به مدرسه علمیه بقیع خوش آمدید
کتابچه توصیه های انتخاباتی مقام معظم رهبری
- گزیدهای از بیانات و توصیههای حضرت آیتالله خامنهای درباره انتخابات ریاست جمهوری در «كتابچهی انتخاباتی KHAMENEI.IR» منتشر شد.
این كتابچه چهارده فصل دارد. «ویژگی نامزد اصلح، نقاط قوت و ضعف دولت نهم و دهم، شنبهی بعد از انتخابات، پایبندی به سیاستهای كلی نظام، نقش رئیسجمهوری در تحقق برنامهی پنج ساله، ریاست جمهوری و چشمانداز ۲۰ ساله، وظایف شورای نگهبان در انتخابات، تاكتیكهای دشمن، تجربیات انتخابات ۸۸، اصول رقابت سیاسی، اهمیت شورای نگهبان، بایدها و نبایدهای رسانهها در انتخابات، وظیفه مردم در انتخابات و اهمیت انتخابات ریاست جمهوری».
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR با انتشار این كتابچه تلاش دارد در چهارده بخش ضمن معرفی شاخصهای نامزد اصلح از نگاه حضرت آیتالله خامنهای، تاكتیكها و اهداف دشمن برای این انتخابات را شناسایی كند و با ارائهی دستورالعملهایی به مخاطبینش، به عنوان یك دفترچه راهنما، عبور از امتحان انتخابات را تسهیل كتد.
این كتابچه را با حجم ۶ مگابایت از اینجا دریافت كنید.
اصول رقابت سیاسی
گزیده بیانات رهبر انقلاب درباره اصول رقابت سیاسی در انتخابات
۳- مرزها با دشمن كمرنگ نشود
انتخابات مال ملت ايران است، مال جمهورى اسلامى است، مال اسلام است؛ مرزهاشان را با دشمن مشخص و متمايز كنند. من بارها به بعضى از افراد سياسى كه فعاليتهائى دارند و گاهى يك مخالفخوانيهائى ميكنند، تذكر دادهام، نصيحت كردهام؛ گفتهام مواظب باشيد مرزهاى ميان شما و دشمن كمرنگ نشود؛ پاك نشود. مرز وقتى كمرنگ شد، احتمال اينكه كسانى از اين مرز عبور كنند يا دشمن از اين مرز عبور كند و بيايد اين طرف يا دوست و خودى غافل شود و از مرز عبور كند و برود به دامن دشمن، زياد خواهد بود. مرزها را روشن كنيد؛ مشخص كنيد. ۱۳۸۶/۱۰/۱۹
۴- با كرامت رفتار كنید
در انتخابات با كرامت رفتار كنند همه؛ چه آنهائى كه نامزد ميشوند، چه آنهائى كه طرفدار آنهايند، چه آنهائى كه مخالف با بعضى از نامزدها هستند. جناحهاى مختلف كشور، بداخلاقى و بدگوئى و اهانت وتهمت و اين حرفها را مطلقاً راه ندهند. اين از آن چيزهائى است كه اگر پيش بيايد، دشمن از او خوشحال میشود. ۱۳۸۶/۱۰/۱۹
۵- با مخالفان خود حرف بزنید و استدلال كنید
يكى از خصوصيات اميرالمؤمنين در ممشاى سياسىاش اين بود كه با دشمنان خود و مخالفان خود با استدلال حرف ميزد و استدلال ميكرد. در نامههائى كه حتّى به معاويه نوشته است - با اينكه دشمنى بين معاويه و اميرالمؤمنين شديد بود، در عين حال او نامه مينوشت، اهانت ميكرد، حرفهاى خلاف ميگفت - استدلال ميكرد بر اينكه روش تو غلط است. با طلحه و زبير كه آمدند با اميرالمؤمنين بيعت كردند - اينها به عنوانى كه ميخواهيم عمره برويم، از مدينه خارج شدند، رفتند به طرف مكه. اميرالمؤمنين مراقب بود، از اول هم گفت كه اينها قصدشان عمره نيست. رفتند و كارهائى كردند؛ حالا تفاصيلش زياد است - حضرت اينجور ميفرمايد: «لقد نقمتما يسيرا و ارجأتما كثيرا»؛ شما يك چيز كوچك را وسيله و مايهى اختلاف قرار داديد، اين همه نقاط مثبت را نديده گرفتيد؛ دم از دشمنى ميزنيد، دم از مخالفت ميزنيد. با اينها متواضعانه اميرالمؤمنين حرف ميزند، توضيح ميدهد؛ ميگويد: من دنبال دشمن نميگردم. ۱۳۸۸/۰۶/۲۰
۶- در میدان سیاست صادقانه عمل كنید
اين سلوك سياسى اميرالمؤمنين است. وقتى نگاه ميكنيم، مىبينيم كه اين سلوك سياسى عيناً با رفتار معنوى آن بزرگوار، همخوان و قابل تطبيق است. و اميرالمؤمنين در همه جا، همان على بن ابىطالبِ برجستهى ممتازى است كه دنيا نظير او را نديده است.پايهى همهى خيرات در جامعه، تقواست. تقواى فردى؛ يعنى هر كس بين خود و خدا سعى كند از جادهى صلاح و حق تخطى نكند و پا را كج نگذارد. تقواى سياسى؛ يعنى هر كس كه در كار سياست است، سعى كند با مسائل سياسى صادقانه و دردمندانه و از روى دلسوزى برخورد كند. سياست به معناى پشت هم اندازى و فريب و دروغ گفتن به افكار عمومى مردم، مطلوب اسلام نيست. سياست يعنى ادارهى درست جامعه؛ اين جزو دين است. تقواى سياسى، يعنى انسان در ميدان سياست، صادقانه عمل كند. ۱۳۸۱/۰۱/۱۶
