به مدرسه علمیه بقیع خوش آمدید

به مدرسه علمیه بقیع خوش آمدید

مدیر مدرسه علمیه خواهران بقیع البرز:
به نقل از سایت پرسمان
به نام خدا
محرم ، دریای بیکران کسب معرفت است.
محرم، نجوای قصیده بلند وفاداری وجوانمردی است .
آری ، محرم ابراز ادب خالصانه دوستداران است .شکوفایی عقل رادرپرتو نهضت حسین (ع) بایددریافت وحسینی شد ، چرا که حسین بن علی (ع) ویاران اش عاشقانه زمزمه ی بندگی سردادند ومصداق کامل احسن الخالقین گشتند.
ای حسین (ع)، ای روح عظیم
سلام برتو ، سلام برخط شفقگون کربلا ، که خون تورا،ای خون خدا همواره برچهره افق می پاشد؛غروب هنگام،سرخی آسمان مغرب را به شهادت می گیرد،تا آن جنایت هولناک را هرچه آشکارتر بنمایاند و چشم تاریخ رابر این صحنه همیشه خونین بدوزدوگوش زمان رااز آن فریادهای تندرگونه آن عاشورای دوران ساز، پرکند.
ای حسین (ع)ای شراره ایمان
کربلای تو ، عشق رامعنی کردوانقلاب تو اسلام را زنده ساخت و شهادت تو ، حضور همیشگی درهمه زمان ها وزمین ها بود .
می برد درکربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش ازاینها حرمت کوی منی داردحسین
به نام آنکه مهرش در دلم هرگز در دلم غروب نخواهد کرد …
دلیل سخن رابا سلامی دردمند بر ستاره های پرفراز خیال آغاز می کنم .سلامی که خود طراوت شبنم اشک دلتنگی را دارد .
شبی از پشت یک تنهایی نمناک باران تو را با لهجه ی گل های نیلوفری صداکردم تمام شب برای رسیدن به کربلایت دعا کردم پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس خودم را میان هیئت پیدا کردم .
حسین جان ای معنای کامل عشق ای عشق ابدی از زمانی که فهمیدم که دیگر بزرگ شده ام و مسئولیتی در هیئت به من می دهند عشقت در دلم جا گرفت هر ثانیه از عمرم که گذشت بیشتر تورا احساس کردم.
هرسال محرم که نزدیک می شود دلتنگی من هم شروع می شود .تو تمام فصل های سال هر ثانیه ،هر زمان هرکاری که انجام می دهم تو را در کنار خودم احساس می کنم اما نمی دانم چه حس غریبی در محرم است که وقتی بوی آن می رسد تمام زندگیم را غم ودلتنگی فرا می گیرد دوباره کوچه پس کوچه های شهرمان پر میشود از بوی کربلا بوی عباس ، علمدار کربلا بوی عشق ، بوی زینب ….
آه ای دل دل کوچکم دل غریبم تا به کی در سینه محبوس می مانی و به وصالت نمی رسی تا کجا تنها و بی کس در کوچه ها پرسه میزنی نمی دانم نمی دانم آیا صدایم را نمی شنود این چه عشقی است که حتی نمی توانم به معشوقم برسم
به قلم زهرابابالو طلبه ی سال اول
.
گشت وارد شه چو بر این سرزمین
ز اهل آن پرسید چبود نام این ؟
شاه را گفتند نامش کربلاست
گفت آری منزل کرب و بلاست
بودم اندر نزد شاه مرتضی
چون به صفین رفتی از بهر غزا
گفت مولی چون بدین هامون رسید
بینم اینجا یک گروهی را شهید
پس اشارت کرد سوی این زمین
با سر انگشتش امیرالمومنین
گفت اینجا رحلشان آید فرود
و اند آنجا خونشان ریزد عنود
شد سئوال آن کشته گان گو کیستند ؟
گفت ایشان عترت هادیستند
وان گروه از اهل بیت مصطفی
اندر اینجا کشته گردند از جفا
پس فرود آمد در آن دشت بلا
شاه خوبان میر اقلیم ولا
بیست و پنج آبانماه سالروز درگذشت علامه خلوص و اراده ،
علامه جعفری
به پاسداشت حریم علم و عبودیت ،
با قرائت سوره یس برکات قرانی را به روح پرفتوح ایشان هدیه می نماییم .
خداوندگارا ،با یک کلمه «باش»که در مقابل کلمات پایان ناپذیرت بس ناچیز است ، و در یکدم که در مقابل ازلیت و ابدیت جمال و جلال به حساب در نیاید روشنایی با عظمت جهان هستی را بر تاریکی نیستی مطلق پیروز ساختی ، در گوشه ای از میلیونها منظومه خورشیدی کاشانه کوچکی بنام زمین بنهادی در این آشیانه بس کوچک موجودات ضعیفی را در میان دو بی نهایت از خاک تیره بیرون آوردی تا دیدگان خود را باز کنند و انسان نامیده شوند .
لطیف پروردگارا : آنگاه در درون این موجودات ضعیف شعاعی از بارگاه الوهیت فروزان ساختی که اگر بیندیشد پا در تمام کرات نهند و اگر گرایش پیدا کند به مرتفع ترین قله های هستی سرکشیده در تمام آفاق و انفس ترا دریابند و اگر در اقیانوس خویشتن فرو روند از اعماق آن اقیانوس بنگرند ذرات وجود را ، هریک روزنه ای بر دیدار جمال و جلال تو برآنها باز نماید اینست آن روی انسانی که به سوی بی نهایت بلاست .
و اگر نیندیشد و نگرایند و در شوره زار خودپرستی سراب آب نمای (خود طبیعی ) را هدف و آرمان خود قرار دهند شخصیت انسانی خود را متلاشی ساخته به پست ترین نقطه وجود سقوط کنند .
اینست آن روی انسانی که بسوی بی نهایت پایین است .
مهربان خداوندا ، برای حمد و ثنای تو چیزی جز این نداریم که به زانو در آمده پیشانی به خاک تیره سائیم و به ناتوانی خویش از سپاسگزاری نعمت های بیکران تو اعتراف کنیم .
برگرفته از کتاب : تفسیر و تحلیل مثنوی
علامه محمد تقی جعفری
خدایا ما را از مسیر هدایت امام علی .علیه السلام . و محبت خانواده او کنار مگذار .


خداوند به پیامبر خود دستور می دهد که هر گاه پس از این همه استدلال بر حقانیت اسلام و رد باورهای نادرست مسیحیان، باز کسی درباره ی حضرت عیسی علیه السلام با تو به محاجه پرداخت، به او پیشنهاد مباهله کن؛ به این صورت که شما و طرف مقابل هر دو، پسران، زنان و خودتان را حاضر سازید و نفرین کنید که خداوند طرف دروغگو را رسوا سازد.مسأله ی مباهله به این شکل که تا آن زمان در بین عرب سابقه نداشت راه حل نهایی برای تشخیص حق از ناحق است و حکایت از ایمان و صداقت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در دعوت خود می کند؛ زیرا امکان ندارد کسی به تمام معنا به ارتباط خویش با پروردگار ایمان نداشته باشد و وارد چنین میدانی گردد و از مخالفان خود دعوت کند که بیایید با هم از درگاه خدا بخواهیم تا دروغگو را رسوا سازد؟! مسلما ورود در چنین میدانی بسیار خطرناک است؛ زیرا اگر دعا به اجابت نرسد و اثری از مجازات مخالفان آشکار نشود، نتیجه ای جز رسوایی برای دعوت کننده عابد نخواهد شد. و امکان ندارد و آدم عاقل و فهمیده بدون اطمینان به نتیجه، در چنین مرحله ای گام بگذارد.از این جا است که گفته اند دعوت پیامبر به مباهله، یکی از نشانه های صدق دعوت و ایمان قاطع او است، قطع نظر از نتایجی که بعدا از مباهله به دست آمد.
مباهله در اصل از ریشه ی «بهل» به معنای رها کردن و قید و بند را از چیزی برداشتن است. از این رو، هنگامی که حیوانی را به حال خود واگذارند. و پستان آن را در کیسه قرار ندهند تا نوزادش بتواند به آزادی شیر بنوشد به آن «باهل» می گویند. و «ابتهال» در دعا، به معنای تضرع و واگذار کردن کار خود به خداست.بنابراین، اگر در مواردی «مباهله» را به معنای «هلاکت، لعن و دوری از خدا» گرفته اند، به خاطر آن است که رها کردن و واگذار کردن بنده به حال خود، هلاکت و لعنت و دوری از درگاه خدا را به دنبال دارد.این بود معنای «مباهله» از نظر ریشه ی لغوی، اما مفهوم آن در آیه ی مورد بحث نفرین کردن دو نفر به یکدیگر است؛ یعنی افرادی که درباره ی یک مسأله ی مهم مذهبی اختلاف نظر دارند، در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرع کنند و از او بخواهند که طرف مقابل را که دروغگو است، رسوا ساخته و به سزای اعمال خود برساند.
نوشته زير خلاصه اي است از سند حديث غدير که در کتب معتبر شيعه و سني و به اسناد مختلف نقل شده است
واقعه عظیم غدیر شامل مراحل مقدماتی قبل از خطبه و متن خطبه و وقایعی که همزمان با خطبه اتفاق افتاد و آنچه پس از خطبه بوقوع پیوست بصورت یک روایت واحد و متسلسل به دست ما نرسیده است و تنها خطبه غدیر به طور کامل در کتب حدیث حفظ شده است.
