا باشد ، حضرت در آنجا پا می گذارد .
حضرت آیت الله بهجت رحمه الله علیه
یاوران مومن
انسان از کمک و پشتیبانی خویشان و دوستان خویش بی نیاز نیست در موقع گرفتاری احتیاج به مساعدت دارد د.
در مورد تردید و تحیر باید راهنمایی شود . به هنگام برخورد با حوادث و افراد و طرز رفتار با آنان مشاور می خواهد و هنگام دفع شر باید یاور ومعین داشته باشد .درهمه این مواقع ناچارباید ازوجود افرادی که با اوخویشی و آشنایی دارند استفاده کند .اینک گوش فرا داریم تا یاوران کارآمد انسان با ایمان را از محضر امام صادق (علیه السلام ) بیاموزیم :
ان العلم خلیل المومن و الحلم وزیره و الصبر امیر جنوده و الرفق اخوه و اللین والده
علم دوست مومن و بردباری وزیر او ، شکیبایی امیر لشکر او وسازگاری برادر او و نرمی پدر اوست .
اصول کافی ج 2 ص 231
ولی :امسال روزه می گیری؟
دومی :آره اگه خدا بخواد…
اولی :منم میگیرم ولی آخه کدوم پزشکی این همه سختی رو برای بدن تایید میکنه؟
دومی :همونی که وقتی همه پزشکا جوابت کردن برات معجزه میکنه …
رمضان راهی برای نوشدن ، فرمانی برای تجدید ساختار ، آن هنگام که سیستم وجود ما در کارکرد یک ساله درجا می زند ، به نوعی هنگ می کند .
رمضان دوباره تازه شدن و تجربه بهار را در خزان و سرمای رفتارهای ما در زندگی با دقایق مبارک خود از عنایت رحمانی در وجودمان جریان می دهد .
در دنیایی که همه روابط انسانی در حوزه های خرد و کلان با نفع و سود معنا می شود و به جهت تنوع انگیزه هاومبادی جوامع به دوبخش بهره مند و قربانی تقسیم می شوند ،این رمضان است که انسان ها را به فهم دقیق و مجدد آغوش امن خدا فرامی خواند .فرمان می دهد که برای همه دعا کنیم ، برای همه بخواهیم ، شادمانی را ، حتی برای رفتگان .لباس را برای همه ،غذا را برای همه گرسنگان و غنا را برای همه فقیران ،اصلاح را برای اشتباهات همه. .
در رمضان سود جور دیگری معنا می شود و انسان آرام می گیرد ،در می یابد که در زندگی با صاحب اصلی خود در آمیزد ،از تحقیر و اسارت خود و از دست دادن اصالت و کرامت خویش درس بگیرد .
زندگی را در معنای اصلی آن بیابد؛ تازه با همه یافته ها بسیار محترمانه او به مهمان یاد می شود و در این مهمانی باشکوه
اینجاست که رمضان هم نو می کند و هردم طراوت می بخشد .انسان سبک می شود ،گویی بالی به او داده اند تا بهتر مفهوم فراز را درک کند ،تفاوت ن را با ماندن و فرود بفهمد ، حالا خود انتخاب کند ، سبک مهمانی و میزبانی خاص خاص است . در عین اینکه نهای تنها دعوت شده ای ، اما در میز پذیرایی به وسعت هستی به مهمانی خوانده ششده ای .
میلیون ها هم آیین تو در کنار سفره همراه تو میخورند و می آشامند و هر مقدارکه که تمیزز تر کنار سفره نشسته باشی ، از این مهمانی بیشترلذت می بری ، بیشتر پر می شوی .هیچ کیف و کیسه ای خالی بر نمی گردد زیرا سفره ، سفره رمضان الکریم است و مهمانان ، ضیوف الرحمن .
آغاز هر افطار وسحر و بانگ اذان روزانه اوج دریافت سهم انسان ها از این آزادگی درونی است.
همه شوق دارند ،گویی همه با سرعت دراوج آرامش در وجود خود می دوند ،
همه چیز در سکوت اتفاق می افتد اوج هیاهوست اما همه آرامند ……
حرکت در در سریع ترین زمان اتفاق می افتد از بستر زمین تا اوج آسمان همه حواس انسان فعال تر از همیشه می شوند . کمی فرصت یافته اند تا با دقت بیشتری ببینند و بیابند به خاطرهمین تمرکز به درون سطح اشتباهات ،بی ادبی ها ،فراموشی ها ، جرم ها ،فروکش می کند ، انسان می فهمد بودن او را …
انسان درک می کند نظارت او را …
از خود به او و از او به خود و حالا اگر تربیت شد با او به دیگران به خاک ، به آسمان ، به گل، به پرنده، ادب و عشق می ورزد .
رمضان فاصله را برای درک ذره ای از اسرار غیب کم می کند .
انسان را از گنگی ها در می آورد برای همین رمضان ماه مبارکی است که یک شب آن ارزش عمر هشتاد ساله دارد .
اگر اتفاقی که قرار است برای انسان بیافتد محقق شود یعنی او یک شبه هشتاد سال را می پیماید .
اگر دستگاهی بیاید ،چیزی اختراع شود که بتواند فریاد در سکوت وجدان ها را در غروب افطار و آرامش سحر ، به رخ جهان مادی انسانهای مادی بکشد . بشریت در دارالتعلیم رمضان به آرامشی که در همه ادوار در جستجوی آن بوده است دست می یابد و از خود خواهد پرسید که چگونه همه توانمندی های خود را برای کسب سود ناپایدار به جان خریده است ، و از لذت و سبکی بی پایان این مهمانی محروم شده ؟ چگونه می تواند با آموزش های رمضان سبک زندگی خود را بازتعریف نماید .
انسان مسلمان ، رمضان گوارایت باد .
سالی که آیتالله بروجردی از دنیا رفت، پیش از ماه رمضان، پزشک ایشان سفارش کرد که ماه رمضان امسال روزه نگیرد. ایشان فرمود: «من از آن وقتی که خودم را شناختهام، حتی یک روز هم روزهام را نخوردهام و نمیخورم؛ چون نه مریض شدهام و نه مسافرت رفتهام».
زمانی که حضرت آیتالله بروجردی در بروجرد بود، نذر کرد که اگر خشم خود را کنترل نکند و به مردم تندی کند، یک سال پشت سر هم روزه بگیرد.
روزی هنگام مباحثه علمی با یکی از شاگردان خود بر اثر اینکه شاگردش سخنانی ناشایست میگفت، تاب نیاورد و به او تندی کرد و نذرش شکسته شد. بعد یک سال پشت سر هم روزه گرفت تا نذرش را ادا کند. روایتکننده این حکایت میگوید: این جریان یادآور دعای زیبای امام سجاد علیه السلام است :
وَ لا تَرْفَعْنی فی النّاسِ دَرَجَةً اِلاّ وَقَدْ حَطَّطْنی عِند نَفْسی مِثلَها.
خدایا مقام مرا در میان مردم بالا مبر، مگر اینکه به همان اندازه مقامم را نزد خودم پایین بیاوری
یکی از فضلا میگفت: به مرحوم آیت الله شهید مطهری عرض کردم که شما فوقالعاده از علامه طباطبایی تجلیل میکنید. تعبیر «روحی فداه» را درباره ایشان به کار میبرید، این همه تجلیل به خاطر چیست؟ ایشان فرمود: من فیلسوف و عارف، بسیار دیدهام و احترام مخصوص من به ایشان، نه به خاطر این است که او یک فیلسوف است، بلکه به این جهت است که او عاشق و دلباخته اهل بیت علیهمالسلام است. علامه طباطبایی قدسسره در ماه رمضان، روزه خود را با بوسه بر ضریح مقدس حضرت معصومه علیهاالسلام افطار میکرد. ابتدا پیاده به حرم مطهر مشرّف میشد و ضریح مقدس را میبوسید. سپس به خانه میرفت و غذا میخورد. این ویژگی اوست که مرا به شدت شیفته ایشان کرده است.
همچنین آمده است علامه طباطبایی در مراتب عرفان و سیر و سلوک معنوی، مراحلی را پیموده بود. اهل ذکر و دعا و مناجات بود. در طول راه که او را میدیدند، همواره ذکر خداوند سبحان را به لب داشت.
در جلسههای بحث و درس که شرکت میکرد، وقتی جلسه به سکوت میکشید، لبهای استاد به ذکر خدا حرکت میکرد. به نافلهها مقید بود. حتی گاهی دیده میشد که در طول راه مشغول خواندن نمازهای نافله است. شبهای ماه رمضان تا صبح بیدار بود و مقداری مطالعه میکرد و بقیه را به دعا و قرائت قرآن و نماز و ذکر میگذراند.
رمضان درزندگی امام خمینی .رحمه الله علیه .
امام با رؤیت هلال ماه مبارک، تغییراتی در برنامه زندگی خود می دادند، از جمله دیدارهای عمومی را تعطیل می کردند تا بیش تر به دعا و قرآن و خلاصه به خودشان برسند. امام می فرمودند: «خود ماه رمضان کاری است!»
امام در ماه رمضان از شب تا صبح عبادت، نماز و دعا به جا می آوردند. بعد از نماز صبح مقداری استراحت می کردند و صبح زود برای کارهایشان آماده بودند.
همچنین چند روز قبل از ماه مبارک رمضان دستور می دادند که چند ختم قرآن برای افرادی که مد نظرشان بوده قرائت شود. در ماه مبارک، در هر زمان کسی به نزد ایشان می رفت، او را در حال قرائت قرآن می دید در جلساتی که قاریان قرآن حضور داشتند و آیاتی قرائت می شد، به جای نشستن روی صندلی، روی زمین می نشستند. در ماه های دیگر قرائت یک جزء قرآن عادت روزانه شان بود، ولی در ماه مبارک رمضان هر روز ده جزء قرآن می خواندند و تا پایان ماه ده بار قرآن را ختم می کردند.