اصول رقابت سیاسی
گزیده بیانات رهبر انقلاب درباره اصول رقابت سیاسی در انتخابات
الف) بایدها
۱- رقابت انتخاباتی در چهارچوب نظام باشد
اين انتخاباتها يكى از بزرگترين محسّناتش اين است كه از ركود جلوگيرى ميكند. بهترين شكل ادامهى يك نظام اجتماعى اين است كه در عين ثبات، تحول داشته باشد. ركود بد است و ثبات خوب است. ثبات يعنى استقرار؛ يعنى اين چهارچوب، اين هندسه، در جاى خود محفوظ باشد، مستقر باشد، ريشهدار باشد؛ در عين حال در داخل اين چهارچوب، تحولات، مسابقات و رقابتها وجود داشته باشد. اين بهترين شكل است كه كشتى نظام در درياهاى طوفانى بتواند بدون دغدغه حركت كند. «و هى تجرى بهم فى موج كالجبال»؛ اين دربارهى كشتى نوح است. كشتى حركت ميكند، در بين امواج گوناگون هم هست؛ ليكن اين امواج سهمگين نميتوانند استقرار او را از بين ببرند. اين استقرار بايست وجود داشته باشد. البته در درون اين استقرار، در درون اين چهارچوب، تحول وجود دارد.
بنابراين همهى تحولات بايد در چهارچوب باشد. اگر چنانچه كسى وارد ميدان رقابت انتخاباتى و مسابقهى انتخاباتى بشود، اما بخواهد چهارچوب را بشكند، او از قاعدهى نظام خارج شده است، از قواعد حركت انتخاباتى خارج شده؛ اين غلط است، اين درست نيست. بايد همه چيز در چهارچوب نظام باشد. اين چهارچوب، قابل تغيير نيست. ۱۳۸۸/۱۲/۰۶
۲- به قانون اساسی و خط امام پایبند باشید
در مسئلهی انتخابات و غير انتخابات، همه بايد تسليم رأی قانون باشند؛ در مقابل قانون تمكين كنند. آن حوادثی كه در سال ۸۸ پیش آمد ــ كه برای كشور ضرر داشت و ضایعهآفرین بود ــ همه از همین ناشی شد كه كسانی نخواستند به قانون تمكین كنند؛ نخواستند به رأی مردم تمكین كنند. ممكن است رأی مردم برخلاف آن چیزی باشد كه منِ شخصی مایل به آن هستم؛ اما باید تمكین كنم. آنچه كه اكثریت مردم، اغلبیت مردم آن را انتخاب كردند، باید همه تمكین كنند؛ همه باید زیر بار بروند. خوشبختانه سازوكارهای قانونی برای رفع اشكال، رفع اشتباه، رفع شبهه وجود دارد؛ از این راهكارهای قانونی استفاده كنند. این كه وقتی آنچه كه اتفاق افتاده است، برخلاف میل ما شد، مردم را به شورش خیابانی دعوت كنیم ــ كه این در سال ۸۸ اتفاق افتاد ــ یكی از خطاهای جبرانناپذیر است. این تجربهای شد برای ملت ما، و ملت ما همیشه در مقابل یك چنین حوادثی خواهد ایستاد. ۱۳۹۲/۰۱/۰۱
آن كسانى كه نظام، اسلام، قانون اساسى و امام را قبول دارند، بايد به ميدان رقابت بيايند؛ منتها رقابت سالم و نه رقابت لجوجانه و عنادآميز. ۱۳۸۲/۱۰/۱۸
بديهى است در هر انتخاباتى، يك عدهاى به نتيجهى مطلوبِ خودشان نميرسند - من نميخواهم اسمش را بگذارم بازندهى انتخابات؛ نبايد تعبير برنده و بازنده و اين واژهها و اصطلاحات غربىِ مادى را به كار برد؛ اگر براى خدا و براى انجام تكليف وارد ميشويم، برد و باخت وجود ندارد - خب، اينها اعتراض دارند. انسان پيش قاضى هم كه ميرود، همين جور است. قضاوتى در يك دادگاهى وجود دارد؛ آن طرفى كه در اين قضاوت به مقصود خود رسيده، خوشحال است، آن طرف ديگر ناراحت است؛ آن طرف ديگر نبايد دادگاه را متهم كند كه برخلاف حق عمل كرده؛ نه، دادگاه است و بر طبق قانون عمل ميكند؛ منتها او ناراحت ميشود، ناراضى ميشود. بايد همهى آنچه را كه پيش مىآيد - كه مبتنى بر قانون است - تحمل كنيم؛ اين را بايد همهمان ياد بگيريم؛ اين صبرِ انقلابى است، اين تحملِ انقلابى است. اميدواريم خداى متعال هم دلها را هدايت كند به آنچه كه براى كشور بهتر است.۱۳۹۲/۰۲/۱۶