در کتاب عوالم العلوم(ج15/3 صفحات 493-508) فهرستی از راویان حدیث غدیر به ترتیب زمانی چهارده قرن را آورده و اثبات کرده چنین اتصال سند و نقل خلف از سلف دلیل بر ریشه محکم و سلسله بدون انقطاع اسناد در نقل حدیث غدیر است.
در صفحه 509-517 راویان غدیر به ترتیب الفبا آورده شده است.
در صفحه 522 مولّفینی که حدیث غدیر را ثبت کرده اند ذکر کرده و در صفحات 529-534 به وثاقت صحابه و تابعین و سایر ناقلین حدیث غدیر پرداخته است. به همین جهت در بین قاطبه مسلمین هیچ حدیثی به اندازه «حدیث غدیر» روایت کننده ندارد و از لحاظ علم رجال و درایت اسناد آن در حدّ فوق العاده ای است.
در اینجا به معرفی چند کتاب درباره سند حدیث غدیر می پردازیم:
تعداد زیادی از بزرگان اهل سنت نظیر: بخاری، ثعلبی، ذهبی، ابن حجر، تفتازانی، ابن اثیر، جاحظ و… حدیث غدیر را به عنوان یکی از مسلمات روایی، روایت کرده اند و در میان بزرگان شیعه کتب زیادی در زمینه حدیث غدیر تالیف شده است که در اینجا چند کتاب به عنوان راهنمایی و برای آگاهی از مباحث مربوط به سند حدیث غدیر معرفی می شود:
در تاریخچه کتابهای اسلامی اولین بار در نقل حدیث غدیر به صورت مستقل به کتابی که عالم شیعی شیخ خلیل بن احمد فراهیدی متوفای 175 هجری تالیف کرده تحت عنوان «جزء فیه خطبة النبی(ص) یوم الغدیر» معرفی شده است.
متن مفصل خطبه غدیر در 9 کتاب از مدارک معتبر شیعه که هم اکنون در دست می باشد و به چاپ هم رسیده با اسناد متّصل نقل شده است.
شیخ حر عاملی در «اثبات الهداة» و علامه مجلسی در «بحارالانوار» و سید بحرانی در «کشف المهم» و سایر علمای متاخر خطبه مفصل غدیر را از مدارک مذکور نقل کرده اند.
یک هیئت و یا یک گروه چند نفره می تواند :
*بادیدار از سالمندان و اهدای هدیه به پدرومادرهای دینی ما مبلغ غدیر باشد .
*با برگزاری مراسم جشن برای غدیر تبلیغ کند .
*با ایجاد ایستگاه صلواتی مبلغ غدیر باشد .
* با کمک های مالی و رسیدگی به زندگی مستمندان در این ایام غدیر را در کام آنان شیرین کند .
*باتبلیغات نوشتاری و نصب پلاکارد در محله برای غدیر تبلیغ کند .
*با مراجعه به یک بیمارستان در روز غدیر و عیادت از بیماران دل های پریشان آن ها در غدیر شاد کند
9- و بالاخره :
*یک راننده تاکسی می تواند در عید غدیر مسافرانش را با تخفیف ویژه به مقصد برساند
*یک راننده اتوبوس می تواند با پذیرایی شکلات در ماشینش مبلغ غدیر باشد .
*یک امام جماعت مسجد می تواند با صحبت پیرامون غدیر مبلغ غدیر باشد
*یک گرافیست می تواند با طراحی کارت پستال با موضوع غدیر ،مبلغ غدیر باشد .
*یک نویسنده می تواند در روزنامه یا نشریه ای پیام غدیر را به خوانندگان برساند .
*یک عالم میتواند با نوشتن مقاله و درج یادداشت هایی در نشریات به سئوالات مردم در مورد غدیر پاسخ دهد .
یک فرد از جامعه می تواند :
*باپذیرایی از نمازگزاران در مسجد محل مبلغ غدیر باشد
*با دادن نذری در ایام غدیر برای غدیر تبلیغ کند .
*با هدیه ی کتاب و سی دی مرتبط با غدیر به فامیل و دوستان مبلغ غدیر باشد .
*با برگزاری مراسم جشنی کوچک در خانه در میان خانواده مبلغ غدیر باشد .
* بادیدار از از اقوام و سادات مبلغ غدیر باشد .
*با دادن عیدی در روز غدیر به رفتگر محله ،پستجی ،کارگر پمپ بنزین برای غدیر تبلیغ کند.
*با پخش یک جعبه شیرینی میان همسایه ها در زنده نگه داشتن نام غدیر سهیم گردد .
*با تزئین درب منزل یا آپارتمان خود مبلغ غدیر باشد .
*با التزام به آداب دینی مصافحه در غدیر مبلغ غدیر باشد .
*با تهیه و گرد آوری جدول مقاله ،شعر و…با موضوع غدیر و دادن آن به برگزار کنندگان جشن ها مبلغ غدیر باشد .
*با ترویج فرهنگ عیدی در عید غدیر در میان فامیل نام غدیر را زنده نگه دارد .
* با کمک مالی به برگزار کنندگان جشن ها و فعالان عرصه غدیر در تبلیغ غدیر سهیم باشد .
*در سایت خود برای غدیر تبلیغ نماید
یک مادر می تواند :
*با تعریف ماجرای غدیر برای فرزندانش مبلغ غدیر باشد
*با پوشاندن بهترین لباس ها بر تن کودکانش در روز غدیر جلوه دهنده ی نام غدیر باشد
*باپختن غذای موردعلاقه فرزندانش در روز غدیر شیرین کننده ی یاد غدیر در خاطرشان باشد .
*باپخش سرود های شاد غدیری در منزل ،مبلغ غدیر باشد .
*باسهل گیری و گذشتن از خطاهای فرزندان به مناسبت غدیر ، مبلغ غدیر باشد . .
*باقرائت روزانه ی فرازهایی از خطبه غدیر در میان اهل خانواده برای غدیر تبلیغ نماید .
3-یک پدربزرگ یا مادربزرگ می تواند :
*با گفتن قصه های غدیری برای نوه هایش مبلغ غدیر باشد
*با دادن مبلغی جزئی به عنوان عیدی در غدیر برای نوه هایش مبلغ غدیر باشد
*با دعوت از فرزندان و نوه ها و برگزاری مهمانی اختصاصی در روز غدیر ،یاد غدیر را زنده نگه دارد .
*با هدیه دادن خطابه ی غدیر به فرزندان و نوه هایش مروج غدیر و پیام آن باشد .
- یک معلم می تواند :
*با برگزاری مسابقات مرتبط با غدیر در کلاسش مبلغ غدیر باشد .
*با اجرای مسابقه ی تزئینات بین کلاس ها ،مبلغ غدیر باشد
*با اختصاص دادن بخشی از کلاسش به مباحث غدیری ،مبلغ غدیر باشد
*با دادن موضوعات تحقیقی پیرامون غدیر باعث افزایش دانش شاگردانش در
زمینه ی غدیر شود .
*با کمک دانش آموزانش ، جشن کوچکی در کلاس برگزار نماید .
5- یک دانش آموز می تواند :
*با تزئین کلاس مدرسه اش مبلغ غدیر باشد .
*با توزیع یک پاکت شکلات در کلاس مبلغ غدیر باشد .
*با تهیه ی روزنامه دیواری با موضوع غدیر مبلغ غدیر باشد .
*با آماده کردن دکلمه و قرائت شعر در مجالس برای غدیر تبلیغ کند .
یک کاسب می تواند :
*با دادن تخفیف ویژه در ایام غدیر در میان مشتریانش مبلغ غدیر باشد .
*در ایام غدیر از مشتریانش با شکلات و با شیرینی پذیرائی کند .
*با نصب تابلو در مغازه ی خود مبلغ غدیر باشد .
*با تزئین ویترین مغازه و پیاده رو برای غدیر تبلیغ نماید
آیا ما می توانیم در زنده نگاهداشتن نام بزرگترین عید خدا سهیم باشیم ؟
1- یک پدر می تواند :
*با خرید شیرینی در عید غدیر ،در خانه اش مبلغ غدیر باشد
*با خرید لباس نو و یا تهیه ی هدیه ای کوچک برای همسر و فرزندانش ،مبلغ غدیر باشد
*با افزایش پول توجیبی فرزندش در روز غدیر ،خاطره خوشی از غدیر در ذهن او باقی بگذارد
*بادرخواست از فرزندانش برای تزئین خانه ،توجه آنان رابه غدیر جلب کند .
*از فرزندانش بخواهد تا احادیثی پیرامون غدیر جمع آوری کرده و در ایام غدیر
برای خانواده بخوانند .
*در ایام غدیر سرسفره چند کلمه برای همسر و فرزندانش
ز سوی عرش رحمن نوید شادی آمد
بشارت ای محبان امام هادی (ع) آمد
که جد ماجد حضرت صاحب زمان آمد
که روح عشق و ایمان اما م هادی آمد
نیایش گر پروردگار،عرفه فرصت خوبی است برای نیکی کردن،نیکی کردن به خود و دیگران .
دعای عرفه، نیکی کردن،گذشت کردن،قربانی کردن “من” و “منیت” است،حال که نجوای پر شکوه و آسمانی را سر داده اید و لبیک برای خداوند گفته اید،برای درک حلاوت دعا و نیایش و ورود به عرفه،دست مهربانی دهید،چرا که حسین قبل از ورود به عرفات و زمزمه دعای عرفه،دست نوازش بر سر یتیمان کشیده ، حمایت از بینوایان کرده،به یاری فقیران شتافته است…!