آنچه در ادامه می آید بیانات امام(ره) در خصوص ماه مبارک رمضان که در مجموعه صحیفه نور منعکس شده است:
-با حلول ماه مبارک رمضان، ماه عبادت و سازندگى ، ماه تجدید قواى معنوى شهرالله الاعظم که در آن عموم مسلمانان در صف واحد متوجه به موضع قدرت لایزال و تجهیز در مقابل قواى طاغوتى هستند، لازم است با توحید قدرت و قدرت واحده در مقابل طاغوت هاى زمان و چپاولگران بین المللى بپا خیزند و از مملکت اسلامى دفاع و دست خائنان را کوتاه و امید آنان را قطع نمایند.(صحیفه نور جلد ۸، ص ۲۱۸)
نقش مادر در انتقال فرهنگ رمضان
خانواده اولین نهادی که فرهنگ رمضان در آن شکل می گیرد ،انتقال می یابد و نهادینه می شود ماد ربه عنوان رکن اساسی خانواده می تواند در شکل گیری این فرهنگ در متن خانواده نقشی مهم ایفا نماید .
در ادامه برخی از نقش های رمضانی که مادران می توانند ایفا کنند ، بیان می شود :
1-از ماه های گذشته برای بودجه و مخارج رمضان برنامه ریزی شود چنانکه برای عید نوروز از چند ماه قبل برنامه های مالی تنظیم میشود برای ماه رمضان نیز این تدارک در حد توان پیش بینی گردد . این تنظیم برنامه مالی به مادر کمک می کند تا با سفره های خوش عطر و طعم افطار و سحر را ترتیب دهد تا علاوه بر آمادگی بیشتر جسم در این ایام زمینه ای جاذب باشد در مسیر تقویت بنیه عبادی و معنوی روزه داران جوان خانواده .
2-همانطور در طول روز با در ادعیه روز خود را میهمان انبیا و اولیا و ائمه اطهار میخوانیم شایسته است مادران ، سفره های افطار و سحر را به نیت یکی از ائمه اطهار علیهم السلام و انبیا الهی آماده کنند وبه شیوه عملی زندگی رابه سمت ارتباط با این بزرگان سوق دهند ،امروزه در تبیت ما محتاج ارتباط و مددالهی و اولیا الهی هستیم از طریق این توسل و ارتباط قلبی و عملی مادر ،در امرخطیر تربیت از ارواح پاک ایشان مدد جسته و تاثیر مضاعف تربیتی این عمل عبادی مشهود خواهد بود .
3- پاکیزگی خانه و چینش زیبای سفره های افطار و سحر در تقویت روحیه کودکان و نوجوانان روزه داربسیار موثر است .
4- احترام ویژه به کودکان و جای مخصوص برای آن در نظر گرفته شود تا خاطره شمیم سفره های افطار و سحر و لحظات مناجات با حضرت حق از کودکی در جانشان بنشیند
5-اختصاص وقت مادر در زمان سحر به دعا و تهیه غذای تازه برای خانواده نیز تاثیر مثبتی دارد .
مادران روزه دار این تلاش مضاعف در راه تقویت بنیه روحی -عبادی و جسمی روزه داران را عبادتی خاص بدانند که در مسیر بندگی انجام میدهند
به قلم صبا از مدرسه بقیع
ماه مفروش کردن قدوم شب قدر با اشکهای شوق برای
درک زیباترین نیایش های عارفانه و بندگی خالصانه مبارکبا د.
فرا رسیدن ماه رمضان ،
ماه نزول باران غفران الهی
برکویر دل های غبار آلود
عرصه تمرین و استقامت
در میدان صبر و شکیبایی مبارکباد .
خدایا آن زمان که پنجره ای برای تماشا
و حنجره ای برای فریاد زدن ندارم
امیدم به توست
پس بی آنکه نامم را بپرسی و دفترهای دیروزم
را ورق بزنی نگاهم کن .
هرچیزی اولش یه طعم دیگه داره
اولین غروب رمضان
لحظه اول ربنا…
اولین چای و خرما
اولین افطار اولین دعا …
التماس دعا
امام صادق(ع) فرمودند:
إِذاَ کَانَ یومَ القِیامَةِ جَمَعَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ وَ وُضِعَتِ المَوَازِینُ فَتُوزَنُ دِمَاءُ الشُّهَدَاءِ مَعَ مِدَادِ العُلَمَاءِ فَیرَجَّحُ مِدَادُ العُلَمَاءِ عَلَی دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ
زمانی که روز قیامت شود، خداوند (عزوجل) مردم را در یک جا جمع میکند و ترازوهای عدالت گذاشته میشودو خون شهیدان با قلم دانشمندان وزن کشی میشود، پس قلم عالمان بر خون شهیدان برتری میکند.
تاریخ نوشتار در مفهوم وسیع خوأ، به سالیان بسیار دور برمیگردد. استفاده از ابتدایی ترین وسایل از قبیل سنگ و چوب و استخوان، تا استفاده از پیشرفته ترین وسایل الکترونیکی برای نوشتن، نشان دهنده اصرار و سماجت آدمی بر ارائه و حفظ افکار خود است که این مسئله، اهمیتی بیشتر از قدمت کتابت دارد.
نوشتن، زمان و مکان خاصی نمیخواهد و این دلیلی بر جاودانه بودن قلم است. خداوند بر قلم سوگند یاد میکند و حتی سورهای به همین اسم نازل میفرماید:
پیشوایان اسلام نیز در احادیث بی شماری به یاران خود تأکید کردند که به حافظه خودقناعت نکنند و احادیث اسلامی و علوم الهی را به رشته تحریر درآوردند و برای آیندگان به یادگار بگذارند.
با توجه به اهمیت قلم و نوشتار، روز چهاردهم تیرماه به پیشنهاد انجمن قلم ایران و تصویب شورای فرهنگ عمومی، به عنوان روز قلم در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران به ثبت رسید.
قلم در نگاه حضرت امام خمینی(ره)
1.قلم فایده دارد که بیدارگر تودههای مردم باشد.
2. شهدا را قلمها میسازند و قلمها هستند که شهید پرورند.
3. قلم خودش یکی از اسلحههاست؛ این قلم باید دست اشخاص صالح و دست افاضل باشد.
4. اشخاصی که قلم در دستشان است متوجه باشند که قلم آنها، زبان آنها، درحضور خداست.
5. قلمها اگر در دنیا برای خدا و برای خلق خدا به کار بیفتد، مسلسلها کنار میرود.
اكنون ميپردازيم به معرفى علىّ بن ابيطالب از ديدگاه خود او :
1-« هَلَكَ مَنِ ادَّعى و خابَ مَنِ افتَرى وَ كَفى بِالمَرءِ جَهلاً اَن لا يَعرِفَ قَدرَهُ » ( به هلاكت افتاد كسى كه ادّعاى [ خلاف حقيقت ] نمود و براى نادانى مرد كافى است كه خود را ارزيابى نكرده باشد ) .
كيست كه از نتايج نكبتبار و هلاك كننده ادّعاهاى بىاساس و افتراهايى كه موجب انحراف از واقعيتها است اطّلاعى ندارد . كيست كه با اين وقيحترين چهره انسان نماها كه با همه اصول و قوانين انسانى بمبارزه برمىخيزند ، آشنايى نداشته باشد .
در آنهنگام كه در باب تحقيق در سرگذشت اسف انگيز بشرى و دردهاى مستمرّ او بحث مىكنند ، همه چيز را مورد بررسى قرار مىدهند ، جز اين دو پديده پليد ( ادّعاهاى بىاساس و منحرف ساختن واقعيات كه افترا ناميده مىشود ) را كه توجّه جدى بآنها ندارند . شايد گمان مىكنند كه ادّعاى بىاساس عبارت از آنست كه شخصى يا گروهى به روى قله مرتفعى برود و با بلندگو و وسايل ارتباطات جهانى ، فرياد بزند كه من داناتر از همه و عادلتر و آزاد منشتر از همه هستم ،
در صورتى كه خود او از نقص دانش و انحراف و بردگى خود براى خودخواهىها و هوى و هوسهاى خويشتن آگاه است و چون در تاريخ چنين شخصى يا
گروهى ديده نشده است ، معلوم مىشود كه ادّعاهاى بىاساس و منحرف ساختن واقعيات ، بعنوان عامل مضرّ تأثيرى در بدبختىها و سيه روزىها بشرى نداشته است آيا موقعى كه يك دانشمند با بدست آوردن آگاهىهاى محدودى از قلمرو شناسائىهايش ، بجهت هدفگيرىهاى شخصى و يا احساسات خام ، دست به مطلق تراشىها مىزند ، مرتكب ادّعاهاى بىاساس نمىگردد ؟ آيا واقعيتها را منحرف نمىسازد ؟ البته چنين است ، اين دانشمند با اين ادّعا و منحرف ساختن واقعيات ،
افترا به طبيعت و قوانين آن و به انسان و قواعد آن مىزند و چون چهره دانشمندى او امضاى صحت ادّعا و افتراهايش مىباشد ، لذا در منحرف ساختن افكار مردم تأثير قطعى خواهد داشت .
آيا مديريّتها و مربىگرىها هنگامى كه قوانين و اصول مفيد و سازنده را تنها در منطقه « ميخواهم » هاى خود تفسير و توجيه مىنمايد ، به ادّعاهاى بىاساس و افتراها مرتكب نمىشود ؟ چون فطرت اساسى آدمى بر صدق و روش مطابق واقعيتها بنيانگذارى شده است . از همان لحظه كه ادّعاى بىاساس و افترايى در رابطه با طبيعت و انسان سر مىزند ، اختلال فطرت اساسى آدمى شروع مىشود و هلاكت بدنبالش ، چنانكه معلول بدنبال علّت كامل خود .
با اينحال اگر رابطه اين بشر منحرف با ساير انسانها و طبيعت برقرار باشد ، باندازه نيرويى كه دارد ، به هلاكت ديگر انسانها و مسخ قوانين طبيعت خواهد كوشيد . دورى على بن ابيطالب ( ع ) از ادّعاهاى بىاساس و منحرف ساختن واقعيات با نظر به صفاى فطرت و چهره جدى او در همه شئون زندگى بقدرى روشن است كه جاى گفتگو ندارد .
اگر گفته شود : چون من وجود دارم پس آب وجود دارد ، اين جمله باطل است ، زيرا چه من باشم و چه نباشم ، آب واقعيت دارد . و بطور كلى اگر بگويم :
اين وجود من است كه واقعيت جهان « جز من » حتى ناچيزترين جزئى از آن واقعيت را تحقق بخشيدهام ، اين جمله نيز باطل و ضد واقع است و امّا اگر بگويم : تا من خود را نشناسم چيزى از جز خود را نخواهم شناخت ، مطلبى كاملا صحيح و مطابق واقع است ، زيرا تا واقعيات « جز خود » از « خود » و وسايل درك آن تفكيك نشود و اندازه و كيفيت وسايل درك كننده روشن نشود ، هرگز علم حقيقى درباره واقعيات « جز خود » نمىتوان بدست آورد . باضافه اينكه تا نيروها و وسايل معرفت و دگرگون كننده اشياء عينى بطور دقيق شناخته نشود ، روابط اشياء عينى با انسان نامعلوم و تاريك مىماند .