خوشبختانه قوانينی هم كه وجود دارد، قوانين خوبی است؛ قوانين معقولی است. همين طور كه مكرر عرض كرديم، بنبستی وجود ندارد. لذا مشاهده ميكنيد كه در همين انتخابات، تا اين مرحلهای كه تا الان پيش آمديم، روال قانونی جريان پيدا كرده. وقتی كه از نامزدهای محترم سؤال كردند كه اگر چنانچه شورای نگهبان نظری بدهد، شما تمكين ميكنيد، همهی آنها گفتند: بله، ما تمكين ميكنيم. تمكين هم كردند. ما بايد واقعاً تشكر كنيم از همهی اين نامزدها؛ آنهائی كه به نحوی صلاحيتشان احراز نشد. اينها گفتند از نظر شورای نگهبان تمكين ميكنيم، و به قول خودشان عمل كردند و تمكين كردند؛ اين نشاندهندهی اهميت و ارجحيت قانون است، نشاندهندهی كاربری قانون است؛ چون قانون بر مملكت حاكم است. ممكن است بنده يا جنابعالی از قانون ناراضی هم باشيم - گاهی اينجوری است - اما وقتی انسان در مقابل قانون تمكين كرد، حل اختلاف ميشود، فصلالخطاب ميشود؛ اين نعمت بزرگی است، اين بركت بزرگی است.۱۳۹۲/۰۳/۰۸
۴
برگزاری نشست سیاسی در مدرسه علمیه بقیع
به گزارش رابط خبری: نشست سیاسی با موضوع انتخابات با حضور حجت الاسلام والمسلمین موحد و طلاب مدرسه، 7/3/1392 در مدرسه علمیه بقیع برگزار شد.
حجت السلام والمسلمین موحد با بیان اینکه، وظیفه ما حضور گسترده در انتخابات است، در ادامه افزود: گرچه تامین امنیت انتخابات به عهده مسئولین برگزاری و امنیتی است، اما باید سعی کنیم که فضای انتخاباتی نا امن نشود.
وی در ادامه در تبیین معنای واژه امنیت گفت: امنیت به این معنا که درگیری قومی پیش نیاید، هرکس برای کاندید خود تبلیغ کند اما با دیگران درگیر نشود.
حجت الاسلام والمسلمین موحد در ادامه افزود: کشور ایران آنقدر برای صهیونیست و غرب مهم است که برای آن یک معاونت برای مطالعه و تحقیق جهت براندازی آن در موساد ایجاد شده است.
در آخر ایشان به پرسش های طلاب درباره انتخابات پاسخ دادند.
پذیرایی از یتیمان ، مروت زینب
ظهور این صفت با تامل در حالات این مجلله ( حضرت زینب سلام الله علیها) ظاهر میگردد زین العادین علیه السلام نقل فرمود از کربلا تا شام عمه ام زینب سلام الله علیها نماز شبش ترک نشد. یک شب دیدم عمه ام نشسته نماز شب میخواند ، پرسیدم عمه جان چرا نماز شبت را نشسته خواندی؟
فرمود نانی را که به اسرا جیره میدادند یک گرده بیشتر نیست امشب شب سوم است گرده نانی که سهم من میشد ، چون دیدم هنوز بچه ها گرسنه اند به آنها دادم و خودم نخوردم دیگر قوه ی ایستادن روی پا ندارم که نماز شبم را ایستاده بخوانم . الله اکبر از این مروت.
راه اندازی شبکه با جاذبه های غیراخلاقی برای انتخابات
با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری 92 ، ضدانقلاب خارج نشین برای اثرگذاری در داخل کشور اقدام به راه اندازی شبکه هایی کرده که آخرین آن نگین تی وی است .
این تلویزیون توسط نازنین افشین جم معشوقه ربع پهلوی و همسر فعلی وزیر دفاع کانادا اداره می شود و در طول روز، 3ساعت برنامه دارد.
این شبکه بخش ویژه ای را در جدول پخش روزانه خود به برنامه های غیراخلاقی و منافی عفت اختصاص داده است . این تلویزیون همچنین یکی از پشتیبان های مالی جشنواره دختر شایسته در کانادا است.
انتخابات دخترشایسته یکی ازبرنامه های بود که در رژیم منحوس پهلوی با هدف ترویج بی حیایی در جامعه انجام می شد.
خاطرنشان می شود که پس از فتنه 88 نیز برخی متواریان ازکشور با همکاری هم قطارانشان در داخل اقدام به راه اندازی تلویزیونی به نام رسا ( راه سبز امید) کردند که پس از شکست مفتضحانه آنان در تحریم انتخابات مجلس نهم و حضور 65 درصدی مردم برای همیشه تعطیل شد.
گفتنی است خبرگزاری رسا در اعتراض به سوء استفاده از نام این خبرگذاری حوزوی توسط ضدانفلاب با صدور بیانیه ای ، رسانه های خودی و انقلابی رابه اتحاد علیه عناصر اپوزیسیون دعوت کرد و فعالیت های گسترده ای علیه شبکه های ماهواره ای ترتیب داد که به گفته کارشناسان تاثیر فراوانی بر تعطیلی این شبکه داشت.
تفاوت انتخابات با بیعت
گزیده بیانات آیه الله جوادی آملی در تفسیر سوره احزاب بدین شرح است :
خداوند به مومنان وعده تامین اقتصادی ،سیاسی و نظامی داده است .