حسین بن علی علیه السلام از ظالمان و ستمکاران حمایت نکرده و ندای آزادی سر داده است.
ای خداوند بزرگ بر من منت نها و گناهان مرا همچون برگهای پائیزی بریز و توفیق انجام کار خیر عطا فرما!
لبیک یا حسین(علیه السلام )؛لبیک ای حقیقت حج. بانگ ‘الرحیل االرحیل ‘ شماست که پس از سال ها هنوز در گوش هامان طنین انداز است. ای حاجی ملکوت ، ما طواف کنندگان کعبه نفس را از اسارت دنیا وارهان و به کربلای سرخ ات برسان؛آن جا که “هیهات مِن الذِّله و هل مِن ناصِرِ یَنصُرنی” تو همه را بی قرار می کند؛آن جا که عرفه،رنگ و بوی شهادت می گیرد.حج را رها کردی و کعبه تن را واگذاشتی تا کعبه ای برای دل ها بسازی
.پهن دشت عرفات،وا دی معرفت است.
”لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ
عَرَفاتٍفَاذْكُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَ اذْكُرُوهُ كَما هَداكُمْ وَ إِنْ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّين“.1
گناهى بر شما نيست كه از فضلِ پروردگارتان طلب كنيد.و هنگامى كه از«عرفات» كوچ كرديد، خدا را نزد«مشعَر الحرام« ياد كنيد! او را ياد كنيد همان طور كه شما را هدايت نمود و قطعاً شما پيش از اين، از گمراهان بوديد.
نخستین مرحله همان وقوف در عرفات است که از نیمه روز نهم ذی الحجه تا غروب آفتاب در آنجا توقف می نمایندسپس از آنجا به سوی معشرالحرام حرکت می کنند.
در نامگذاری سرزمین ”عرفات“ به این نام جهات گوناگونی ذکر کرده اند،گاه گفته اند هنگامی که پیک وحی خداوند جبرئیل مناسک حج را در آنجا به ابرهیم علیه السلام نشان داد،ابراهیم علیه السلام فرمود:“عرفتُ،عرفتُ“ (شناختم ،شناختم) بنابراین آنجا را عرفات گفتند.
بعضی دیگر گفته اند این داستان برای آدم علیه السلام واقع شد و بعضی گفته اند که آدم و حوّا در آن سرزمین یکدیگر را پیدا کردند و شناختند و بعضی گفته اند:زائران خانه خدا در آنجا یکدیگر را می بیند ومی شناسند وتفسیرهای دیگر…
ولی بعید نیست این نامگذای اشاره به حقیقتی دیگر داشته باشد و آن این است که،سرزمین عرفات،محیط بسیار آماده ای برای معرفت پروردگارو شناسائی ذات پاک اوست. و به راستی آن جذبه معنوی و روحانیکه انسان به هنگام ورود به عرفات پیدا می کند با هیچ بیان و سخنی قابل توصیف نیست-تنها باید رفت و مشاهده کرد- همه یک شکل،همه یکنواخت،همه بیابان نشین،همه از هیاهوی شهر و از هیاهوی دنیای مادی و زرق و برق اش رها شده، در زیر آن آسمان نیلی، در آن هوای آزاد و پاک از آلودگی گناه، در آنجاکه فرشته وحی پرو بال می زند،در آنجا که از لابلای نسیم اش صدای زمزمه جبرئیل و آهنگ مردانه ابراهیم خلیل علیه السلام و طنین حیات بخش پیامبر اسلام صلی ا…علیه و اله و مجاهدان صدر اسلام شنیده می شود .
در این سرزمین خاطرانگیز که گویای دریچه ای به جهان ماورای طبیعت در آن گشوده شده انسان نه تنها از نشئه عرفان پروردگار سرمست می شود و لحظه ای با زمزمه تمام خلقت هماهنگ می گرددبلکه در درون وجود خود،خودش را هم که عمری است گم کرده و به دنبالش می گردد پیدا میکند و به حال خویشتن نیز عارف می گردد ومی داند او آن کسی نیت که شب و روز در تلاش معاش حریصانه، کوه و صحرا را زیر پا می گذارد وهرچه می یابد عطشش فرو نمی نشیند، می یابد گوهر دیگری در درون جان او نهفته است که او در حقیقت همان است. آری این سرزمین را عرفات می نامند.
خداوند تو را می خواند… پس نزدیکتر شو وبشناس! همانگونه که مولایت حسین بن علی علیه السلام شناخت و قربانی شد.
عرفه ،گل واژه ای بارانی که روح را غرق نور می کند، زمزمه عاشقانه خالقی است که جان ها را طراوت می بخشد و غزل معرفت خوبان خداست.
عرفه ،سرود مهربانی پروردگاری است که مهربان ترین انسان برایش سروده و نجوای آشنای هر بنده ای قرار داده است.
آری دعای عرفه تفسیر ”مِن حبلِ الورید“1 است و مصداق آیه ”لاتَقنَطوا من رحمة ا…“2
عرفه پناهگاهی است برای کویر دلتنگی ها و عرفات مکانی عظیم و آغوشی گرم.
پرنده ای ناچیز و محبوس در قفس جسم برای حرکت به سویت ،بال های ظریف اش لرزیدن گرفته است. نه برای اینکه از قفس تن پرواز کند و درجهان پهناور بال و پر بگشاید چرا که زمین و آسمان با آن همه پهناوری ، جز قفسی بزرگتر برای این پرنده شیدا نیست؛او می خواهد و می نالد تا آغوش بارگاه بی نهایت خود رادر همین هستی که تجلی گاه عظمت جلال و جمال توست باز کنی و او را به سوی خودت بخوانی !
این چشم نیاز را که به سویت دوخته ام تو به من عنایت فرموده ای، پس مرا دریاب و تفکر و شناخت معبودم را که کسی جز تو نیست بر من عطا کن!
چرا که امام محمد باقر علیه السلام می فرمایند
تدبیر برترین مظهر عقل است و تفکر عالیترین مراتب عبادت
امام محمدباقر (علیه السلام ) می فرمایند :
هرکه خوش نیت باشد روزیش افزایش می یابد .
بحارالانوار ج 75 ،ص 175
امام محمد باقر (علیه السلام ) :
کسی که واعظی درونی نداشته باشد موعظه های مردم در او اثر نمی گذارد .
سلام بر امام دانش ها و بینش ها ،
حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) ، در کلامی معرفت بخش،مسیر سعادت و سلامت را چنین ترسیم فرموده اند :
تو را به پنج چیز سفارش می کنم :
اگر مورد ستم واقع شدی ستم مکن ،
اگر به تو خیانت کردند خیانت مکن ،
اگر تکذیبت کردند خشمگین مشو ،
اگر مدحت کنند شاد مشو ،
و اگر نکوهشت کنند ، بیتابی مکن .
بحارالانوار ، دار احیاء الترا العربی ، ج75


حلول ماه ذی الحجه
ایام میقات امت توحید
مبارک باد.

چگونه زیستن و معاشرت کردن با همسر و فرزندان و سامانبخشى به امور خانه و زندگى که در حیات طیبه حضرت زهرا(س) بود، به عنوان «الگوى خانوادهها» خانه و خانواده او را به عنوان یک «خانواده الگو» مطرح ساخته است.
آن حضرت، آیین خانهدارى و همسردارى را به خوبى مراعات مىکرد. در زندگى واقعا شریک و همراه و همراز همسرش امیرمؤمنان(ع) بود.
گاهى در خانه، به علت وضعیت دوران و شرایط تنگناى اقتصادى حاکم بر مسلمانان و آن حضرت غذایى نبود و کودکان و خود آن بانو گرسنه بودند، اما فاطمه زهرا(س) چیزى به حضرت على(ع) نمىگفت و از او درخواستى نمىکرد؛ حتى به پیامبر خدا هم در این مورد سخنى نمىگفت.
بیم آن داشت که همسرش نتواند خواسته او را برآورد و تأمین کند و شرمنده شود.
تا این حد مراعات مالى شوهر و پرهیز از «درخواست»، تنها از آن حضرت برمىآمد که همسر و همتاى کسى همچون على(ع) است.
مشارکت در کارهاى خانه، جلوه دیگرى از رفتار آن خانواده الگو بود. گاهى در اثر کار بسیار، دستهایش تاول مىزد، لباسهایش غبارآلود مىشد و بر لبانش دود و خاکستر مىنشست.
کارها بین حضرت على(ع) و فاطمه(س) تقسیم شده بود. آوردن آب و تهیه هیزم و کارهاى خارج از خانه، برعهده على(ع) بود و درست کردن آرد و خمیر و پختن نان و وصله زدن لباس و کارهاى داخل خانه با فاطمه(س) بود. حضرت زهرا(س) از اینگونه تقسیم کار، بسیار خرسند بود؛ چرا که از برخورد و روبهرو شدن با نامحرمان در بیرون، دورتر بود. این نکته، درسى براى تقویت عفاف و پاکى زنان ما در جامعه اسلامى است.
شخصیتبخشى به فرزندان
در سیره عملى حضرت زهرا(س) توجه به شخصیتبخشى فرزندان و ایجاد اعتماد به نفس در آنها کاملاً مشهود است. از جمله ابزارهایى که روح اعتماد به نفس و مشکلستیزى را در کودک زنده نگه مىدارد، مسابقه و رقابتهاى سازنده است. رو به رو ساختن کودکان با مشکلات و فراهم نمودن امکان رقابت براى آنها موجب بالا رفتن حس اعتماد مىگردد. این مسئله به قدرى ارزشمند و سرنوشتساز است که اولیا کودک باید براى آن برنامهریزى کنند.