انسانى كه به خويشتن نادان است ، هيچ قانونى براى چگونگى موجوديت و روابط او با ديگر انسانها مشخص نخواهد بود . دلايل آشنايى كاملا نزديك علىّ بن ابيطالب عليه السلام با خويشتن فراوان است . ما برخى از آنها را در اين مبحث مىآوريم :
1 او هرگز خود را در مجراى معاملهگرى با هوى پرستان نگذاشت ،
مبارزه پىگير حضرت علی علیه السلام با كسانى كه بر مبناى جاه و مقام و ثروت در پيرامون او پرسه مىزدند و نمىتوانستند حضرت علی علیه السلام را بسوى تمايلات خويشتن بپيچانند بهترين دليل خودشناسى آن پيشوا بوده است .
2 جان روحانى حضرت علی علیه السلام كه بقول « محمد عبده » با ملكوت الهى پيوستگى داشت و اين پيوستگى كه در همه زندگى او نمودار گشته بود خود قوىترين شاهد است كه حضرت علی علیه السلام درباره تصفيه و تزكيه خويشتن فوق العاده كوشيده است و اين تزكيه و تصفيه از جهتى علّت خودشناسى است و از جهت ديگر معلول آن معلول خودشناسى است براى آنكه اگر انسان نادان بخويشتن باشد ، نادان به احتياجات آن هم كه يكى از آنها تصفيه و تزكيه است خواهد بود . وقتى كه خود را شناخت ، احتياجات خود را خواهد شناخت و يكى از اين احتياجات اساسى تزكيه و تصفيه است كه علت خودشناسى است ، زيرا هر اندازه كه تزكيه و تصفيه در « خود » بهتر صورت بگيرد ، بهمان مقدار پرده از چهرههاى با عظمت « خود » برداشته مىشود .
3 لحظهاى از زندگى حضرت علی علیه السلام در بيهودگى و بازيگرى و لذتجويى سپرى نشده است .
پيش از توضيح شخصيت على از ديدگاه حضرت علی علیه السلام دو اصل انسانى بسيار مهم را مطرح مىكنيم ، آن دو اصل اينست :
هر اندازه كه شخصيت يك انسان از رشد و قدرت برخوردار بوده باشد ، بهمان اندازه ، مىتواند شخصيت خويشتن را از موجوديت طبيعى خود تجريد و رها نموده و آن را بيرون از خويشتن چنان مطرح نمايد كه يك موجود عينى و يا شخصيت ديگرى را . بلكه بطور اطمينان مىتوانيم بگوييم : انسان از آن هنگام مىتواند از مرز حيوانى به قلمرو انسانى عبور كند كه بتواند شخصيت خود را براى خويشتن مطرح نمايد . بدون عبور از اين مرز ، امتيازاتى از قبيل مالكيت بر شخصيت ، اختيار ، سازندگى درباره خويشتن و پذيرش انسان در منطقه ارزشها ،
اوهام و خيالاتى بيش نخواهد بود . حتى همه معلومات ما درباره شناسايى روان و فعاليّتهاى آن ، و همچنين معارف ما درباره سطوح آگاه و نيمه آگاه و ناآگاه همه و همه در نتيجه قدرت علماى روانشناسى و درون كاوان ، بر مطرح كردن جهان درونى خويشتن ، مانند موضوع برونى براى مطالعه و بررسى مىباشد ، زيرا هيچ يك از پديدهها و عناصر و سطوح روان ، مانند نمودهاى فيزيكى براى هيچ كس و در هيچ آزمايشگاه قابل مشاهده نمىباشد .
شخصيتهاى بزرگ درون بينى مانند برگسون و جلال الدين مولوى و ويكتور هوگو و داستايوسكى و تولستوى . . . از قدرت تجريد فراوانى برخوردار بودهاند كه توانستهاند زوايا و پديدهها و عناصر فراوانى را از درون
خويشتن دريابند و براى شناخت درون ساير انسانها مورد بهره بردارى قرار بدهند .
يك دليل قاطعانه براى اثبات قدرت حضرت علی علیه السلام بر تجريد و بر نهادن شخصيت خويشتن ، مالكيت مطلق او بر همه عوامل و پديدههاى برونى و درونى مربوط به شخصيت او بوده است . عوامل جالب دنيا كه هر گونه شخصيت را به اندازه قدرت خود ، تحت تأثير قرار مىدهند ، همين كه نزديك به منطقه شخصيت امير المؤمنين ( ع ) مىرسيدند دگرگون مىگشتند و مانند يك عدّه جريانات بى اثر بدون اينكه وارد آن منطقه شوند ، براه خود مىرفتند . رياست مطلق چند كشور كه جامعه آن روز اسلام را تشكيل مىدادند ، جالبترين عاملى است كه منطقه هر گونه شخصيت را اشغال مىنمايد . امّا بشهادت تمام تواريخ ديديم كه نتوانست منطقه شخصيت حضرت علی علیه السلام را اشغال نمايد . حسّ انتقام جويى از دشمنان خون آشامش نتوانست شخصيت او را دستخوش هيجانات خام نموده مالكيتش را از شخصيت خويشتن سلب نمايد . حضرت علی علیه السلام چنين شخصيتى است كه مىتواند درباره خويشتن سخن بگويد و خود را بهتر از همه معرفى نمايد .
يكى ديگر از مختصات رشد شخصيت اينست كه هر اندازه اين رشد به تكامل بيشترى برسد ، شايستگىهاى آرايشى خود به بايستگىهاى ضرورى روح مبدل مىگردد . بتوضيح اينكه اگر عدالت ورزى در حالات معمولى پيش از رشد را پديده شايستهاى تلقى مىكرد و خود آرايى و مباهات و فخر و تكبر را از آن نتيجه مىگرفت ، پس از ورود به مجراى رشد ، همان عدالت ورزى ضرورت بايسته روح او تلقّى مىشود . چنانكه استمرار زندگى طبيعى انسان و همه جانداران ، احتياج به تنفس و غذا و توليد مثل دارد ، و حيات با عمل بآن پديدهها ، هيچ گونه مزيّتى بر وضع ضرورى طبيعت خود نمىبيند تا آن را امتيازى بداند كه خود را با آن بيارايد ، همچنان رشد شخصيت آدمى در مسير خود ، از لذايذ شخصى و هوسها [ در مقابل خود را جزئى از اجتماع ديدن ] چشم مىپوشد و اين چشم پوشيدن مانند گريز از مواد سمّى است كه خوردنش حيات را بخطر مرگ مىاندازد . نيز مبانى اصيل اخلاق و عدالت و سازندگى مثبت غذاى ضرورى رشد شخصيت است .
وقتى كه آدمى در اين مسير مىافتد ، امور مزبوره را ضرورت مسير مزبوره مىداند .
به همين جهت است كه مىگوئيم : امتيازاتى را كه « خود طبيعى » بدست مىآورد ، آنها را آرايشى تلقى مىكند كه تماشا و لذت بردن از آنها ، عامل بوجود آوردن و بقاى آنها است ، در صورتى كه شخصيت در مسير رشد ، امتيازات را هرگز به عنوان موضوع قابل تماشا و لذت بردن نمىداند .
هنگامى كه انسان رشد يافته مىگويد : « من دروغ نمىگويم » مانند اينست كه يك جاندار و يا يك انسان در قلمرو زندگى معمولى مىگويد : « من تنفس ميكنم » وقتى كه رشد يافته مىگويد : « من انسان دادگرم » در حقيقت مثل اينست كه جاندار و يا انسان معمولى بگويد كه « من براى سير شدن غذا مىخورم » .
در آنموقع كه انسان رشد يافته مىگويد : « من خدا را مىبينم » درست مانند اينست كه آدم معمولى حتى يك جاندار مىگويد : « من آب را در آن حوض يا استخر مىبينم » . . .
مادامى كه شخصيت آدمى به اين مسير رشد قدم نگذارد ، هيچ يك از گفتار و كردار او از حدّ سوداگرى بالاتر نخواهد رفت . پس از توضيح اين دو اصل ، مىپردازيم به « على از ديدگاه حضرت علی علیه السلام » .
اين جمله « على از ديدگاه حضرت علی علیه السلام » كه آنرا عنوان مبحث قرار دادهايم ، بطور قطع براى كسانى كه اطّلاعى از شخصيت اين انسان بزرگ ندارند ، و پديدهاى بنام رشد شخصيت را نمىشناسند و يا با داشتن اطلاعات علمى نه از شخصيت حضرت علی علیه السلام و نه از پديده رشد ، طعم واقعى كمال را چشيدهاند قابل هضم نيست .
امّا اينكه شخصيت حضرت علی علیه السلام در حدّ اعلاى رشد بوده است ، جاى كمترين ترديد نيست ، چنانكه در مباحث گذشته از صاحبنظران اسلامى و غير اسلامى مشاهده كرديم ، حضرت علی علیه السلام در رديف اول از پيشتازان تكامل يافته كاروان بشرى است . نيز با دقت كافى در جملات همان صاحبنظران و ديگر رشد يافتگان قرون و اعصار از بروز شخصيت حضرت علی علیه السلام در تاريخ ، بخوبى اثبات مىشود كه گويندگان آن جملات طعمى از رشد و تكامل انسانى را چشيدهاند كه چنان جملات عاشقانه و پر هيجان و طوفانى را ابراز كردهاند .
با نظر به دو اصل گذشته و دلايلى را كه در زير مطرح مىكنيم ، يكى از بهترين طرق شناسايى حضرت علی علیه السلام همين است كه ما مورد بررسى قرار مىدهيم : ( على از ديدگاه على ) ( ع ) . دليل يكم راستگويى و صدق محض بودن حضرت علی علیه السلام حقيقتى است كه سرتاسر زندگى او را چه در قلمرو انديشه و گفتار و چه در قلمرو عمل ، فرا گرفته است .