ایرانی ها هیچ گاه فکر نمی کردند ارتش آمریکا را از ایران بیرون کنند آنها هم فکر نمی کردند که باید فرار کنند خداوند که مقلب القلوب است در مسایل سیاسی آرامش و گاه علم و معرفت در مسایل حوزوی و دانشگاهی ایجاد می کند .
منافقان همواره حریصانه و بخیلانه سهم خواه انقلاب هستند از طرفی می گویند خودتان را به کشتن ندهید اما از طرفی وقتی پیروز شدند سهم خواهانه حرف می زنند .
انتخاب غیر از تولی است تولی همان ولایت پذیری است در انتخابات حق و قدرتی که در اختیار فرداست به کسی داده میشود تا از طرف او کارکند متولی کسی است ولایت او را ما می پذیریم و او از طرف خدا سمتی دارد ما او را انتخاب نمی کنیم حق و سمت مال ما نیست که به او بدهیم بلکه سمت و هدایت از اوست انتخابات همان عقد وکالت است بنابراین محدوده اش باید مشخص باشد .
مقبره زینب علیها السلام در شام
مقبره هایی که در مصر به نام زینب است از نواده های امیرالمومنین علیه السلام است و این که نوشته اند زینب خواهر امام حسین علیه السلام به مصر سفر کرد و مسلمه بن مخلد از او استقبال و پذیرایی کرد دروغ است،چون این شخص ناصبی بوده است.و از مویدات این که قبر حضرت زینب کبری علیها السلام خواهر امام حسین علیه السلام در شام است سخن امام زمان مهدی علیه السلام در داستان زیر است:
مرحوم آیت الله آخوند همدانی نقل کرده اند:آیت الله آقا ضیاء عراقی فرمودند:شخصی شیعه مذهب از شهر قطیف حجاز به قصد زیارت ثامن الائمه علیه السلام حرکت کرد،در وسط راه پولی را که برای مخارج رفت و برگشت برداشته بود،گم کرد.دیگر نه روی برگشتن و نه خرج ادامه سفر را داشت.متوسل به عنایت حضرت بقیة الله العظم حجت بن الحسن علیها السلام می شود در همان حال ملاحظه می کند سید جلیل القدری با او همراهی می کند،می فرماید:این وجه را بگیر تو را به سر من رأی (سامرا)می رساند در آنجا نزد وکیل ما حاج میرزا حسن شیرازی برو و بگو سید مهدی فرمودند:پولی از ما در پیش تو است،فلان قدر بده تا به زیارت جدم علی بن موسی الرضا علیه السلام بروی.
آن شخص اظهار می کند متوجه نشدم که این بزرگوار کیست؟و از کجا آمد.عرض کردم:هرگاه به آیت الله شیرازی بگویم:سید مهدی فرمودند:از من می پرسد کیست؟چه نشانه و سند و علامتی دارد؟
فرمود:به آقای شیرازی بگو سید مهدی فرمود:به این نشانی که امسال در فصل تابستان شما با حاج ملا علی کنی طهرانی در شام،د رحرم عمه ام زینب کبری سلام الله علیه مشرف بودید.در اثر کثرت زوار و ازدحام جمعیت در سطح حرم زباله جمع شده بود.شما عبای خود را از دوش برداشته،در دست جمع کرده و به وسیله آن حرم را جاروب کردید و در گوشه ای از حرم زباله را جمع کردید.و حاج ملا علی کنی با دست های خود برداشته،بیرون برد،من آنجا بودم.
قطیفی می گوید وقتی در سامرا به خدمت آیت الله شیرازی رسیدم و عرض کردم،بی اختیار از جا بلند شد و دست در گردنم انداخت.چشم هایم را بوسید و تبریک گفت.بعد در تهران خدمت آیت الله کنی رسیدم ایشان نیز مطلب را تصدیق کرد و افسوس خورد که چرا حواله به ایشان از جانب آن حضرت نشده است.
انتخابات و آرمان
بهترین تبریکات خود را صادقانه به مناسبت ولادت حضرت مولی الموحدین امیرالمومنین علیه السلام به ساحت مقدس امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف تقدیم نموده و دعای حضرتش را در این شب پر تلالو از تهلیل و تقدیس ا لهی برای اعتلا اسلام مسئلت می نمائیم .
سلامت و توفیق علما و امنا ملت به ویژه مقام معظم رهبری (مدظله العالی ) که در تنگناهای عصر غیبت ترجمان محبت ولایی اند را از درگاه حضرت باری طلب می نمائیم ؛که عهده داری انسانی فرزانه و آگاه که سمبل خود آگاهی ملی است ،بر شرف و عزت اسلامی این امت، به هنگامه هجوم جنود کفر و الحاد ،امری است خارق العاده و نعمتی است پرسرور ، که حمایت الهی از آن هدیه ای برای اهل صدق و وفاست و فهم شاکرانه از این شرایط مستلزم انجام وظایفی است .
همه آرمانها در جلسات ،نشست ها ؛مجمع ها حول این محور است که آینده را بهتر بسازیمم ،ملتی تمدن سازبوده ایم و امروز ظرفیت تمدن سازی را داریم .
حق مردم این کشور است که بهتر زندگی کنند .