حضرت زهرا(س) براى ایجاد اعتماد به نفس در فرزندان خود آنها را وادار و تشویق به مسابقه و ورزش مىکرد.
از جمله نمونههاى دیگر؛ روحیه شادابى و نشاط و محبت در بین افراد خانواده است. افراد خمود و پژمرده از کارایى لازم و مفید در امور اقتصادى و غیر اقتصادى برخوردار نمىباشند. افزایش کارایى، موجب کاهش هزینههاى تولید و در نتیجه سود افزوده و بهرهورى اقتصادى بیشتر مىشود.
از منظر اسلام، نفع شخصى و مطلوبیت فرد به تنهایى مطرح نیست، بلکه سهم هر یک از افراد جامعه در ضرر و منفعت کل جامعه اثرگذار است. ایثار، پشتکار، گذشت، درستى و راستى و دیگر فضائل و ارزشهاى فردى شاکله اجتماع را سالم و پرثمر مىسازد.(۱)
محبت و مهروزى به فرزندان
دانشمندان علوم تربیتى مىگویند: کودکان در تمام دوران کودکى به محبت و اظهار علاقه نیازمندند. کودک مىخواهد پدر و مادر او را دوست داشته باشند و نسبت به او اظهار علاقه کنند. کودک چندان توجهى به لباس، خوراک و محل زندگى ندارد اما به این موضوع توجه دارد که آیا او را دوست دارند یا نه؟
درس محبت در خانه حضرت زهرا(س) به طور کامل ارائه مىشد و آن حضرت که خود از سرچشمه محبت و عطوفت رسول خدا(ص) سیراب شده و قلبش کانون محبت به همسر و فرزندانش بود در این جهت نیز وظیفه مادرى خود را به بهترین شکل انجام مىداد.
سلمان فارسى مىگوید: روزى حضرت فاطمهزهرا(س) را دیدم، که مشغول آسیاب کردن غله است. فرزندش حسین(ع) به گریه افتاد و بیتابى مىکرد. عرض کردم: براى کمک به شما، غله را آسیاب کنم یا بچه را آرام نمایم؟ حضرت فرمود: من به آرام کردن فرزند اولى هستم. شما آسیاب را بچرخانید.(۲)
خوب شوهردارى کردن
براى زن بزرگترین موفقیت و ارزش این است که در شئون گوناگون زندگى، خشنودى همسرش را به دست آورد و از هر گونه عملى که موجب ناراحتى شوهر مىگردد پرهیز نماید. حضرت على(ع) مىفرمایند: «جهاد زن، خوب شوهردارى است» زن براى اینکه بتواند در این جهاد پیروزمند باشد باید تمام سعى و تلاش خود را بکار گیرد تا خانه را محل آرامش مرد قرار دهد.
شوهردارى حضرت زهراى مرضیه(س) بهترین الگو براى زنان مسلمان است. رفتار حضرت زهرا(س) با شوهر در عالىترین مرحله صفا و مهربانى بود. نه تنها هرگز خاطر شوهر را نرنجاند بلکه یاورى مهربان براى او بود.
حضرت على(ع) مىفرمایند: «سوگند به خدا، من زهرا(س) را تا آن زمان که خداوند او را به سوى خود برد، خشمگین نساختم و در هیچ کارى موجب ناخشنودى او نشدم. او نیز هیچ گاه مرا خشمگین نکرد و عملى از او سر نزد تا باعث ناخشنودى من شود.»(۳)
و همچنین نقل است که امام على(ع) فرمود:
«هرگاه به چهره او «زهرا(س)» نگاه مىکردم هر گونه غم و اندوه از من برطرف مىشد.»(۴)
پس از ماجراى تلخ سقیفه، سران سقیفه براى جلب افکار عمومى مردم به فکر چاره افتادند تا به گونهاى که از حضرت زهرا(س) دلجویى نمایند که اجازه ملاقات مىخواستند. اما فاطمه زهرا(س) هر گونه پیشنهادى را رد مىنمود و موضع اعتراض و سکوت و بیزارى را ادامه مىداد.
روزى امام على(ع) وارد منزل شد و فرمود: فاطمهجان خلیفه و عمر در پشت درب منزل، منتظر اجازه ورود مىباشند، تا نظر شما چه باشد. حضرت زهرا(س) فرمودند: «علىجان خانه، خانه توست و من همسر تو مىباشم هر آنچه مىخواهى انجام ده.»(۵)
تفاهم در زندگى مشترک
امیرالمؤمنین على(ع) مىفرماید: «به خدا سوگند (در سراسر زندگى مشترک با فاطمه(س) تا آنگاه که خداى عزیز و جلیل او را قبض روح فرمود هرگز او را خشمگین نساختم و بر هیچ کارى او را اکراه و اجبار نکردم، و او نیز مرا هرگز خشمگین نساخت و نافرمانى من نکرد؛ هر وقت به او نگاه مىکردم رنجها و اندوههایم برطرف مىشد.»(۶)
صفحات: 1· 2
انجام دادن عباداتی مانند نماز و روزه و حج و زکات که خداوند متعال بر عهده ی ما نهاده است، نفس را تزکیه و پاک می سازد، و دل را صیقل می دهد و آن را برای دریافت نور و هدایت و حکمت از جانب خداوند آماده می کند.
(افمن شرح الله صدره للاسلام فهو علی نور من ربه)1
آیا کسی که خداوند سینه اش را برای اسلام گشاده و بر نوری از جانب پروردگار خویش است.
انجام دادن عبادات گناهان را پاک می کند، امید به آمرزش و بخشایش الهی را در انسان بر می انگیزد، آرزوی رسیدن به سعادتمندی را در او تقویت می کند. و احساس آرامش و امنیت را در روان او به وجود می آورد.
انجام دادن عبادات بسیاری از خصلت های نیک را به انسان می آموزد، خصلت هایی چون شکیبایی و تحمل سختی ها، مبارزه با نفس و تسلط بر هوس ها و خواهش های آن، فرمانبرداری، و نظم، مردم دوستی و نیک کردن به آن ها و کمک به نیازمندان، همکاری و همبستگی اجتماعی و دیگر خصلت هایی که از شاخص های مهم سلامت و بهداشت روان محسوب می شوند.2
1-زمر/22
2-حدیث و روانشناسی/دکتر نجاتی/ترجمه حمید رضا شیخی/ص 306/ انتشارات آستان قدس رضوی
به همت باران از مدرسه ی بقیع
خدایا تو را شکر می کنم که مرا در آتش عشق گداختی و همه موجودات و خواستنی ها را به جز عشق و معشوق در نظرم خوار و بی مقدار کردی تا از کنار هر حادثه وحشتناکی به سادگی و آرامی بگذرم و دردها ؛ تهمت ها ؛ ظلم ، فشارها، شکنجه ها را با سهولت تحمل کنم . خدایا تو میدانی که من در زندگی پر تلاطم خود لحظه ای تو را فراموش نکردم .همه جا به طرفداری حق قیام کردم حق را گفتم از مکتب مقدس تو در هر شرایطی دفاع کردم .کمال و جمال و جلال تو را بر همه مخالفانت عرضه کردم .
« سردار شهید دکتر مصطفی چمران »
یک دنیا تحمل یک دنیاصبر ،یک دنیا علم ،یک دنیا بی ریایی ،یک دنیا فرهنگ ، یک دنیا بی نیازی از تعریف ، یک دنیا مدیریت با ادب ، یک دنیا تواضع ، یک دنیا هماوردی فلسفی با فلسفه مادی ،با بیانی ساده و روان،یک دنیا توان ،وقتی که یک دنیا قلب را با یک دست می توان بهم رساند ؛همیشه می پرسیدم چگونه انسان هایی کم نظیر در این کره خاکی مجمع فضایل می شوند هرچه فکر کردم ، یک دنیا ، یک دنیا کنار هم دنیا ها شد ، یادم آمد که سپاس مخصوص خدای هزاران هزار دنیاکه بی نهایت دنیاهاست ؛چقدر عقبیم اگر نفهمیم قدر نعمت های خدا را ،این همه تحمل عالمانه یک معلم عاشق برای اینکه افکار مخاطبانش را ، نه تنها در یک شهر و دیار بلکه در وسعتی به بلندای حیات پیش رو به سوی رشد بی نهایت سامان دهد .سال های سال درباره معلمی شغل انبیاست خواندیم و نوشتیم اما امروز فهمیدیم که معلمی فهم نیاز دوران ،توام با بزرگواری پیامبر گونه ،برای راهنمایی به مهمترین مصالح اجتماعی است ،شاید فهم عبارات گرانسنگ در کنار تجربه های عینی به میسوری امروز محقق نشده باشد از این روی دوست داریم توانمند ترین معلم معاصر را ……………………………….بنامیم و از خدا بخواهیم که در کلاسی به وسعت یک امت ما را از کم هوش ترین ها در فهم این معنا قرار ندهد ،امید که شاگردان صالحی برای………………………………………………..و یاوران صالح و لایقی برای ………………………………………. که شایسته ولایت آن عزیز که تجسم عینی فضیلت است گردیم .