دروغ و حيلهگرى و چاپلوسى و هر گونه مبارزه با واقعيات ، علتى جز قرار گرفتن در سوداگرىهاى « خود طبيعى » ندارد و اين حقيقت اثبات قطعى شده است كه على بن ابيطالب ( ع ) « خود طبيعى » را در راه وصول به « خود انسانى اعلا » ، سخت مهار كرده است . مگر ارتكاب خلاف واقعيتها كه حركت بر خلاف نظم هستى هدفدار است ، جز براى ثروت و مقام و نامجويى و امثال اين پديدهها ، انجام مىگيرد ؟
يك فرد در تاريخ پيدا نشده است كه كمترين تمايلى از حضرت علی علیه السلام بآن امور را اثبات كند . وضع روحى فرزند ابيطالب را درباره راست و دروغ در نمونهاى از حسّاس ترين موقعيت زندگى او يادآور مىشويم :
عمر در نزديكى فوت خود شش نفر را براى انتخاب زمامدار از ميان خودشان تعيين نمود . گفته بود : در صورت نبودن رأى كافى براى يكى از آن شش نفر ، عبد الرحمن بن عوف مىتواند قضيّه را يكسره نموده و خليفه را تعيين كند . در اين شورا دو نفر رأى مساوى آوردند ، على بن ابيطالب ( ع ) و عثمان . نوبت عبد الرحمن بن عوف بود كه يكى از آن دو را ترجيح بدهد . عبد الرحمن رو به حضرت علی علیه السلام كرده و گفت :
من ترا ترجيح داده و بيعت مىكنم ، بشرط اينكه به قرآن و سنت و روش دو شيخ گذشته عمل كنى . حضرت علی علیه السلام فرمود : عمل به قرآن و سنت ، بلى ، و امّا عمل به روش دو شيخ نه ، بلكه با نظر خودم رفتار خواهم كرد . اين پيشنهاد را به عثمان نمود ، عثمان بدون ترديد پذيرفت .
بعضى از تاريخ نويسان مىگويند : عبد الرحمن اين پيشنهاد را سه بار تكرار كرد و در هر بار عثمان پذيرفت و حضرت علی علیه السلام قبول نكرد .
مسلم است كه از نظر رفتار سياستمداران معمولى ، حضرت علی علیه السلام مىتوانست آن روز دروغى بگويد و سپس كه سوار كار شد ، با صدها جملات و حيلهگرىهاى ساختگى ، دروغ خود را تصحيح نمايد . ولى حضرت علی علیه السلام اين دروغ را نمىگويد و براى بار سوم از زمامدارى بر كنار ميماند .
دليل دوم نظرى به تربيت شدگان على بن ابيطالب ( ع ) . گروهى از پاكترين مردم صدر اوّل اسلام ، در حوزه جاذبيت شخصيت حضرت علی علیه السلام قرار گرفته و با گفتار و كردار او به درجات عالى رشد و كمال رسيدهاند ، مانند :
مسلم است كه اين شخصيتهاى تاريخى صدر اول اسلام ، مخصوصا گروهى از آنان ، مانند سلمان و ابوذر ، مالك اشتر و عمار و ميثم . . . عالىترين مراحل رشد و كمال را در جاذبيت شخصيت امير المؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام بدست آورده بودهاند و اين تأثير و تأثر روشنترين دليل آن است كه اينان در شخصيت حضرت علی علیه السلام عالىترين آرمان انسانى خود را ديده بودند كه از ديگر انسانهاى دوره پر نوسان و ضد و نقيض بريده و به آن بزرگوار پيوسته بودهاند ، اگر كمترين تجاوز از حق و اندك ارتكاب خلاف قانون انسانى از او مشاهده مىكردند ، آنهمه جان فشانى و عشق به او نمىورزيدند و راه ديگرى و دنبال ديگران را مىگرفتند كه به خواستههاى زندگى معمولى خود ميرسيدند .
گروهى از اين 81 شخصيت ، چنانكه گفتيم ، مانند ابو ذر و سلمان فارسى . . .
بحدّ رشد سازندگى تاريخ رسيده بودند كه اسلام واقعى را در وجود خود مجسّم مىكردند .
اينان در وجود حضرت علی علیه السلام امتيازات بسيار فوق العادهاى را ديده بودند كه او را معيار و مربّى و تطبيق كننده قرآن در وجود خود تلقى مىكردند . رابطه اين رشد يافتگان با حضرت علی علیه السلام مافوق رابطه پيروان يك مكتب از پيشتازان آن مكتب بوده و بلكه بمرحله عشق حقيقى رسيده بود . عشق حقيقى را ميگوئيم كه با عشق مجازى كه همه نقص و عيب و زشتى معشوق را مىپوشاند قابل مقايسه نيست .
مانند حضرت علی علیه السلام مىافروزد و آنگاه پاكان اولاد آدم را پروانهوار دور آن شعاع فروزان مىگرداند .
دليل سوم هر محقق صاحبنظرى كه با تتبّع و تحقيق لازم و كافى چه از مسلمانان و چه از ملل غير اسلامى ، درباره شخصيت حضرت علی علیه السلام بررسى كردهاند ، به اتفاق آراء صدق محض و راستگويى و رستگارى حضرت علی علیه السلام را پذيرفتهاند . تنها بعنوان نمونه جملهاى را از « پطروشفسكى » استاد دانشگاه لنينگراد متذكر مىشويم :
« على تا سر حد شور و عشق پاى بند دين بود ، صادق و راستگار بود . . . و تمام صفات لازمه اولياء اللّه در وجودش جمع بود » .
دليل چهارم در مباحث پيشين جملاتى را از جبران خليل جبران ديديم كه چنين گفته بود : « حضرت علی علیه السلام مانند آن پيامبران بود كه به جامعههايى مبعوث مىشدند كه جامعه آنان نبود ، در زمانى زندگى مىكردند كه زمان آنان نبود ، در ميان مردمى بودند كه شايستگى آن پيامبران را نداشتند ، خدا را در اين كار حكمتى است كه خود دانا است » و چنانكه در مختصات جامعهاى كه حضرت علی علیه السلام در آن زندگى مىكرد ،
متذكر خواهيم شد ، حضرت علی علیه السلام در ميان دشمنان بسيار گوناگون و مردم نادان ، زندگى مىكرد .
از طرف ديگر حضرت علی علیه السلام بر خلاف زمامداران ديگر هرگز با آن دشمنان با حيلهگرى و ظاهر سازى رفتار نمىكرد و سختگيرى او در اجراى اصول عدالت ،
براى دشمنانش راهى جز صف آرايى ظاهرى يا باطنى در برابر او نمىگذاشت .
در چنين وضعى براى دشمنان و خودكامههاى تبهكار دستاويزى بهتر از پيدا كردن نكته ضعفى مانند اتهّام به دروغ وجود نداشت ، و همه مىدانيم كه هيچ كس نتوانست چنين اتّهامى را به فرزند ابيطالب وارد آورد .
دليل پنجم او حقيقت را دريافته بود ، فروغ تابناك مطلق عالم هستى ،
دلش را روشن كرده و خدا را دريافته بود . خدا را در همه لحظات زندگيش مىديد . . . آيا ممكن است چنين شخصى كمترين خلاف را مرتكب شود ؟ چه خلافى بدتر از دروغ آرى ، كسانى كه توانايى واقعبينى و واقعگرايى و واقعگويى را ندارند ، قدرت هضم شخصيت غوطهور در واقعيات را هم ندارند .
عقل گردى عقل را دانى كمال
عشق گردى عشق را بينى جمال
اكنون ميپردازيم به معرفى علىّ بن ابيطالب از ديدگاه خود او :
( على از ديدگاه محمد ( ص ) ) احمد بن حنبل مىگويد : « فضائلى كه درباره حضرت علی علیه السلام وارد شده است ، در باره هيچ كس نقل نشده است . قاضى اسماعيل و نسائى و نيشابورى مىگويند :
« درباره هيچ يك از صحابه ، رواياتى با اسناد صحيح مانند حضرت علی علیه السلام وارد نشده است » . لذا ما بعنوان نمونه چند جمله از پيامبر اكرم ( ص ) نقل مىكنيم .
1 « اى على ، نسبت تو به من ، نسبت هارون به موسى است ، مگر در نبوت كه پس از من پيامبرى نيست»
2 « هر كس كه من مولاى او هستم ، على مولاى او است »
3 « به على ناسزا نگوييد ، او شيفته و بىقرار ذات الهى است »
« پروردگار عالميان درباره على بن ابيطالب ، تعهدى نموده فرموده است :
على پرچم هدايت ، كانون نور ايمان ، و پيشواى اولياء اللّه و نور براى هر كسى كه مرا اطاعت كند ».
5 « على امير مردم با ايمان ، پيشواى متقين ، رهبر كمال يافتگان پاك به بهشت پروردگار عالميان است . كسى كه او را تصديق نمود ، رستگار شد و كسى كه او را تكذيب كرد ، رسوا و ساقط گشت » .
6 « هر كس بخواهد به حضرت آدم در علمش بنگرد و به نوح در تقوايش ،
و به ابراهيم در بردباريش و به موسى در هيبتش و به عيسى در عبادتش ، بنگرد به على بن ابيطالب » .
اين شش جمله را كه پيامبر اسلام درباره على بن ابيطالب فرموده است ، به عنوان نمونهاى از شخصيت حضرت علی علیه السلام در نزد پيامبر نقل نموديم . و چنانكه ملاحظه مىشود ، مجموع جملات بخوبى اثبات مىكند كه حضرت علی علیه السلام در قلمرو مكتبهاى الهى در رديف اول رهبران است . بنابراين رسالت او بعنوان نمايندگى كلّ از رسالتهاى كلى تاريخ ، احتياجى به گفتگو و تفصيلات بيشتر ندارد .
( آيات قرآنى در توصيف على بن ابيطالب عليه السلام ) خطيب بغدادى ( ابو بكر احمد بن على ) از اسماعيل بن جعفر [ راوى موثق ] . . .
از ابن عباس نقل كرده است كه : در قرآن سيصد آيه درباره على بن ابيطالب ( ع ) نازل شده است . برخى از قدماء مانند طبرى و ابو نعيم ، رسالههايى بنام « ما نزل من القرآن فى حضرت علی علیه السلام تاليف نمودهاند .