بعداز عبور از موانع متکبرانه و مستکبرانه پادشاهی جامعه به سطحی از ادراک اجتماعی به لطف روح اسلامی رسیده است که بتواند با انتخاب خویش زمینه تحقق آرمان هایش را فراهم سازد چه بجاست که منفعت اندیشی را جایگزین قاطعیت قانون نکنیم وقاطعیت قانون را فدای مصالح فردی و قومی در تعارفات و ارتباطات ویژه خود ننمائیم .
برماست رهبری را با رسالت ولایی حاضر هزینه جبران مافات خود ننمائیم .
چه بجاست تمرین رفتار اخلاقی را برای همه اقشار ضروری بدانیم برای ساختن فضائی موازی قدرت شان ولایت فقیه را که از اصول مهم قانون اساسی است را مورد سئوال و درخواست مصرانه خود قرار ندهیم .
بجاست توجه جدی به قضاوت لایه های درونی اجتماع از عملکرد گذشته و حال ما که آثار آن در حال و آینده عینی و ملموس استداشته باشیم .
انتخابات 92نیز از گذر زمان رجب و شعبان خواهد گذشت و ما با اختیار و انتخاب خود نقشی از قدرت تفکر و تصمیم شخصیت اخلاقی خود برجا می گذاریم که میراثی است برای آینده ……
على از ديدگاه حضرت علی علیه السلام
اكنون ميپردازيم به معرفى علىّ بن ابيطالب از ديدگاه خود او :
1-« هَلَكَ مَنِ ادَّعى و خابَ مَنِ افتَرى وَ كَفى بِالمَرءِ جَهلاً اَن لا يَعرِفَ قَدرَهُ » ( به هلاكت افتاد كسى كه ادّعاى [ خلاف حقيقت ] نمود و براى نادانى مرد كافى است كه خود را ارزيابى نكرده باشد ) .
ادعاهاى بىاساس و منحرف ساختن واقعيات نتيجهاى جز هلاكت ندارد
كيست كه از نتايج نكبتبار و هلاك كننده ادّعاهاى بىاساس و افتراهايى كه موجب انحراف از واقعيتها است اطّلاعى ندارد . كيست كه با اين وقيحترين چهره انسان نماها كه با همه اصول و قوانين انسانى بمبارزه برمىخيزند ، آشنايى نداشته باشد .
در آنهنگام كه در باب تحقيق در سرگذشت اسف انگيز بشرى و دردهاى مستمرّ او بحث مىكنند ، همه چيز را مورد بررسى قرار مىدهند ، جز اين دو پديده پليد ( ادّعاهاى بىاساس و منحرف ساختن واقعيات كه افترا ناميده مىشود ) را كه توجّه جدى بآنها ندارند . شايد گمان مىكنند كه ادّعاى بىاساس عبارت از آنست كه شخصى يا گروهى به روى قله مرتفعى برود و با بلندگو و وسايل ارتباطات جهانى ، فرياد بزند كه من داناتر از همه و عادلتر و آزاد منشتر از همه هستم ،
در صورتى كه خود او از نقص دانش و انحراف و بردگى خود براى خودخواهىها و هوى و هوسهاى خويشتن آگاه است و چون در تاريخ چنين شخصى يا
گروهى ديده نشده است ، معلوم مىشود كه ادّعاهاى بىاساس و منحرف ساختن واقعيات ، بعنوان عامل مضرّ تأثيرى در بدبختىها و سيه روزىها بشرى نداشته است آيا موقعى كه يك دانشمند با بدست آوردن آگاهىهاى محدودى از قلمرو شناسائىهايش ، بجهت هدفگيرىهاى شخصى و يا احساسات خام ، دست به مطلق تراشىها مىزند ، مرتكب ادّعاهاى بىاساس نمىگردد ؟ آيا واقعيتها را منحرف نمىسازد ؟ البته چنين است ، اين دانشمند با اين ادّعا و منحرف ساختن واقعيات ،
افترا به طبيعت و قوانين آن و به انسان و قواعد آن مىزند و چون چهره دانشمندى او امضاى صحت ادّعا و افتراهايش مىباشد ، لذا در منحرف ساختن افكار مردم تأثير قطعى خواهد داشت .
آيا مديريّتها و مربىگرىها هنگامى كه قوانين و اصول مفيد و سازنده را تنها در منطقه « ميخواهم » هاى خود تفسير و توجيه مىنمايد ، به ادّعاهاى بىاساس و افتراها مرتكب نمىشود ؟ چون فطرت اساسى آدمى بر صدق و روش مطابق واقعيتها بنيانگذارى شده است . از همان لحظه كه ادّعاى بىاساس و افترايى در رابطه با طبيعت و انسان سر مىزند ، اختلال فطرت اساسى آدمى شروع مىشود و هلاكت بدنبالش ، چنانكه معلول بدنبال علّت كامل خود .
با اينحال اگر رابطه اين بشر منحرف با ساير انسانها و طبيعت برقرار باشد ، باندازه نيرويى كه دارد ، به هلاكت ديگر انسانها و مسخ قوانين طبيعت خواهد كوشيد . دورى على بن ابيطالب ( ع ) از ادّعاهاى بىاساس و منحرف ساختن واقعيات با نظر به صفاى فطرت و چهره جدى او در همه شئون زندگى بقدرى روشن است كه جاى گفتگو ندارد .