به قلم صبا از مدرسه بقیع
برای تاثیر سخن و تبلیغ هر طلبه ای شاه کلید طلایی وجود دارد که اگر در وجود مبلغ دینی باشد، کلام و رفتار او انسان ساز می شود. و آن شاه کلید طلایی چیزی نیست جز"خود را ندیدن"، به چند کلاس درس خواندن دلخوش نبودن، دنیا را دوست داشتن ولی دنیا زده نبودن، اگر این گونه شد ، تواضع و احترام او به اطرافیان افزایش می یابد و باقی افراد را برتر از خود می بیند.
به عنوان مثال: (شیخ رضا سراج از آن دسته روحانی هایی بود که در بین عموم مردم، محبوبیت بسیاری داشت و اقشار گوناگون با عقاید متفاوت پای منبر او می نشستند: طلبه، بازاری، کاسب، کارمند و … او با بیانی نافذ در بیان مسائل مربوط به دین، از اعماق دل حرف می زد و به همین دلیل سخنانش بر دل ها می نشست.
در زندگی نامه ی ایشان درباره ی مراسم عید غدیر می خوانیم:
روزهای دهه اول ذی الجحه سپری شد و شیخ رضا تصمیم گرفت مراسمی برای غدیر بر پا کند. اما این مراسم آن گونه که در ذهن شیخ فضا سازی شده بود، با همه برنامه هایی که برای عید غدیر برگزار می شد، فرق داشت.
شیخ تصمیم گرفت برای این مراسم دعوتنامه ای تهیه کند و بر خلاف آن روزها که مرسوم نبود، افراد را شخص به شخص دعوت کند. برای علماء، هیئتی ها و بزرگان بازار تهران دعوتنامه فرستاد که:” وعده ما فلان روز، جشن عید غدیر، قدوم سبزتان را به انتظار نشسته ایم” اصل کاری ها مانده بودند و هنوز دعوتنامه ایشان را نداده بود. خودش شروع کرد به دوره افتادن در میانه کوچه و بازار. هرکسی را که می دید که در کسوت لوتی و داش مشتی است، دعوتنامه ای به او می داد و می گفت:” قدوم سبزتان را در مراسم عید غدیر به انتظار نشسته ایم. ما را سر افراز کنید و مجلسمان را با حضورتان نورانی.” و عکس العمل این افراد در مقابله با شیخ چیزی جز تعجب نبود، وقتی می دیدند که فردی با کسوت لباس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، آن ها را به مجلس جشن عید غدیر دعوت کرده است.
بالاخره روز مراسم فرا رسید. هیئتی ها آمدند. آقایان اهل علم آمدند. دور تا دور مجلس پر شد از هیئتی ها و کسبه بازار و آقایان اهل علم.
لوتی ها هم آمدند. داش ها هم آمدند. هیئتی ها تعجب کرده بودند که امروز در مجلس چه خبر است؟ قیافه هایی می دیدند که تا به آن روز در هیئت ندیده بودند. افرادی که آ نها را بیشتر در قهوه خانه ها و پاتوق های مخصوص می دیدند، کلاه شاپو به سر، دستمال یزدی به دور دست، عده ای هم دستمال به دور گردن آمدند.
فضای مجلس، فضای عجیبی بود. دور تا دور بچه هیئتی ها، آقایان کسبه و طلبه نشسته بودند و وسط مجلس هم اکثر این داش مشتی ها و لوتی ها.
بالاخره مجلس آماده شد. شیخ رضا منبر رفت. کمی درباره امامت و غیر و حضرت علی علیه السلام صحبت کرد. بعد رو به بچه هیئتی ها و آقایان کرد و گفت:” پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم ، دخترش حضرت زهرا سلام الله علیها را به دست ما آخوندها سپرد. در کوچه به او سیلی زدند. اگر دخترش را به این داش مشتی ها و لوتی ها می سپرد، می دانستند که چطور و چگونه از حریم مادر سادات دفاع کنند. می دانستند که چطور از خانه امیر المومنین علی علیه السلام دفاع کنند.” وقتی شیخ رضا این جملات را بر زبان آورد، داش مشتی ها گریه می کردند. بر سر خود می زدند. گریه می کردند و حضرت زهرا سلام الله علیها را صدا می زدند.
آن روز مجلس، مجلس متفاوتی بود. به نفس گرم شیخ رضا، خیلی از افرادی که رنگ و بوی هیئت ندیده بودند، شدند پای ثابت منبر شیخ رضا و خیلی از آن ها هم در شیوه زندگیشان تجدید نظر کردند.)1
1- ماهنامه ی خیمه/شماره ی 77
به همت باران از مدرسه ی بقیع
با سلام و عرض ادب خدمت عزیزانی که
در مسابقه ی لحظه هایی از جنس
بهشت شرکت نمودند.
نفرات برگزیده مسابقه عبارت است از:
1- حمیده اسلامی از مدرسه ی الزهرای کوی نصر
2-زهرا فولادی ازمدرسه ی علمیه ی فاطمیه پاکدشت
3-زهرا اردبیلی از مدرسه ی علمیه ی بقیع
ملا حسینقلی همدانی
مرحوم ملاحسینقلی همدانی، در راه رسیدن به مقصود خود، از هیچ کوششی فروگذار نکرد و یأس و ناامیدی را به
آستانه زندگی خود راه نداد. او کوشش فراوانی نمود تا در مسیر سیر و سلوک به مقصود خود برسد. خود ایشان
می فرماید: در کنار مرقد شریف امام علی علیه السلام ، در گوشه ای نشسته بودم. کبوتری بر زمین نشست و تکه نانی
بسیار خشکیده را به منقار گرفت و هر چه به آن نوک زد، خرد نشد. کبوتر به پرواز درآمد و رفت. پس از مدتی، بازگشت
و به سراغ نان رفت و چند نوک به آن زد، ولی شکسته نشد. باز پرواز کرد و بعد از مدتی برگشت، بعد از چند مرتبه،
رفت و برگشت تا سرانجام آن نان را با منقارش خرد کرد و خورد.
همین استقامت و همت کبوتر،برای من درس مهمی شد و گویی به من الهام گردید که در راه رسیدن به هدف، باید
همت کرد. با اراده و همت، دنبال سیر و سلوک را گرفتم و به مقصود و مراد خود رسیدم.
او که عارفی فرهیخته بود در مناجاتش با حضرت حق چنین می فرماید:
خداوندا، تو می دانی چه گناهانی کرده ام و چقدر بر نفس خود بی اعتدالی روا داشته ام. خدایا، بر من خشم مگیر که
طاقت خشمت را ندارم و از من در رنجش مباش که تحمل رنجیدگی تو را ندارم.
منبع: زندگی نامه ی علما
به همت روستا پیشه طلبه ی سال دوم
به همت حمزه لوی طلبه ی سال دوم


واتقوا یوما ترجعون فیه الی الله ثم توفی کل نفس ما کسبت وهم لایظلمون.(281بقره)
وپروا کنید از روزی که در آن به سوی خدا بازگردانده می شوید سپس به هر کسی آنچه بدست آورده به طور کامل داده می شود وبر آنان ستم نمی رود.
معمول قرآن مجید این است که پس از بیان ریزه کاری های احکام وبرنامه های اسلامی در بسیاری از موارد یک تذکر کلی وعمومی وجامع برای تاکید وتحکیم آنچه قبلا گفته شده بیان می دارد تا احکام وبرنامه های پیشین کاملا در فکر وجان نفوذ کند. لذا در این آیه مردم را متوجه رستاخیز و کیفر اعمال بد کاران ساخته وبه آنها هشدار می دهد که توجه داشته باشند روزی در پیش است که همه اعمال انسان بدون کم وکاست به او داده می شود. تمام آن چه را که در بایگانی عالم هستی نگهداری شده یکجا بدست وی می سپارند. آنگاه است که از نتایج شوم آنها وحشت می کند اما این محصول چیزی است که خود او کشته وکسی به اوستم نکرده بلکه خود اوست که به خویش ستم روا داشته.ضمنا این آیه یکی دیگر از شواهد تجسم اعمال انسان در جهان دیگر می باشد.
تفسیر جوان/ص400، تفسیر نمونه/ص378
نکاتی که از آیه به دست می آید.
1.مراقبت خویش از خطرهای روز قیامت توصیه خدا به انسانها
2.بازگردانده شدن انسانها به خدا در قیامت، آن روز را هراس آفرین وسزاوار دغدغه ی خاطر ساخته.
3.قیامت روز بررسی کارهای انسان از جانب خدا وکیفر دیدن بدکاران
4.ایمان به معاد، برانگیزاننده انسان به صدقه وپرهیز از ربا خواری وترک اجبار مستمندان بر پرداخت قرض خویش
5.طلبکارانی که با بی اعتنایی به فقر شدید بدهکاران، آنان رابه پرداخت قرض خود را وادار کنند بی کم وکاست به کیفر رفتار ناپسند خود خواهند رسید.
6.در قیامت به هیچ کس ستم نخواهد شد.
به همت حمزه لوی طلبه ی سال دوم تفسیر راهنما/ص258تا260
به همت حمزه لوی طلبه ی سال دوم

حاج شیخ عباس قمی
صدرالعلما برای آقای محدث زاده فرزند مرحوم محدث قمی نقل کرده که سالی مرحوم حاج شیخ عباس شب ها در تربت حیدریه منبر می رفت،مردی می آید و به ایشان اظهار فقر می کند و تقاضای کمک می کند. حاج شیخ عباس می فرمایند:صبر کن من روی منبر می گویم و مردم کمک می کنند.