همچنين ابن حجر و شبلنجى از ابن عساكر از ابن عباس موضوع سيصد آيه را درباره حضرت علی علیه السلام نقل كردهاند . ما تنها بچند آيه قناعت ميكنم :
يك « فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ »
( آدم ابو البشر كلماتى را از پروردگارش دريافت ) .
مقصود از اين كلمات « محمد و على و فاطمه و حسن و حسين ( ع ) است .
دو « اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهيراً ».
( جز اين نيست كه خداوند اراده كرده است پليدى را از شما اهل بيت ببرد و شما را پاكيزه گرداند ) .
مقصود از اهل بيت على و فاطمه و حسن و حسين ( ع ) است .
سه « فَمَنْ حاجَّكَ فيه مِنْ بَعْدِ ما جائَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَو اَندعُ اَبْنائَنا وَ اَبْنائَكُم وَ نِسائَنا وَ نِسائَكُم وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَكُم ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَل لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبينَ »
( پس از آنكه در ماهيت عيسى بن مريم علم پيدا كردى ، اگر كسى در اين موضوع ، با تو جدل و احتجاج بورزد بگو ، بيائيد ما و شما فرزندان و زنها و نفس خود را بياوريم و سپس همديگر را لعنت كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار بدهيم ) .
اين سيزده منبع را بعنوان نمونه متذكر شديم و تعبير شبلبخى اينست كه همه مفسرين « انفسنا » را بر محمد و على عليهما السلام تطبيق كردهاند . در اين آيه نفس على بمنزله نفس پيامبر آمده است .
چهار « وَ اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَ هُمْ راكِعُونَ »
( جز اين نيست كه ولى شما خدا است و رسول او و كسانى كه ايمان آوردهاند و كسانى كه نماز را بر پا مىدارند و زكوة مىدهند در حال ركوع ) .
كسى كه در حال ركوع زكاة داده است ، حضرت علی علیه السلام است .
حسّان بن ثابت شاعر صحابى داستان زكات در ركوع را در اشعار خود چنين آورده است :
فانت الّذى اعطيت اذ انت راكع
فدتك نفوس القوم يا خير راكع
بخاتمك الميمون يا خير سيّد
و يا خير شار ثمّ يا خير بايع
فانزل فيك اللّه خير ولاية
و بيّنها فى محكمات الشرايع
درست است كه بعضى از علماى اهل سنت در انطباق بعضى از آيات مزبوره ، يا در نتيجهاى كه ما از آيات در نظر داريم ، مناقشه كردهاند ، ولى همه علماى تشيع و گروه فراوانى از اهل سنت ، در دلالت آيات مزبوره ، به مقام والاى حضرت علی علیه السلام اتفاق نظر دارند و مىتوان گفت : اگر با تمسك به آيات مزبوره ، شخصيت ديگرى منفى تلقى نمىشد ، آن بعض مخالف هم به گروه دوم مىپيوستند .
مىتوان اتفاق نظر همه مسلمانان را درباره آيات مزبوره باين نحو بيان كرد كه اگر خداوند متعال نام حضرت علی علیه السلام را با صراحت كامل در آيات مورد بحث مىبرد ، نسبت آن امتيازات كه در آيات آمده است ، بيك شخصيت شايستهاى داده مىشد ، زيرا رواياتى كه از پيامبر اكرم درباره حضرت علی علیه السلام متواترا نقل شده است ، يا بطور مستقيم آن امتيازات را براى حضرت علی علیه السلام اثبات كرده است ، يا بطور غير مستقيم .
شارح نهج البلاغه كه درشرح او در 20 مجلد تجديد چاپ شده است از مطلّعترين علماى تسنّن و متفكر در فلسفه و كلام و صاحبنظر در تاريخ اسلام :
« امتيازات انسانى حضرت علی علیه السلام از لحاظ عظمت و جلال و شهرت در آن حدّ اعلا است كه شرح كردن و بحث و تفصيل دادن آنها ناروا و بيهوده است . . . من چه بگويم در حق مردى كه دشمنانش نتوانستند عظمتها و فضايل او را منكر شوند و همه آنان به برترى شخصيت او اعتراف نمودند .
تو خود ميدانى كه بنىاميّه زمامدارى اسلام را در شرق و غرب روى زمين بدست آوردند و با هر نوع حيلهگرى در خاموش ساختن نور او كوشيدند و هر گونه لعن و افترا را براى على در روى منابر ترويج نمودند هر كس كه او را مدح و توصيف مىكرد ، مورد تهديد قرار مىگرفت ، هر روايتى را كه فضيلت على را بازگو مىكرد ، ممنوع ساختند . حتى از نامگذارى كودكان به نام على جلوگيرى كردند . اين همه اقدامات و تقلاها جز ظهور عظمت و جلالت شخصيت على نتيجهاى نداد . . . در حقيقت اينهمه نابكارىهاى بنىاميّه مانند پوشانيدن آفتاب با كف دست بود . . .
من چه بگويم درباره مردى كه همه فضيلتها به او منتهى مىشود و هر مكتب و هر گروهى خود را به او منسوب مىسازند . آرى او است رئيس همه فضيلتها . . . « من چه بگويم درباره مردى كه اهل همه مذاهب غير اسلامى كه در جوامع اسلامى زندگى مىكنند [ و اطلاعى از شخصيت او دارند ] به او محبت مىورزند و حتى فلاسفهاى كه از ملّت اسلامى نيستند ، او را تعظيم مينمايند . . . ما در مقدمه اين كتاب ( شرح نهج البلاغه ) نمونهاى از فضيلتهاى حضرت علی علیه السلام را بدون اينكه قصد تكميل آنها را داشته باشيم ، متذكر شديم . و اگر بخواهيم اختصاصات و عظمتهاى او را بيان كنيم ، به كتابى مستقل به حجم همين كتاب ( شرح نهج البلاغه ) بلكه به مجلداتى بيش از اينها نيازمند مىباشيم .
معروف به « مولانا » ، يكى از بزرگترين عرفا و متفكران و حكماى تاريخ بشرى كه حقايق فراوانى را در جهان بينى و خدا شناسى و انسانشناسى در قالب شعرى آورده است . اين شخصيت كم نظير در هر مورد از كتاب مثنوى كه حضرت علی علیه السلام را مطرح مىكند ، گويى با يك نور ملكوتى روبرو شده ، هيجانهاى عاشقانهاى از اعماق روحش سر بر مىكشد و در بىنهايت فرو مىرود . جملهاى از ابيات معروف او را مىآوريم :
از على آموز اخلاص عمل
شير حق را دان منزّه از دغل
در غزا بر پهلوانى دست يافت
زود شمشيرى برآورد و شتافت
او خدو انداخت بر روى على
افتخار هر نبى و هر ولى
او خدو انداخت بر رويى كه ماه
سجده آرد پيش او در سجدهگاه
و براى اين بود كه شريفترين انسان و عزيزترين انبياء و خاتم رسولان صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چنين گفت با مركز حكمت و فلك حقيقت و خزانه عقل امير المؤمنين كه :
يا علىّ اذا رأيت النّاس يتقرّبون الى خالقهم بانواع البرّ تقرّب انت اليه بانواع العقل تسبقهم .
گفت : اى على ، چون مردمان در تكثر عبادت رنج برند ، تو در ادراك معقول رنج بر تا بر همه سبقت گيرى ، و اين چنين خطاب را جز چون او بزرگى راست نيامدى كه او در ميان خلق چنان بود كه معقول در ميان محسوس ، لاجرم چون با ديده بصيرت عقل مدرك اسرار گشت همه حقايق را دريافت و ديدن حكم داد و براى اين بود كه گفت : لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا ( اگر پرده برداشته شود ، بر يقين من افزوده نگردد ) . هيچ دولت آدمى را زيادت از ادراك معقول نيست ، بهشتى كه به حقيقت آرسته باشد به انواع زنجبيل و سلسبيل ادراك معقول است و دوزخ با عقاب و اشغال متابعت اشغال جسمانى است كه مردم در بند هوا افتند و در جحيم
و اين چنين خطاب را جز چون او بزرگى راست نيامدى كه او در ميان خلق چنان بود كه معقول در ميان محسوس » .
خطابى كه پيامبر اكرم ( ص ) به حضرت علی علیه السلام فرمود درباره تعقل بود ، ابن سينا شايستگى چنان خطاب را به حضرت علی علیه السلام منحصر مىكند ، زيرا تنها او است كه سخنان و كردارش بدون كمترين انحراف ، واقعيت را نشان مىدهد . وجود چنان عناصر حيرت انگيز از نظر عظمت ، مانند تقوا ، علم و معرفت ، فداكارى در راه دين ايدهآلش شجاعت در حدّ اعلا ، قدرت فوق العاده مالكيت او بر خويشتن ، احساسات بسيار رقيق ، خود را در حيات اجتماعى جزئى از انسان ديدن . . . و دهها عناصر از اين قبيل به مديريّت عقلانى بسيار والائى نيازمند است و به اتفاق همه صاحبنظران ملل اين مديريت در علىّ بن ابيطالب در حدّ اعلا وجود داشته است
« لاجرم چون با ديده بصيرت عقل مدرك اسرار گشت ، همه حقايق را دريافت و ديدن حكم داد و براى اين بود كه گفت : لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا ( اگر پرده برداشته شود ، بر يقين من افزوده نشود ) اگر كسى ساليان طولانى سر و كار جدّى با فلسفهها و همه گونه جهان بينىها نداشته باشد ، هرگز طعم اين جمله « ابن سينا » را نخواهد چشيد .
يك فيلسوف و يك دانشمند و حتى يك هنرمند صاحبنظر عميق در طول تاريخ
شرق و غرب سراغ نداريم كه به دانستنىهاى خود ، با اعتقاد كامل بنگرد و از عهده پاسخ به همه سئوالاتى كه به اعماق معلومات او نفوذ مىكند ، برآيد .