نادانى به خويشتن اساس همه نادانىها است
اگر گفته شود : چون من وجود دارم پس آب وجود دارد ، اين جمله باطل است ، زيرا چه من باشم و چه نباشم ، آب واقعيت دارد . و بطور كلى اگر بگويم :
اين وجود من است كه واقعيت جهان « جز من » حتى ناچيزترين جزئى از آن واقعيت را تحقق بخشيدهام ، اين جمله نيز باطل و ضد واقع است و امّا اگر بگويم : تا من خود را نشناسم چيزى از جز خود را نخواهم شناخت ، مطلبى كاملا صحيح و مطابق واقع است ، زيرا تا واقعيات « جز خود » از « خود » و وسايل درك آن تفكيك نشود و اندازه و كيفيت وسايل درك كننده روشن نشود ، هرگز علم حقيقى درباره واقعيات « جز خود » نمىتوان بدست آورد . باضافه اينكه تا نيروها و وسايل معرفت و دگرگون كننده اشياء عينى بطور دقيق شناخته نشود ، روابط اشياء عينى با انسان نامعلوم و تاريك مىماند .
انسانى كه به خويشتن نادان است ، هيچ قانونى براى چگونگى موجوديت و روابط او با ديگر انسانها مشخص نخواهد بود . دلايل آشنايى كاملا نزديك علىّ بن ابيطالب عليه السلام با خويشتن فراوان است . ما برخى از آنها را در اين مبحث مىآوريم :
1 او هرگز خود را در مجراى معاملهگرى با هوى پرستان نگذاشت ،
مبارزه پىگير حضرت علی علیه السلام با كسانى كه بر مبناى جاه و مقام و ثروت در پيرامون او پرسه مىزدند و نمىتوانستند حضرت علی علیه السلام را بسوى تمايلات خويشتن بپيچانند بهترين دليل خودشناسى آن پيشوا بوده است .
2 جان روحانى حضرت علی علیه السلام كه بقول « محمد عبده » با ملكوت الهى پيوستگى داشت و اين پيوستگى كه در همه زندگى او نمودار گشته بود خود قوىترين شاهد است كه حضرت علی علیه السلام درباره تصفيه و تزكيه خويشتن فوق العاده كوشيده است و اين تزكيه و تصفيه از جهتى علّت خودشناسى است و از جهت ديگر معلول آن معلول خودشناسى است براى آنكه اگر انسان نادان بخويشتن باشد ، نادان به احتياجات آن هم كه يكى از آنها تصفيه و تزكيه است خواهد بود . وقتى كه خود را شناخت ، احتياجات خود را خواهد شناخت و يكى از اين احتياجات اساسى تزكيه و تصفيه است كه علت خودشناسى است ، زيرا هر اندازه كه تزكيه و تصفيه در « خود » بهتر صورت بگيرد ، بهمان مقدار پرده از چهرههاى با عظمت « خود » برداشته مىشود .
3 لحظهاى از زندگى حضرت علی علیه السلام در بيهودگى و بازيگرى و لذتجويى سپرى نشده است .
دو اصل بسيار مهم در شناخت شخصيتها
پيش از توضيح شخصيت على از ديدگاه حضرت علی علیه السلام دو اصل انسانى بسيار مهم را مطرح مىكنيم ، آن دو اصل اينست :
اصل يكم
هر اندازه كه شخصيت يك انسان از رشد و قدرت برخوردار بوده باشد ، بهمان اندازه ، مىتواند شخصيت خويشتن را از موجوديت طبيعى خود تجريد و رها نموده و آن را بيرون از خويشتن چنان مطرح نمايد كه يك موجود عينى و يا شخصيت ديگرى را . بلكه بطور اطمينان مىتوانيم بگوييم : انسان از آن هنگام مىتواند از مرز حيوانى به قلمرو انسانى عبور كند كه بتواند شخصيت خود را براى خويشتن مطرح نمايد . بدون عبور از اين مرز ، امتيازاتى از قبيل مالكيت بر شخصيت ، اختيار ، سازندگى درباره خويشتن و پذيرش انسان در منطقه ارزشها ،
اوهام و خيالاتى بيش نخواهد بود . حتى همه معلومات ما درباره شناسايى روان و فعاليّتهاى آن ، و همچنين معارف ما درباره سطوح آگاه و نيمه آگاه و ناآگاه همه و همه در نتيجه قدرت علماى روانشناسى و درون كاوان ، بر مطرح كردن جهان درونى خويشتن ، مانند موضوع برونى براى مطالعه و بررسى مىباشد ، زيرا هيچ يك از پديدهها و عناصر و سطوح روان ، مانند نمودهاى فيزيكى براى هيچ كس و در هيچ آزمايشگاه قابل مشاهده نمىباشد .
شخصيتهاى بزرگ درون بينى مانند برگسون و جلال الدين مولوى و ويكتور هوگو و داستايوسكى و تولستوى . . . از قدرت تجريد فراوانى برخوردار بودهاند كه توانستهاند زوايا و پديدهها و عناصر فراوانى را از درون
خويشتن دريابند و براى شناخت درون ساير انسانها مورد بهره بردارى قرار بدهند .