حالا آن ارادت و علاقه شدید تربتی ها به ایشان از یک طرف و این که او از روی منبر به مردم بگوید به مستمندی کمک کنید از طرف دیگر، پیداست که همه بدون تامل کمک می کردند، ولی ایشان روی منبر می گویند اما حتی یک نفر هم چیزی به آن فقیر نمی دهد.
حاج شیخ در باره این جریان فرموده بودند:
علت این بود که من به فقیر گفتم، به اینها می گویم و به تو کمک می کنند و روی علاقه ای که به من داشتند، اطمینان به این کارداشتم ولی خداوند به من عنایت فرمود و مرا متنبه کرد که تا ما نخواهیم همان مریدهای کذا و کذا هم به حرف تو اعتنا نمی کنند.
الحمد لله الذی یفعل ما یشاء ولا یفعل ما یشاء غیره
زندگی نامه ی علما
به همت روستاپیشه طلبه ی سال دوم
وقتی به میانه ی بلوار کشاورز با درختان سبزمی رسی جاذبه ای فراتر ازحس، بزرگتر از فراخنای آسمان انسان را به سلام و ادب وامیدارد. در میانه بلوار، نزدیکی میدان ولی عصر بیمارستان ساسان!، آنجا که هنگام عبوردوست داری کاش می شد، درهیاهوی شهر نهایت سکوت و ادب به احترام انسانهایی که ده ها سال تجربه ی درد و زخم را به جان خردیده اند ،رعایت کنی. آنانی که نفس هاشان را برای تنفس یک ملت به آماج گازها سپردند.
ساختمانی که شاهد رازهای نهفته ی گاز خردل بر جان های مجاهدان سرافراز است. پیکر انسانهایی که ایستاده اند و می ایستند تا ملتی بماند. دفاع آنان هویتی بی نظیر از انسان موحد امروز را بر تابلوی تاریخ معاصربه تصویر کشیده است. این مردان مرد معامله ی دلار ها را بر تسلیحات شیمیایی به سخره نشسته اند و چقدر متفاوتند آنان و چقدر حقیرند این مردان دلار ین نوردی که شعار وجودشان الشیطان یعدکم الفقر گردیده است .
عجب بوی تعفنی از آنها به مشام می رسد. اما این شیطان است که شما را به خواری وعده می دهد .آری محراب خونین دفاع با آن استخوانهای نحیف شیمیایی ویا مفقود، استواری و بزرگی را به این ملت هدیه داده است.
مردان آزاده در سختی ها شناخته می شودند.
واینک در میدان فردوسی آن هنگام که زندگی فرومایه ی دلار زده گان، حیات یک ملت را نشانه می رود این اراده ی پولادین ملت است که طمع ورزی اندکی را به قوت فکر و اراده ی ملی باز می شناسد. و صف خویش را جدا می سازد.
آری تاریخ گواهی خواهد داد که این ملت آزاده دلاری نمی خرد که ریالش را بفروشد.
داراترین های دنیا که با زیر پا گذاشتن شرافت انسانی به دارایی رسیده اند کدام دوام را، کدام روزگار راحت را، کدام سر فرازی را تجربه کرده اند. جز اینکه خفت را سرمایه ی نهایی زندگی خویش کردند. کدام افتخار نصیبشان شده است که حالا دلار ورزانی گرسنه طبع طمع کار، متعفن از تنفس شیطان در میان جامعه ای که ایثار و مهربانی را یادگاری از محبت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بر قلب خویش دارد، آنان بتوانند برای خود آسایشی مهیا کنند با روش های شیطانی به طمع اندکی بیش، کدام برکت را به زندگی آنان خواهند آورد.
مسئله ی این قوم از طبع عزت مند ا ین ملت جداست.
و مردم با غربال تفکر و قلب سالم خویش حرمت ریال خود را در مسلخ دلار ذبح نخواهند کرد
راستی که یک راه مستقیم به سوی فلاح و مسیری دیگر به سوی شقاوت.
و هماره انسان ها در حال انتخاب و تصمیم…
به قلم صبا از مدرسه ی علمیه ی بقیع
قرآن کریم و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در تربیت انسان به تقویت بعد روحی او از طریق دمیدن ایمان در وجودش، اهتمام ورزیده اند، زیرا وقتی ایمان انسان و رابطه او با پروردگارش قوی شد انرژی روحی او آزاد می شود و نیروی شگرفی در اختیارش می نهد که در جسم و روان او تاثیر عظیمی می گذارد و ضعف یا بیماری او را بهبود می بخشد. نعمان بن بشیر حدیثی از پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نقل کرده که درآن آمده است:
” دربدن پاره ای است که اگر آن فاسد شود همه بدن فاسد می شود. آن پاره، دل است".
براساس این حدیث، اصلاح انسان با اصلاح خود از درون، یعنی همان اصلاح دل، آغاز می شود، و راه آن هم ایمان به خدای یکتا و تقرب به او از طریق تقوا و عبادات و طاعات است. بنابراین، هرگاه دل انسان درست شد واز ایمان به خدای یکتا و عشق به پرستش او آکنده گشت، انسان درست می شود و رفتارش بهنجار و اخلاقش زیبا می گردد.
مادام که دل انسان با فطرت سلیم و تکمیل شده با شریعت آسمانی مطابقت داشته باشد انسان هنجارمند و برخوردار از بهداشت و سلامت روانی خواهد بود اما هرگاه انسان تحت تاثیر عوامل نامناسب محیطی که دل را از فطرت سلیم و مستقیم منحرف می سازند، قرار گیرد، به بیماری دل، یعنی همان بیماری روانی، دچار می شود.
بنابراین، ایمان به خدای یگانه و پرستش او به درستی رفتار می انجامدو موجب پیشگیری از انحراف و نابهنجاری وبیماری روانی و هم چنین درمان آن ها می شود، زیرا مومنی که به دین خود پایبند است در کلیه گفتارها و کردارهایش خدا را در نظر دارد و ایمانش او را از انحراف و ناهنجاری حفظ می کند و ازبیماری روانی نگاهش می دارد.
به همت باران طلبه ی مدرسه ی بقیع
حدیث وروانشناسی/محمد نجاتی/مترجم: حمید رضا شیخی/ص 303و304
مراسم بزرگداشت هفته ی دفاع مقدس 5/7/1391 با حضور مسئولین ، اساتید و طلاب مدرسه برگزار گردید.
به گزارش رابط خبری : در این مراسم که مسئول نیروی انسانی سپاه سید الشهداء (آقای فریدونی) و فرمانده ی حوزه ی بسیج شاه آبادی (آقای عینی) نیز حضور داشتند، آقای فریدونی با اشاره به معنویت فضاهایی که با علم و عالم و کتاب سر وکاردارند در ادامه افزود: چند گزاره را با توجه به آیات قرآن کریم برایتان باز گو می کنم. بعضی از قصه ها چند بار در قرآن کریم تکرار شده است.
غفلت انسانها موجب می شود که تکرار شود. دائما تذکر می دهند که شما در این دنیا ماندگار نیستید.
امام علی(علیه السلام) می فرمایند: به دنیا مثل آیینه نگاه کنید که می خواهید خودتان را در آن ببینید و بروید.
ایشان با بیان اهمیت نگرش تحلیلی در تاریخ گفت: تاریخ را به دقت بخوانید تا عبرت بگیرید، چرا می گوییم اهدنا الصراط المستقیم ، چون راه های فرعی زیاد است.
مثلا حبیب ابن مظاهر و دیگر شهدای کربلا دانستند در کدام قسمت از تاریخ ایستادند، به وظیفه ی خود عمل کردند. دیگران هم پس از واقعه ی عاشورا قیام کردند، ولی هیچ حرکتی جبران عدم حضور در روز عاشورا و کربلا را نکرد.
ایشان با تاکید برلزوم هوشیاری مومنان در عصر کنونی ادامه داد: بدانید آیندگان در باره ی ما قضاوت خواهند کرد.
به همین علت باید با تهدیدها و آسیب ها که کشور ما را در تیر رس قرار داده است آشنا بوده و با آنها به طور صحیح و حساب شده مقابله نمود.
وی در ادامه افزود: دفاع همچنان باقی است و دشمن با تمام قدرت ما را تهدید می کند. تک تک ما رزمنده ایم و باید مشکلات را حل کنیم.
دفاع همچنان باقی است و غفلت جایز نیست باید با تمام توان بر علیه دشمن ایستاد و به وظیفه ی خود عمل کرد.
هدف از این نشست بزرگداشت یاد و خاطره ی شهدای هشت سال دفاع مقدس و تذکری بر الگو گیری از تفکر ایثارگری و منش آنها در زندگی بود.
یاایها الذین امنوا اتقوا الله و ذروا مابقی من الربا ان کنتم ومومنین.(278بقره)
ای کسانی که ایمان آورده اید!ازمخالفت فرمان خدا بپرهیزید وآنچه از ربا باقی مانده رها کنید اگر ایمان دارید.

در این آیه خداوند افراد با ایمان را مخاطب قرار داده وتاکید بیشتری در مساله ربا می فرماید. جالب اینکه آیه فوق هم با ایمان به خدا شروع شد وهم با ایمان ختم شده. در واقع تاکیدی بر این معنی که ربا خواری با روح ایمان سازگار نیست.بنابراین هنگامی ایمان برای آنهاحاصل می شود که تقوا پیشه کنند وباقیمانده ربا یعنی مطالبات که در این زمینه دارند رها سازند. منظور این نیست که ربا خواران کافرند آنگونه که خوارج درموردگناهان کبیره به طورکلی می پندارند بلکه باایمان راسخ و ثمر- بخش سازگار نیست.