اگر بخواهيم آن سئوالات را جمعآورى كنيم ، مجلدات متعددى را بايد براى اين كار اختصاص بدهيم و همچنين مجلدات ديگرى لازم است كه « نميدانم » هاى فلاسفه و دانشمندان را در آنها جمعآورى كنيم . در چنين جهان اسرارآميز و با اين محدوديت مغزهاى متفكرين ، « دريافتن همه حقايق و ديدن واقعيات » كه در باره حضرت علی علیه السلام پذيرفته شده است ، يك موضوع معمولى نيست ، بلكه شگفتانگيز ترين مسئلهايست كه بشر سراغ دارد . با قطع نظر از ابن سينا ، فلاسفه و عرفاى كثيرى مسئله ديدن بىپرده واقعيات را درباره حضرت علی علیه السلام قبول نمودهاند از آنجمله جلال الدين مولوى است كه مىگويد :
اى على كه جمله عقل و ديدهاى
شمّهاى وا گو از آنچه ديدهاى
يكى از بزرگترين نويسندگان و متفكران انسانى مسيحى عرب : « من معتقدم كه فرزند ابيطالب نخستين عرب بود كه با روح كلى رابطه برقرار نمود . او نخستين شخصيت از عرب بود كه لبانش نغمه روح كلى را در گوش مردمى طنين انداز نمود كه پيش از او نشنيده بودند . . . او از اين دنيا رخت بر بست ، در حاليكه رسالت خود را بجهانيان نرسانيده بود . او چشم از اين دنيا پوشيد مانند پيامبرانى كه در جوامعى مبعوث مىشدند كه گنجايش آن پيامبران را نداشتند و بمردمى وارد مىشدند كه شايسته آن پيامبران نبودند و در زمانى ظهور مىكردند كه زمان آنان نبود . خدا را در اين كار حكمتى است كه خود داناتر است . »
« من معتقدم كه فرزند ابيطالب نخستين عرب بود كه با روح كلى رابطه برقرار نمود » .
مسلم است كه دو كلمه « روح كلى » براى غوطهوران در محسوسات عالم طبيعت بهيچ وجه قابل درك و هضم نخواهد بود ، ولى انسان متفكر هر اندازه هم كه در محسوسات فرو رفته باشد ، نمىتواند وجود قوانين كلّى طبيعت را كه محسوسات از آنها پيروى مىكنند ، ناديده بگيرد و منكر شود . اگر وجود قوانين كلى پذيرفته شود ، بدون ترديد يك جريان ثابت در طبيعت در مافوق حركت و سكون قطعى خواهد بود .
روشن است كه اين جريان ثابت موضوعات پايدارى را اثبات مىكند كه از دستبرد حركت و دگرگونىهاى فيزيكى و شيميائى در امان مىباشد .
يكى از آن موضوعات ثابت كه در ايدههاى عالى بشرى از آغاز انسان شناسى تا كنون ديده مىشود ، موضوعى است كه با كلمات گوناگون بيان مىشود ، مانند « انسانيت » ، « كمال اعلا » ، « ايدهآل اعلا » . . . كلمه « روح كلى » از اين ديدگاه علمى فلسفى كه گفتيم ، داراى مفهوم و معناى معقول و قابل پذيرش مىباشد . بنابراين شما مىتوانيد بجاى « روح كلى » ، كلماتى از قبيل « انسانيت » « كمال اعلا » و « ايدهآل اعلا » را بكار ببريد ، زيرا براى تفسير شخصيت حضرت علی علیه السلام كه رابطه او را با عالىترين حقيقت انسانى نشان بدهد . همين كلمات كافى مىباشد .
او ( على « ع » ) از اين دنيا رخت بربست ، در حاليكه رسالت خود را به جهانيان نرسانيده بود » و چشم از اين دنيا پوشيد مانند پيامبرانى كه در جوامعى مبعوث مىشدند كه گنجايش آنها را نداشتند . » مضمون عبارت اول درست مطابق همان معنائى است كه ميخائيل نعيمه نيز بيان ميكند كه اندك چيزى از آنچه كه حضرت علی علیه السلام ميان خود و خدايش داشت ،
در آن زندگانى محدود و در آن جامعه تنگ و تاريك ، ظهور نكرد . عامل اصلى
محروميت جامعه آن دوران از رسالت حضرت علی علیه السلام خود آن جامعه بوده است ، كه او را نشناخت و حتى بمقدار شناسائيش هم از آن شخصيت بهرهبردارى ننمود .
اين حقيقت در مباحث آينده در توصيف جامعه معاصر حضرت علی علیه السلام مشروحا مطرح خواهد گشت .
عامل ديگر براى مجهول ماندن ارزش شخصيت حضرت علی علیه السلام يك موضوع كلى است كه مىتواند شامل همه دورانها و همه جوامع بوده باشد . آن موضوع محدوديت ديدگاه اكثريت مردم است كه دانستهها و خواستههاى آنان نشان ميدهد اين موضوع قابل انكار و ترديد نيست كه بشر با همه داد و فريادهايى كه درباره پيشرفت و تكامل خود به راه انداخته است ، هنوز خود را نتوانسته است از زندان خود خواهى نجات بدهد . اصلا او هنوز نتوانسته است درباره « خود » يك تفسير و توجيه منطقى و رضايت بخشى داشته باشد . رابطه انسان با انسان هنوز در اصل « پيوستگى بجهت احتياج و گسيختگى بعلت سود شخصى » در جريان است .
امّا در قلمرو دانستنىها ، همين مقدار ميتوان گفت كه بشر هنوز نتوانسته است مرز واقعى ميان « خود » و « جز خود » را در معلومات خود تعيين نمايد . اصول و قوانين عالى جهان شناسى هيچ مكتبى براى مكتب ديگر كلا يا بعضا پذيرفته نمىشود با اينكه از بانيان هر مكتب كه مىپرسى كه مأخذو دليل شما بر مدعايتان چيست ،
همگى جواب مىدهند : حس و عقل و قوانين مسلم انسان و طبيت پس اين تناقضها از كجا بوجود مىآيد ؟ در پاسخ همين سئوال هم مطالب ضد و نقيض شنيده ميشود .
با اين محدوديت دانستنىها و خواستههاى محدود ، رسالتى مانند رسالت على بن ابيطالب ( ع ) مانند عبور دادن خود كره خورشيد از پنجره اطاقى است كه با چهار ديوار بعرض شش متر و چهار متر و يك سقف و يك كف مشخص و محدود شده است .
شايستگى حضرت علی علیه السلام بمقام نمايندگى رسالتهاى كلى نه تنها از طرف صاحبنظران جهان تشيّع ، بلكه از طرف همه فرق و مذاهب اسلامى و غير اسلامى بدون كمترين ابهامى ابراز شده است . ما از هر گروه سه گانه چند جمله را تنها بعنوان نمونه يادآور مىشويم ، سپس حضرت علی علیه السلام را « از ديدگاه توصيف خداوندى » و « ديدگاه محمد ( ص ) » و « ديدگاه حضرت علی علیه السلام » كه بهترين راه شناسائى شخصيت حضرت علی علیه السلام است مطرح مىكنيم .
اصرار ما بر اينگونه معرّفى ، نه براى بحث و نشان دادن چهره انسانى والاى حضرت علی علیه السلام است ، زيرا چنين كارى پس از نوشته شدن هزاران كتاب و مقاله و واقعا بيهوده و تلف كردن وقت است ، بلكه منظور ما از اين اصرار ، اينست كه بتوانيم هدف و كيفيّت سخنان حضرت علی علیه السلام را و اينكه آن سخنان از كدامين روح موج زده روشن بسازيم . ضمنا اين حقيقت را اثبات كنيم كه على بن ابيطالب ( ع ) نه تنها نمونه اعلاى انسانى ديروز است . بلكه او است عالىترين نمونه انسان كامل در امروز و فرداى تمام نشدنى .
جملات دانشمندان درباره ی حضرت علی علیه السلام
1.شبلى شميل
از پيشتازان مكتب ماديگرى : « پيشوا على بن ابيطالب بزرگ بزرگان ، يگانه نسخه ايست كه نه شرق و نه غرب ، نه در گذشته و نه امروز صورتى مطابق اين نسخه نديده است . »
بايستى جملهاى را كه شبلى شميل گفته است ، با در نظر گرفتن چهار موضوع بسيار مهم ارزيابى نمود :
موضوع يكم شخصيت ايدهئولوژيك شبلى است كه معتقد به امور ماوراى طبيعى و اديان نيست .
موضوع دوم از نظر آزادى عقيده و آزادى بيان و قلم ، يكى از شخصيتهاى انگشت شمار دوران جديد بوده است .
موضوع سوم تمايلات عقل گرايانه دوران شبلى شميل و وضع روانى ويژهاى او كه بهمه چيز با عينك تحققى علمى مىنگرد و جهانبينى و انسان شناسى غير علمى را خرافات مىپندارد .
موضوع چهارم او در دورانى زندگى كرده است كه تاريخ گذشتهاش صدها سقراط ، افلاطون ، ارسطو ، فيلون اسكندرى ، اكويناس ، اوگوستين ، دكارت كانت و هگل ، و در ناحيه مشرق زمين ابن سيناها و محمد بن زكرياها و جلال الدين مولوىها و زمامداران گوناگون را ثبت نموده است ، با در نظر گرفتن اين موضوعهاى چهارگانه ، ابراز عقيده مزبور از چنين شخصيتى درباره على بن ابيطالب عليه السلام پر معناتر از آن است كه يك نظر سطحى تلقى شود .
او با نظر به متن علمى جهان و شئون تحققى انسان ، على را شخصيت بىنظير تاريخ تلقى مىكند ، نه با عينك عقيدتى خود و نه با اجبار عوامل شخصى و محيطى و نه با ديد خيال بافى و آرمانگرايى بىاساس و نه بىاطلاع از عبور صدها نوابغ و حكما و زمامداران گوناگون از گذرگاه قرون و اعصار .