يك دليل قاطعانه براى اثبات قدرت حضرت علی علیه السلام بر تجريد و بر نهادن شخصيت خويشتن ، مالكيت مطلق او بر همه عوامل و پديدههاى برونى و درونى مربوط به شخصيت او بوده است . عوامل جالب دنيا كه هر گونه شخصيت را به اندازه قدرت خود ، تحت تأثير قرار مىدهند ، همين كه نزديك به منطقه شخصيت امير المؤمنين ( ع ) مىرسيدند دگرگون مىگشتند و مانند يك عدّه جريانات بى اثر بدون اينكه وارد آن منطقه شوند ، براه خود مىرفتند . رياست مطلق چند كشور كه جامعه آن روز اسلام را تشكيل مىدادند ، جالبترين عاملى است كه منطقه هر گونه شخصيت را اشغال مىنمايد . امّا بشهادت تمام تواريخ ديديم كه نتوانست منطقه شخصيت حضرت علی علیه السلام را اشغال نمايد . حسّ انتقام جويى از دشمنان خون آشامش نتوانست شخصيت او را دستخوش هيجانات خام نموده مالكيتش را از شخصيت خويشتن سلب نمايد . حضرت علی علیه السلام چنين شخصيتى است كه مىتواند درباره خويشتن سخن بگويد و خود را بهتر از همه معرفى نمايد .
يكى ديگر از مختصات رشد شخصيت اينست كه هر اندازه اين رشد به تكامل بيشترى برسد ، شايستگىهاى آرايشى خود به بايستگىهاى ضرورى روح مبدل مىگردد . بتوضيح اينكه اگر عدالت ورزى در حالات معمولى پيش از رشد را پديده شايستهاى تلقى مىكرد و خود آرايى و مباهات و فخر و تكبر را از آن نتيجه مىگرفت ، پس از ورود به مجراى رشد ، همان عدالت ورزى ضرورت بايسته روح او تلقّى مىشود . چنانكه استمرار زندگى طبيعى انسان و همه جانداران ، احتياج به تنفس و غذا و توليد مثل دارد ، و حيات با عمل بآن پديدهها ، هيچ گونه مزيّتى بر وضع ضرورى طبيعت خود نمىبيند تا آن را امتيازى بداند كه خود را با آن بيارايد ، همچنان رشد شخصيت آدمى در مسير خود ، از لذايذ شخصى و هوسها [ در مقابل خود را جزئى از اجتماع ديدن ] چشم مىپوشد و اين چشم پوشيدن مانند گريز از مواد سمّى است كه خوردنش حيات را بخطر مرگ مىاندازد . نيز مبانى اصيل اخلاق و عدالت و سازندگى مثبت غذاى ضرورى رشد شخصيت است .
وقتى كه آدمى در اين مسير مىافتد ، امور مزبوره را ضرورت مسير مزبوره مىداند .
به همين جهت است كه مىگوئيم : امتيازاتى را كه « خود طبيعى » بدست مىآورد ، آنها را آرايشى تلقى مىكند كه تماشا و لذت بردن از آنها ، عامل بوجود آوردن و بقاى آنها است ، در صورتى كه شخصيت در مسير رشد ، امتيازات را هرگز به عنوان موضوع قابل تماشا و لذت بردن نمىداند .
هنگامى كه انسان رشد يافته مىگويد : « من دروغ نمىگويم » مانند اينست كه يك جاندار و يا يك انسان در قلمرو زندگى معمولى مىگويد : « من تنفس ميكنم » وقتى كه رشد يافته مىگويد : « من انسان دادگرم » در حقيقت مثل اينست كه جاندار و يا انسان معمولى بگويد كه « من براى سير شدن غذا مىخورم » .
در آنموقع كه انسان رشد يافته مىگويد : « من خدا را مىبينم » درست مانند اينست كه آدم معمولى حتى يك جاندار مىگويد : « من آب را در آن حوض يا استخر مىبينم » . . .
مادامى كه شخصيت آدمى به اين مسير رشد قدم نگذارد ، هيچ يك از گفتار و كردار او از حدّ سوداگرى بالاتر نخواهد رفت . پس از توضيح اين دو اصل ، مىپردازيم به « على از ديدگاه حضرت علی علیه السلام » .
اين جمله « على از ديدگاه حضرت علی علیه السلام » كه آنرا عنوان مبحث قرار دادهايم ، بطور قطع براى كسانى كه اطّلاعى از شخصيت اين انسان بزرگ ندارند ، و پديدهاى بنام رشد شخصيت را نمىشناسند و يا با داشتن اطلاعات علمى نه از شخصيت حضرت علی علیه السلام و نه از پديده رشد ، طعم واقعى كمال را چشيدهاند قابل هضم نيست .
امّا اينكه شخصيت حضرت علی علیه السلام در حدّ اعلاى رشد بوده است ، جاى كمترين ترديد نيست ، چنانكه در مباحث گذشته از صاحبنظران اسلامى و غير اسلامى مشاهده كرديم ، حضرت علی علیه السلام در رديف اول از پيشتازان تكامل يافته كاروان بشرى است . نيز با دقت كافى در جملات همان صاحبنظران و ديگر رشد يافتگان قرون و اعصار از بروز شخصيت حضرت علی علیه السلام در تاريخ ، بخوبى اثبات مىشود كه گويندگان آن جملات طعمى از رشد و تكامل انسانى را چشيدهاند كه چنان جملات عاشقانه و پر هيجان و طوفانى را ابراز كردهاند .