تفسیر نمونه/ص375تفسیرجوان ص389
1.ترس وپروا از خدا وتهیه وسیله ای کارساز(تقواپیشگی) برای مصون ماندن از عذاب او توصیه ای الهی به تمام مومنان
2.ایمان زمینه تقوا پیشگی است.
3.چشم پوشی از سودهای باقیمانده ربا پس از آگاهی به حرمت آن وپرهیز از ربا خواری از مصادیق تقوا است.
4.ادعای ایمان ناسازگار با بی تقوایی وربا خواری است.
5.ایمان وتقوا زمینه ساز عمل به دستورات الهی
6.رشد ایمان وتقوا در جامعه مایه برچیده شدن اقتصاد ربوی از آن
تفسیر راهنما/ج1/ص252و253
به همت حمزه لوی طلبه ی سال دوم
برخی افراد دستخوش فشارها وتجربه های هیجانی و تعارض روانی زیادی می شوند و در نتیجه، به بیماری روانی دچار می گردند. شخصی را که از بیماری روانی رنج می برد می توان با سه نشانه تشخیص داد:
1- ادراک آشفته از خود و دیگران
2- رفتار ناسازگار
3- احساس بدبختی
شخصی که به بیماری روانی مبتلاست از خودش و واقعیت، ادراک آشفته و تحریف شده ای دارد و از این رو، رفتارش در نظر مردم ناسازگار و نابهنجار جلوه می کند. او هم چنین به سبب ابتلا به اضطراب ناشی از تعارضات روانی ناهشیار، از آلام روانی و درماندگی احساس رنج می کند.بیماری روانی به ناتوانی بیمار در ابراز نظر و داوری کردن و انجام مسئولیت ها یش به نحو جدی و کارآمد و برقراری روابط درست و سالم با واقعیت و با مردم منجر می شود. (1)
بیماری روانی را می توان حاصل یادگیری نادرستی دانست که بر اثر فشارهای معین و شرایط رنج آوری که فرد قبلا در معرض آن ها بوده رخ داده است. این یادگیری نادرست به اختلال ادراک فرد از خودش و جهان پیرامونش، و به آموختن راه های معینی از رفتار نابهنجار در تعامل با واقعیت و با مردم انجامیده است. این امکان وجود دارد که تحت شرایطی سالم و سازگار یاد گیری جدیدی صورت بپذیرد، به طوری که فرد از خودش و واقعیت و مردم ادراک درستی به دست آورد، و راه های رفتاری جدیدی را که سازگارتر و رضایت بخش تر باشد فرا گیرد.
“روان درمانی” به فعالیت هدایت شده ای - اساسا مبتنی بر روش های روان شناختی - اطلاق می شود که روان شناس یا روان پزشک برای ایجاد این تغییر در شخصیت و رفتار فرد اتجام می دهد تا زندگی او را سعادتمندانه تر و سازنده تر گرداند.(2)
اسلام برای هدایت و ارشاد انسان و رهانیدن او از جهل و گمراهی و عادت های ناپسند و خلق و خوهای پست آمد و دگرگونی ژرفی در وجود مردم ، در عقیده و افکار و عادات و رفتار و اخلاقشان، پدید آورد. اسلام درک و دریافت انسان از خودش را تغییر داد و معنای جدیدی از حیات و از رسالت واقعی او در زندگی به وی بخشید. افکار نادرست و عادت های زشت را تغییر داد و به انسان شیوه ی نوینی در زندگی و در اندیشیدن و در نگاه به خودش و به مردم و کل هستی آموخت. در عرصه ی رفتار و اخلاق و تعامل اجتماعی نیز روش های تازه ای به او تعلیم داد. هم چنین اسلام بسیاری از ارزش هاس انسانی و خصلت های مهم برای کامیابی در زندگی را که برای تحقق امنیت روانی و سلامت و بهداشت روانی ضروری به شمار می آیند، به او آموخت.
پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم ) همواره سعی داشت یارانش را به هر آنچه بهداشت و سلامت جسمی و روانی آنها را تامین می کرد، رهنمون شود. هم چنین به درمان بیماری جسمی و روانی آن ها اهتمام می ورزید. در اینجا، روش هایی را که آن حضرت در اصلاح رفتار با یارانش و درمان روانی اختلالات رفتاری آنها به کار می گرفت بررسی می کنیم.
روان درمانی با ایمان
ایمان به خدای یگانه و پرستش او نه تنها عامل اساسی و مهم در سلامت و بهداشت روانی است بلکه یک عامل اساسی و مهم در درمان بیماری روانی نیز به شمار می آید، زیرا ایمان به خدای یکتا و نزدیک شدن به او از طریق عبادات و طاعات و در پیش گرفتن تقوا وانجام دادن آنچه مورد رضایت خدا و رسول اوست و دوری کردن از آنچه خدا و پیامبرش از آن نهی کرده اند، جنبه ی روحی انسان را تقویت می کند و انرژی های روحی شگرفی را که در کلیه ی کارکردهای بدنی و روانی انسان تاثیر می گذارد، در او آزاد می سازد. این انرژی ها نیروی خارق العاده ای را در اختیار شخص می نهد که در جسم و روان او تاثیر زیادی می گذرد و به طوری که می تواند بر بیماری های جسمی و روانی اش چیره آید. دلیل بر میزان تاثیر نیروی روحی و روانی در بدن روایاتی است که کتاب های حدیثی از پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) نقل کرده اند و گفته اند آن حضرت چند روز پیاپی روزه ی متصل می گرفت اما یارانش را از این گونه روزه - روزه ی وصال - نهی می کرد وبه آن ها می فرمود: “من همانند شما نیستم ، مرا پروردگارم آب و غذا می دهد"(3)
از این حدیث فهمیده می شود که پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) از خداوند متعال غذای روحی دریافت می کرده و این غذا نیروی فوق العاده ی به او می بخشیده است، به طوری که می توانست چند روز پیاپی گرسنگی و تشنگی را تحمل کند بدون آن که جسمش ناتوان یا بیمار شود. این مطلب دلیل آشکاری است بر تاثیر نیروی روحی در بدن.
یکی دیگر از دلایل تاثیر اترژی روحی بر بدن و کارکردهای آن سخن پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) به حنظله اسیدی، در پاسخ به این گفته اوست که به پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) عرض کرد: ای رسول خدا، وقتی در محضر شما هستیم و شما از دوزخ و بهشت سخن می گویید چنان حالتی به ما دست می دهد که گویا آن ها را می بینیم، و زمانی که از نزد شما می رویم سرگرم زن و فرزند و املاک خود می شویم و خیلی چیزها را از یاد می بریم. حضرت به او فرمود: ” سوگند به آن که جانم در دست اوست اگر بر آن حالی که نزد من می یابید و بر یاد خدا پیوسته بمانید فرشتگان در بسترهایتان و در کوچه و بازار با شما دست می دهند اما ای حنظله، آدمی را هر ساعتی حالتی است. حضرت سه بار این جمله را فرمود.
این حدیث نشان می دهد که نزدیک شدن به خداوند متعال از طریق عبادت و ذکر ، حالتی از زلالی وشفافیت در انسان پدید می آورد و انرژی روحی او را از قید و بندهای بدنی و مادی آزاد می سازد، در این هنگام انسان می تواند اموری را ادراک کند که وقتی سرگرم امور زندگی مادی و دنیویی اش هست از ادراک آن ها عاجز است.
1- محمد نجاتی/علم النفس فی حیاتنا الیومیه/ص 388
2-جولیان روتر/علم النفس الاکلینیکی /ترجمه ی عطیه محمود هنا/ص 137
3-دکتر محمد نجاتی/حدیث و روانشناسی/ص 299-301
به همت باران طلبه ی مدرسه ی بقیع
واتقوا یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئا ولایقبل منها شفاعه ولا یوخذ منها عدل ولا هم ینصرون.(48بقره)

حاکم وقاضی صحنه قیامت کسی است که جز عمل پاک را قبول نمی کند.چنان که در آیات 88و89 شعراءمی خوانیم روزی که نه مال به درد می خورد ونه فرزندان مگر آنهایی که دارای روح سالم پاک وبا ایمان هستند.در حقیقت آیه فوق اشاره به این است که در این دنیا چنین معمول است:برای نجات مجرمان از مجازات از طرق مختلفی وارد می شوند. گاه یک نفر جریمه دیگری را پذیرا می شود وآن را ادا می کند. اگر این معنی ممکن نشد متوسل به شفاعت می گردد واشخاصی را بر می انگیزد که از او شفاعت کنند. باز اگر این هم نشد سعی می کنند با پرداختن غرامت خود را آزاد سازند واگر دسترسی به این کار هم نداشت ازدوستان ویاران کمک می گیرد تا از او دفاع کنند تا گرفتار چنگال مجازات نشود. اینها طرق مختلف فرار از مجازات در دنیاست ولی قرآن می گوید: اصول حاکم بر مجازات ها در قیامت به کلی از این امور جداست وهیچ یک از این امور در آنجا به کار نمی آید. تنها راه نجات پناه بردن به سایه ایمان وتقوا واستمداد از لطف پروردگار است.