مسلم است كه شناسايىهاى معمولى درباره شخصيتهاى بزرگ ، آن هم در رديف على بن ابيطالب ( ع ) هرگز بحد نصاب نمىرسد ، مخصوصا در مواردى كه جوينده شناسايى عناصر و فعاليتهاى روحى آن شخصيت را در درون خود ، دريافت ننموده باشد . بعنوان مثال هيچ شناسائى معمولى نمىتواند شخصيت عاشق دلباخته را ، ماداميكه خود طعم عشق را نچشيده باشد ، توضيح بدهد . رفتار عينى يا كيفيات مختص درونى عاشق ، مانند حبابهايى روى سطح دريا است كه توانايى نشان دادن عظمت دريا و محتويات آن را ندارند . مخصوصا موقعيكه شخصيت مورد بررسى در مقام والاترى از رشد و كمال قرار گرفته باشد ، براى جوينده شناسايى كه از او پايينتر است ، جز سايهها يا رموز و علائم نارسايى از حقيقت آن شخصيت ، دست نخواهد داد . به اضافه اينكه تطبيق مفاهم عالى انسانى در شخصيتهاى گوناگون انسانى بسيار متفاوت است كه گاهى تا سر حد تضادهم ميرسد . مثلا محبت يك پديده عالى انسانى است و مفهوم مستقيم خود اين كلمه يك پديده مشترك است كه در همه انسانها باستثناى بيماران روانى ديده مىشود ، اين مفهوم با نظر به انگيزههاى درونى و برونى و موضوع محبوب و شدت و ضعف و در آميختگى با پديدههاى روانى ديگر بقدرى متنوع است كه گويى اصلا جامع مشتركى ندارد . بعنوان مثال تفاوت محبت بانگيزگى عامل مادى محض مانند پول با محبت بانگيزگى عامل تربيت روحى كه موجب محبوبيت يك مربى والا مقام مىباشد ، همان تفاوت ميان پول و رشد و كمال روحى مىباشد . از طرف ديگر پديدههاى تركيبى مفاهيم عالى انسانى در درون شخصيتها با نظر به عظمت رشدى كه دارند ، فوق العاده پيچيدهتر و ظريفتر از آن است كه در انسانهاى معمولى بوجود مىآيد [ اگر بوجود بيايد ] بعنوان مثال پديده
مركب از محبت و عدالت و وابستگى آن دو بيك مبدء عالىتر ، از ديدگاه معمولى كه هر يك از آن پديدهها را بطور منفرد و گسيخته از ديگرى مىبيند ، بهيچ وجه قابل درك و شناسايى نمىباشد .
بتوضيح اينكه : از نظر شخصيت رشد يافته يك فرد از افراد جامعه بعنوان اينكه انسان است ، محبوب است ، از طرف ديگر قوانين فردى و اجتماعى وجود دارد كه آن انسان خواه ناخواه مشمول آن قوانين است ، تطبيق آن قوانين به آن انسان محبوب ، جريان عدالت را درباره او نيز حتمى مىسازد ، پس محبوبيت آن شخصيت در اجتماع با عدالت درهم آميخته است ، يعنى اگر آن انسان خلاف قانونى مرتكب شود ، در عين حال كه از محبوبيت انسانى برخوردار است ، مستحق كيفر نيز مىباشد . اگر محبت بانگيزگى عامل مادى شخصى لذت بار بوده باشد ،
همينكه مشمول كيفر گشت ، آن محبت به خصومت و عداوت مبدل مىگردد در صورتيكه چون براى شخصيت رشد يافته ، خود انسان ذاتا محبوب است ، و هنوز حق انسانيت او ساقط نگشته است ، لذا محبت مبدل به خصومت شخصى نمىشود ،
بلكه رفتار خلاف قانونى به اندازه خود نه كم و زياد از موجوديت او در مجراى انسانيت ميكاهد ، امّا او با اينحال انسان است و از همان جهت انسانى مطلوب و محبوب است .
اين پديده را رفتار عينى على بن ابيطالب ( ع ) در همه زندگانيش اثبات نموده است . در جنگهاى صفين لشكريان معاويه ، آب فرات را بروى لشكريان على مىبندند و آنان را در معرض هلاكت قرار مىدهند ، با فرمان على فرات بدست لشكريان على مىافتد و مىخواهند در مقابل خلاف قانون لشكريان معاويه ، آب را بروى آنان ببندند ، حضرت علی علیه السلام فرات را در اختيار آنان مىگذارد و از بستن آب بروى لشكريان معاويه ، آن دشمن خونخوار جلوگيرى مىكند . همچنين رفتار او با قاتلش . و بطور عموم رفتار او با همه دشمنانش كه دنيا را بر او تنگ كرده بودهاند .
اين همان محبت مخلوط با عدالت است كه بدون چشيدن طعم آن ، نمىتوان شخصيتى را كه داراى اين مفهوم تركيبى است ، مطالعه نمود . باين مفهوم تركيبى ( محبت عدالت ) وابستگى انسان را به مبدء برين ، يعنى خدا ، اضافه كنيد . نتيجتا انسان از ديدگاه شخصيت حضرت علی علیه السلام موضوعى است كه در مجراى سه پديده متنوع مطرح است ، محبوبيت مشمول بودن به عدالت ، وابستگى به خدا .
كدامين نمود روانى و رفتار عينى مىتواند حقيقت آن شخصيت را بنماياند كه دارنده وضع روانى تفاعل يافته از سه پديده مزبور بوده باشد ؟ اگر به اين تركيب يافته تفاعلى ، روحيه سلحشورى و معرفت در حدّ اعلا و اخلاق در همه چهرههاى اصيل و قدرت بيان و دريافت مطلق در درون هم اضافه شود ، شناسائى چنين شخصيتى تسليم فلسفه و علوم روانى معمولى نمىگردد ، تا بتوان او را با اصول و قوانين روانى و فلسفى مورد شناسايى قرار داد . بهمين جهت است كه راه شناسايى ما درباره اين شخصيت والا ، منحصر در اينست كه هر يك يا چند امتياز و عظمت روحى او را ، در انديشه كسانى مطالعه كنيم كه خود باضافه درك آن امتياز و عظمت ، طعم آن را هم تا حدودى چشيده باشند . اين يك شناخت تحليلى است كه اگر هم از صدها عظماى انسان شناسى هر يك از عناصر شخصيت حضرت علی علیه السلام را درك كنيم ، باز حالات تفاعل يافته آن عناصر را درك نخواهيم كرد .
در نتيجه تحقيقات و بررسىهاى همه جانبهاى كه از آغاز ظهور اسلام تا كنون درباره شخصيت امير المؤمنين على بن ابيطالب ( ع ) چه بوسيله مشاهده كنندگان معاصر او و چه بعدها بوسيله متفكران صاحبنظر اسلامى و ديگر ملل صورت گرفته ، اين حقيقت پذيرفته شده است كه : شخصيت حضرت علی علیه السلام چنانكه در قلمرو مكتبهاى الهى [ منهاى نبوت ] در رديف پيامبرانى مانند ابراهيم ، موسى ، عيسى ، محمد ( ص ) ( صاحبان رسالت كلى ) قرار دارد ، همچنان در قلمرو پيشتازان كاروانيان انسانى كه تكامل در انسانيت را هدفگيرى نمودهاند ، در صف اول جاى گرفته است حضرت علی علیه السلام پيامبر نيست و خضوع و تسليمش در برابر پيامبر اسلام و ايمان راستين او به خاتم پيامبران ، چيزى نيست كه قابل كمترين ترديد بوده باشد . حتى بعضى از متفكران را در سطوح و الا سراغ داريم كه ايمان راستين حضرت علی علیه السلام را به پيامبر اسلام بالخصوص و ساير پيامبران بطور عموم ، دليل قاطعانهاى براى ثبوت ماوراى طبيعى بودن شخصيت پيامبر اسلام مىدانند . مطلب فوق نمايندگى حضرت علی علیه السلام را از طرف رسالتهاى كلى تاريخ كه بوسيله پيامبران عرضه شده است اثبات مىكند
آیتالله مکارم شیرازی : تخریب کاندیداهای دیگر، برای پیشرفت خود از طریق تهمت، دروغ، غیبت و تحقیر اولین آسیبی است که کاندیداها باید به شدت از آن پرهیز کنند
ایشان با بیان اینکه «تبلیغات کاندیداهای ریاست جمهوری باید اسلامی باشد و از تبلیغات نوع غربی به شدت بپرهیزند» ادامه داد: برخیها، در مسائل سیاسی و اقتصادی وعدههایی میدهند که خودشان هم میدانند نمیتوانند انجامش دهند، دادن چنین وعدههایی دروغین، گناه کبیره و حرام است، باید برادرانی که در مسیر انتخابات هستند خود و ستادشان از این مسائل بپرهیزند.
ایشان اظهار کرد: اسراف و تبذیر سومین آسیب جدی است که کاندیداها باید از آن خودداری کنند، چرا که مردم سوال میکنند هزینه این همه تبلیغات را از کجا آوردهاند.
این مرجع تقلید تصریح کرد: کسی که بخواهد مردم را با وعدههای دروغین و کارهایی که توانایی انجام آن را در جامعه ندارد، با خود همسو کند، تدلیس در انتخابات کرده است.
آیتالله مکارم شیرازی گفت: انتخابات یازدهم ریاست جمهوری، با تمام انتخاباتهایی که تاکنون برگزار شده است تفاوت دارد و اگر هوشیار نباشیم ممکن است خدای نکرده آسیبهایی از داخل و خارج متوجه انتخابات باشد.
حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی«مد ظله» بیان کردند: با توجه به توطئه های دشمنان و شرایط کشور، ما نیازمند رییس جمهور ولایی، قوی و با سابقه درخشان هستیم که بتواند در این حماسه نقش آفرینی و مشکلات کشور را حل کند.
معظم له با اشاره به سال حماسه سیاسی و اقتصادی، یادآورشدند: مردم ما مردمی انقلابی، خوب و همیشه در صحنه هستند و در این دوره از انتخابات نیز با حضور همه جانبه خود حماسه آفرینی خواهند کرد
بهترين كيست ؟
مردم سعى كنند صالحترين را انتخاب كنند. آن كسانى كه نامزد رياست جمهورى ميشوند و در شوراى نگهبان صلاحيت آنها زير ذره بين قرار ميگيرد و شوراى نگهبان صلاحيت آنها را اعلام ميكند، اينها همهشان صالحند. اما مهم اين است كه شما در بين اين افراد صالح، بگرديد و صالحترين را پيدا كنيد. اين جا جائى نيست كه من و شما بتوانيم به حداقل اكتفاء كنيم؛ دنبال حداكثر باشيد؛ بهترين را انتخاب كنيد.
بهترين كيست؟ من نسبت به شخص، هيچگونه نظرى ابراز نميكنم؛ اما شاخصهائى وجود دارد. بهترين، آن كسى است كه درد كشور را بفهمد، درد مردم را بداند، با مردم يگانه و صميمى باشد، از فساد دور باشد، دنبال اشرافيگرى خودش نباشد. آفت بزرگ ما اشرافيگرى و تجملپرستى است؛ فلان مسئول اگر اهل تجمل و اشرافيگرى باشد، مردم را به سمت اشرافيگرى و به سمت اسراف سوق خواهد داد. اينى كه ما گفتيم امسال، سال حركت به سوى اصلاح الگوى مصرف است، يعنى امسال سالى است كه ملت ايران تصميم بگيرد كه با اسراف مبارزه كند. نميگوئيم بكلى و يكباره و در طول يك سال، اسراف تمام بشود؛ نه، ما واقعبينتر از اين هستيم؛ ميدانيم اين كار مال ساليان پى در پى است و بايد كار بشود تا به اين فرهنگ برسيم؛ بايد اين كار را شروع كنيم.
مردمى و سادهزيست
يكى از اساسىترين كارها براى اينكه ما جلوى اسراف را بگيريم اين است كه مسئولين كشور، خودشان، كسانشان، نزديكانشان و وابستگانشان، اهل اسراف و اهل اشرافيگرى نباشند. چطور ميتوانيم اگر خودمان اهل اسراف باشيم، به مردم بگوئيم اسراف نكنيد؛ «أ تأمرون النّاس بالبرّ و تنسون انفسكم»؛(1) «يا أيّها الّذين امنوا لم تقولون ما لا تفعلون. كبر مقتا عند اللَّه ان تقولوا ما لا تفعلون».(2) اولين كار اين است كه ما مسئولين كشور را، افرادى انتخاب كنيم كه مردمى باشند، سادهزيست باشند، درد مردم را بدانند و خودشان از درد مردم احساس درد كنند. اين هم به نظر من شاخص مهمى است. آگاهانه بگرديد؛ برسيد؛ و به آنچه كه رسيديد و تشخيص داديد، با قصد قربت اقدام كنيد؛ با قصد قربت پاى صندوق انتخابات برويد و خداى متعال اجر خواهد داد.
1) بقره: 44
2) صف: 2 و 3
انتخابات در كشور ما يك حركت نمايشى نيست. پايهى نظام ما همين انتخابات است. يكى از پايهها، انتخابات است. مردمسالارى دينى با حرف نميشود؛ مردمسالارى دينى با شركت مردم، حضور مردم، ارادهى مردم، ارتباط فكرى و عقلانى و عاطفى مردم با تحولات كشور صورت ميگيرد؛ اين هم جز با يك انتخابات صحيح و همگانى و مشاركت وسيع مردم ممكن نيست. اين مردمسالارى، عامل پايدارى ملت ايران است. اينكه شما توانستهايد در طول اين سى سال از نهيب ابرقدرتها نترسيد، اينكه ابرقدرتها هم غير از نهيب نتوانستند ضربهى اساسى به شما بزنند، اينكه جوانان كشور در ورود به ميدانهاى گوناگون اين شجاعت و اخلاص را نشان ميدهند، ناشى از مردمسالارى دينى است؛ اين را بايد خيلى قدر بدانيم. انتخابات سرمايهگذارى عظيم ملت ايران است؛
همه بايد الزامات قانونى را بپذيرند و تسليم الزامات قانونى بشوند. قانون حد فاصل حق و باطل است در حركت و مشى ملت و مسئولين. قانون را نبايد دور زد. اين بايد رعايت بشود؛
مردم برای تحقق اهداف خود و ناکام ماندن دشمن، با حضور پرشور و گرم در انتخابات، از میان نامزدهایی که شورای نگهبان براساس معیارهای قانون معرفی می کند، انسانی شایسته، وارسته، مؤمن، انقلابی، «اهل استقامت و عزم و ایستادگی» و برخوردار از همت جهادی را انتخاب کنند که بتواند بهتر از دیگر نامزدها، بار سنگین عزت و پیشرفت کشور
را به دوش بکشد و به جلو ببرد.
مقام معظم رهبری (دام عزه) عملکرد هفته های اخیر «شبکه بزرگ رسانه ها و خبرگزاریهای صهیونیستی» افزودند: بحرانی جلوه دادن اوضاع کشور، بزرگنمایی مشکلات، القای یأس و ناامیدی درباره حل مشکلات و تاریک جلوه دادن آینده ملت از جمله روشهایی است که شبکه بزرگ دروغ پردازی و تحریف، برای بی رونق کردن انتخابات ایران در دستور کار خود قرار داده است
آیت الله مصباح یزدی: کسانی باید سر کار بیایند که دین نسل آینده را حفظ کنند ولی متأسفانه این فکر در خواص ما مورد توجه نیست و خدمت به جامعه را تنها خدمات مادی میدانند. صلاحیت، کارآیی، تجربه مدیریتی و داشتن اطلاعات لازم از شرایط رئیس جمهور است.
خدا صبرت دهد حیدر
ای دل آنکه فاتح خیبر است آنکه نبی صلی الله علیه و اله برادرش خواند و محبتش و ولایتش جواز بهشت است آنکه هیچ بدر و خیبری زانویش را خم نکرد وصفش را شنیده ای ؟
اکنون ملول گشته و مانند یک جنین زانوی غم بغل گرفته گوشه نشین حجره نیلوفرش شده
زیرلب زمزمه می کند : قرار دل بی قرار علی برخیز و مادریت را شروع کن
فضه حریف گریه طفلان نمی شود .
کمان گشتی به خاطر حیدر بگو چه کنم ؟ بگو چه کنم ؟
ملائک دور سرش در گردش این ذکر لب دارند یار نه ساله ات را کشتند خداصبرت دهد حیدر .
فضه به دورشان در طواف است و ناله کنان گوید :خداصبرت دهد حیدر
بی گمان عرش به فریاد آمد خدا صبرت دهد حیدر …
سلام بر فاطمه
سلام بر دخت نبی
سلام بر همسر علی (علیه السلام )
سلام بر مادر حسنین
سلام بر بانوی دو عالم
سلام بر تو که اصل نبوتی
سلام برتو که رنج ها دیده و زجرها کشیده ای
سلام بر تو که وجود نور بود و وسعت صبوری ات از آسمان فراتر
سلام بر تو ای مادر …
به قلم زینب حسنی نژاد طلبه سال اول مدرسه بقیع
زندگی کلمه زیبایی است که بوی بهار می دهد همه ما زندگی را دوست داریم و می خواهیم درفضای دل انگیز و روحبخش ان شمیم با طراوت عشق و محبت و ووفا و رضا یت و آرامش و سرور و زیبایی و شادی را استشمام کنیم اما این همه کجا باید جست و چگونه باید به دست آورد ؟
از چه کسی باید آموخت ؟
آیا تجربه کنیم ؟ که برای تجربه در این عمر کوتاه و زندگی محدود بیش از یک بار وقت نداریم .
آیا آموزش بگیریم ؟ که بسیار خوبست اما در کجا ؟ چگونه ؟ ازچه کسی ؟
آیا مدرسه ای وجود دارد که تمام ابعاد وجود انسان را ترسیم نماید ؟
آیا کسی هست که تمام حقایق را بداند ؟ و بتواند با توانمدی ما را از کوچه های پر پیچ و خم دنیا به قله های شرف و افتخار آسمانی ببرد ؟
آری فاطمه علیها سلام همان فردی است که توانسته است با رفتار و عمل خویش در لباس فرزند و همسر و مادر راه ها را نزدیک و مسیر انسان را نمایان سازد .
وقتی چراغ زندگی با مبانی و معیارهای الهی روشن شود حقیقت وجوی حادثه ها آشکار می گردد و نقاط ابهام زندگی از بین می رود و این همه وقتی میسر است که فقط در یک کلمه آری فقط یک کلمه با فاطمه علیها سلام بسنجیم و محک بزنیم . اوپرچمدار ره پویان طریق رشد و فاتح قله های بلند و رفیع ارزش ها ی الهی است و می تواند زندگی جاوید و متعالی را به جهانیان بیاموزید .
به قلم صبا از مدرسه بقیع
تازه از جبهه برگشته بودیم با تعدادی از رزمندگان برای دیدار حضرت امام (ره) به تهران عزیمت کردیم .
راننده ها خسته بودند در مسیر تصمیم به استراحت گرفتند توقفمان طولانی شد زمانی که به جماران رسیدیم همه ازبازدیدبرمی گشتند لحظه بسیار دلگیری بود .
مجبور به بازگشت شدیم ، وقتی امیر به منزل برگشت نامه ای به امام نوشت و شدت علاقه اش را ابراز داشت «اماما !چون جنگ است فیض دیدن شمانصیبم نشد ، دلم می خواهد چیزی به من یادگار بدهید که با دیدن آن همیشه یادتان در نظرم باشد »
امام در جواب ،چند سکه متبرکه فرستادند و امیر همیشه به رسیدن این هدیه افتخار می کرد .
فرازی از خاطرات شهید امیر ناظر منش
نوجوان شهید محمدتقی قرن زاده از بچه های مخلص گردان عمار از لشگر هفت ولی عصر (عج) بود که علاقه ی عجیبی به امام خمینی داشت .
وقتی پیام امام را از رادیو و تلویزیون پخش می شد و به آن سخنان دل میسپرد او روی پیراهن بسیجی اش نوشته بود «دوستت دارم خمینی »
و در وصیت نامه اش نوشته بود «روی سنگ مزارم بنویسید: هرکه باشد برخمینی بدگمان حق ندارد پا ندهد در این مکان »
او عاقبت ارادت خود را به مقام ولایت و رهبری امام خمینی (ره) با تقدیم جان در کربلای پنچ اثبات کرد
به نقل از کتاب : زخم های خورشید .ص 167
«هرگاه از نزدیک شگفت انگیزترین حماسه های ایثار را در جبهه ها می دیدم از اینکه این همه خلوص به سینه فراخ تاریخ نمی آید و درپشت خاکریزها باقی می ماند احساس گناه می کردم چراکه حفاظت از گنجینه های جنگ را واجب می دانستم و ثبت ارزش های آن را تکلیف .
مصمم شدم سلاح قلم و دوربین را توامان به خط مقدم زندگی برده مرام جان برکفان خط امام را به تصویر بکشم ….»
جشن حنابندان عنوان کتاب زیبایی است که محمدحسین قدمی در ان تلاش کرده تا خاطرات خود و همرزمانش را به دوربین قلم تصویرگری نمایدمتن فوق بخشی از یادداشت نویسنده است .
کتاب را انتشارات سوره مهر در 415صفحه به چاپ دوم رسانده است .