بدون شک مجازات های الهی چه در این جهان وچه در قیامت جنبه انتقامی ندارد بلکه همه آنها در حقیقت ضامن اجرا برای اطاعت از قوانین و در نتیجه پیشرفت وتکامل انسانهاست. بنابراین هر چیز که این ضامن را تضعیف کندباید از آن احتراز جست تا جرات وجسارت برگناه در مردم پیدا نشود. از سوی دیگر نباید راه بازگشت واصلاح را به کلی بر روی گناه کاران بست بلکه باید به آنها امکان داد خود رااصلاح کنند و به سوی خدا وپاکی تقوا بازگردند. شفاعت به معنای صحیحش برای حفظ همین تعادل است و وسیله ایست برای بازگشت گناهکاران وآلودگان وبه معنی غلط ونادرستش موجب تشویق وجرات بر گناه است.کسانی که جنبه های مختلف شفاعت ومفاهیم صحیح آن را از هم تفکیک نکرده اند گاه به کلی منکر مساله شفاعت شده ،آن را با توصیه وپارتی بازی در برابر سلاطین وحاکمان ظالم برابر می دانند! وگاه مانند وهابیان آیه فوق را که می گوید((لا یقبل منها شفاعه)) در قیامت از کسی شفاعت پذیرفته نمی شود ʻبدون توجه به آیات دیگر دستاویز قرار داده وبه کلی شفاعت را انکار کرده اند. به هر حال ایرادهای مخالفان شفاعت را در چند مطلب می توان خلاصه کرد:
1.اعتقادبه شفاعت روح سعی وتلاش را تضعیف می کند
2.انعکاسی از جامعه های عقب مانده وفئودالیته است.
3.موجب تشویق به گناه ورها کردن مسئولیت هاست.
4.یک نوع شرک وچندگانه پرستی ومخالف قرآن است.
5.مفهومش دگرگون شدن احکام خدا وتغییر اراده وفرمان اوست. ولی به طوری که خواهیم گفت: همه این ایرادها از آنجا ناشی شده که شفاعت را از نظر مفهوم قرآنی با شفاعت های انحرافی رایج در میان عوام مردم اشتباه کرده اند. …
تفسیر نمونه/ج1/ص267
1.قیامت روزی پرمخاطره که باید برای مصونیت از آن وسیله کارسازی را تدارک دید.
2.ایمان به قرآن پیروی از دستورات خدا وپرهیز از محرمات وسیله محافظت آدمی در برابر مخاطرات روز قیامت است.
3.برپایی نماز و پرداخت زکات و شرکت در نماز جماعت از جمله سببهای کارساز برای دور ماندن از مخاطرات روز قیامت
4.هیچ کس در قیامت تاوان گناه دیگری را نخواهد پرداخت.
تفسیر راهنما/ص131
به همت حمزه لوی طلبه سال دوم
فان لم تفعلوا ولن تفعلوا فاتقواالنار التی وقودها الناس والحجاره اعدت للکافرین(24بقره)

پس طعنه به قرآن نزنید وبپرهیزید از آتشی که هیزمش مردم تبهکار است وسنگهای خارا که الهی برای کافران مهیا کرده است.
طبرسی ذیل آیه ((فاتقوا النار…)) در کتاب احتجاج به سند خود از امیرالمومنین (علیه السلام)روایت کرده که ایشان فرموده اند: با پیامبر اکرم(ص) از کنار کوهی عبور کردیم دیدیم کوه گریان است.رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم )سوال فرمود:چرا گریان باشی؟ عرض کرد یا رسول الله !روزی حضرت عیسی از جلوی من عبور می نمود در حال که یاران خود را موعظه می فرمود وآنها را ازآتش می ترسانید که هیزمش مردمان وسنگها هستند ومن می ترسم ازجمله سنگها بوده باشم.فرمود:نترس آنها سنگهای گوگردی هستند.کوه آرام وقرار گرفت.
تفسیر جامع /صفحه 201و202
وگفته شد مقصود از سنگها ان بتهایی هستند که آنها را قرین خود ساخته اند و مورد عبادت قرار داده اند به نیت طمع ورزی در شفاعت آنها. آنچنان که در آیه 98 انبیا آمده.
در تفسیر قمی از امام صادق(ع) آمده) این آتشی که شما در اختیار دارید یک جزء از 70جزء از آن آتش جهنم می باشد در حالی که 70بار با آب خاموش شده سپس ملتهب گردیده و اگر با آب خاموش نگشته بود هیچ انسانی نمی توانست آن را خاموش سازد. آن اصنام وبت ها در روز قیامت آورده می شوند تا روی آتش قرار داده شوند ناله و فریادی می کشند که ملک مقرب و نبی مرسلی باقی نمی ماند جز آنکه از ترس او روی دو زانوی خود قرارمی گیرد.
تفسیر صافی صفحه140و141
((وقود))به معنای آتشگیره است یعنی ماده قابل اشتعال مانند، هیزم(نه به معنی آتش زنه همچون کبریت یا جرقه ای که با سنگ ایجاد می شود).آتش دوزخ از درون خود انسانها وسنگها شعله ور می شود وبا توجه به این حقیقت که امروز ثابت شده همه اجسام جهان در درون خود آتشی عظیم نهفته دارند (یا به تعبیر دیگر انرژی هایی که قابل تبدیل به آتش هستند) درک این معنی مشکل نیست ولزومی ندارد که آتش سوزان را شبیه آتشهای معمولی این جهان بدانیم. در آیات6و7سوره همزه می خوانیم: آتش سوزان پروردگار که از درون دلها سرچشمه می گیرد وبر قلبها سایه می افکند واز درون به برون سرایت می کند.برعکس آتشهای این جهان که از بیرون به درون می رسد.
تفسیر جوان /صفحه50
به همت حمزه لوی:طلبه ی سال دوم

زائر: به روزهایی فکر می کنم که نشانی خدا را گم کرده بودم و خدا راه حرمت را نشانم داد و صحن آزادی را که آدم می تواند آنجا از همه ی تعلقاتش آزاد شود و تمام بی کسی ها و تلخی ها و دلتنگی ها را یک جا ببارد. ومن تمام تارو پود بودنم را شکافتم و در بند بند وجودم مهر تو بود که لانه کرده بود…
آهوانه ضامنم باش که بد عهدی نکنم… این همه راه پیموده ام، نه فقط برای دیدن شوکت و جبروت حرمت - که خود لیاقتی می خواهد - از فرسنگ ها دورتر سلام آورده ام. نه فقط برای نوشیدن آب سقا خانه ات - که کام بهشتیان حسرت زده ی یک جرعه اش هستند - اما آقای خوبی ها! من آمده ام تا به “ولایت” برسم گفتی: “انا من شروطها” ، گفتم: چشم…
راوی: یازده روز از بهار اول که لبخند زد، خورشید وجودش در بیکران آسمان و زمین تابید، جایی که سرشار از عطر خدا بود و زمینش رنگ روشن نور داشت …
بیست سال و اندی دوران امامت شمس الشموسی بود که خورشید پیش پای انوار او زانو زده بود به تسلیم عشق.
حق نظر کرد بر حضرت “تکتم” و از جلوه رحمتش بر دامن طهورایش، شرافتی فرود آمد که آیینه ی تمام مهربانی بود و او شد مادری که یک معصومه زاد و یک معصوم.
ادامه دارد…
منبع: خواهر خورشید
راهکاری برای متقی شدن

خطاب((یا ایها الناس)) در قرآن در حدود 20 بار تکرار شده ویک خطاب جامع وعمومی است ونشان می دهد که قرآن مخصوص نژاد وقبیله وطایفه وقشر خاصی نیست بلکه همگان را در این دعوت عام شرکت می دهدʻهمه را دعوت به پرستش خدای یگانه ومبارزه با هرگونه شرک وانحراف از خط توحید می کردند.ب رای برانگیختن حس شکرگزاری مردم وجذب آنها به عبادت پروردگار ازمهمترین نعمت که نعمت خلقت وآفرینش همه انسانهاست شروع می کند. نعمتی که هم نشانه قدرت خداست وهم علم وحکمت او وهم رحمت خاص وعامش. چرا که در خلقت انسانʻ این گل سرسبد هستیʻ نشانه های علم وقدرت بی پایان خدا ونعمتهای گسترده اش کاملا به چشم می خورد.آنها که در برابر خدا خاضع نیستند واو را پرستش نمی کنندʻغالبا به خاطر این مساله است که در آفرینش خویش و پیشینیان نمی اندیشند وبه این نکته توجه ندارند که این آفرینش بزرگ را نمی توان به عوامل کوروکر طبیعی نسبت داد واین نعمتهای حساب شده وبی نظیر را که در جسم وجان انسان نمایان است. نمی توان از غیر مبدا علم وقدرت بی پایانی دانست. بنابراین یادآوری این نعمتها هم دلیلی است بر خداشناسی وهم محرکیست برای شکرگزاری.
نتیجه این پرستش تقوا وپرهیزگاریست(لعلکم تتقون) بنابراین عبادتها ونیایشهای ما چیزی بر جاه وجلال خدا نمی افزاید همانگونه که ترک آنها چیزی از عظمت مقام او نمی کاهدʻ این عبادتها کلاسهای تربیت برای آموزش تقواست. تقوا همان احساس مسئولیت و خودجوشی درونی که معیار ارزش انسان ومیزان سنجش شخصیت اوست.
تفسیر جوان/ج1/صفحات45و46
جمع آوری مطالب خانم حمزه لوی طلبه ی سال دوم