با نظر به دو اصل گذشته و دلايلى را كه در زير مطرح مىكنيم ، يكى از بهترين طرق شناسايى حضرت علی علیه السلام همين است كه ما مورد بررسى قرار مىدهيم : ( على از ديدگاه على ) ( ع ) . دليل يكم راستگويى و صدق محض بودن حضرت علی علیه السلام حقيقتى است كه سرتاسر زندگى او را چه در قلمرو انديشه و گفتار و چه در قلمرو عمل ، فرا گرفته است .
دروغ و حيلهگرى و چاپلوسى و هر گونه مبارزه با واقعيات ، علتى جز قرار گرفتن در سوداگرىهاى « خود طبيعى » ندارد و اين حقيقت اثبات قطعى شده است كه على بن ابيطالب ( ع ) « خود طبيعى » را در راه وصول به « خود انسانى اعلا » ، سخت مهار كرده است . مگر ارتكاب خلاف واقعيتها كه حركت بر خلاف نظم هستى هدفدار است ، جز براى ثروت و مقام و نامجويى و امثال اين پديدهها ، انجام مىگيرد ؟
يك فرد در تاريخ پيدا نشده است كه كمترين تمايلى از حضرت علی علیه السلام بآن امور را اثبات كند . وضع روحى فرزند ابيطالب را درباره راست و دروغ در نمونهاى از حسّاس ترين موقعيت زندگى او يادآور مىشويم :
عمر در نزديكى فوت خود شش نفر را براى انتخاب زمامدار از ميان خودشان تعيين نمود . گفته بود : در صورت نبودن رأى كافى براى يكى از آن شش نفر ، عبد الرحمن بن عوف مىتواند قضيّه را يكسره نموده و خليفه را تعيين كند . در اين شورا دو نفر رأى مساوى آوردند ، على بن ابيطالب ( ع ) و عثمان . نوبت عبد الرحمن بن عوف بود كه يكى از آن دو را ترجيح بدهد . عبد الرحمن رو به حضرت علی علیه السلام كرده و گفت :
من ترا ترجيح داده و بيعت مىكنم ، بشرط اينكه به قرآن و سنت و روش دو شيخ گذشته عمل كنى . حضرت علی علیه السلام فرمود : عمل به قرآن و سنت ، بلى ، و امّا عمل به روش دو شيخ نه ، بلكه با نظر خودم رفتار خواهم كرد . اين پيشنهاد را به عثمان نمود ، عثمان بدون ترديد پذيرفت .
بعضى از تاريخ نويسان مىگويند : عبد الرحمن اين پيشنهاد را سه بار تكرار كرد و در هر بار عثمان پذيرفت و حضرت علی علیه السلام قبول نكرد .
مسلم است كه از نظر رفتار سياستمداران معمولى ، حضرت علی علیه السلام مىتوانست آن روز دروغى بگويد و سپس كه سوار كار شد ، با صدها جملات و حيلهگرىهاى ساختگى ، دروغ خود را تصحيح نمايد . ولى حضرت علی علیه السلام اين دروغ را نمىگويد و براى بار سوم از زمامدارى بر كنار ميماند .
دليل دوم نظرى به تربيت شدگان على بن ابيطالب ( ع ) . گروهى از پاكترين مردم صدر اوّل اسلام ، در حوزه جاذبيت شخصيت حضرت علی علیه السلام قرار گرفته و با گفتار و كردار او به درجات عالى رشد و كمال رسيدهاند ، مانند :
مسلم است كه اين شخصيتهاى تاريخى صدر اول اسلام ، مخصوصا گروهى از آنان ، مانند سلمان و ابوذر ، مالك اشتر و عمار و ميثم . . . عالىترين مراحل رشد و كمال را در جاذبيت شخصيت امير المؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام بدست آورده بودهاند و اين تأثير و تأثر روشنترين دليل آن است كه اينان در شخصيت حضرت علی علیه السلام عالىترين آرمان انسانى خود را ديده بودند كه از ديگر انسانهاى دوره پر نوسان و ضد و نقيض بريده و به آن بزرگوار پيوسته بودهاند ، اگر كمترين تجاوز از حق و اندك ارتكاب خلاف قانون انسانى از او مشاهده مىكردند ، آنهمه جان فشانى و عشق به او نمىورزيدند و راه ديگرى و دنبال ديگران را مىگرفتند كه به خواستههاى زندگى معمولى خود ميرسيدند .
گروهى از اين 81 شخصيت ، چنانكه گفتيم ، مانند ابو ذر و سلمان فارسى . . .
بحدّ رشد سازندگى تاريخ رسيده بودند كه اسلام واقعى را در وجود خود مجسّم مىكردند .
اينان در وجود حضرت علی علیه السلام امتيازات بسيار فوق العادهاى را ديده بودند كه او را معيار و مربّى و تطبيق كننده قرآن در وجود خود تلقى مىكردند . رابطه اين رشد يافتگان با حضرت علی علیه السلام مافوق رابطه پيروان يك مكتب از پيشتازان آن مكتب بوده و بلكه بمرحله عشق حقيقى رسيده بود . عشق حقيقى را ميگوئيم كه با عشق مجازى كه همه نقص و عيب و زشتى معشوق را مىپوشاند قابل مقايسه نيست .
مانند حضرت علی علیه السلام مىافروزد و آنگاه پاكان اولاد آدم را پروانهوار دور آن شعاع فروزان مىگرداند .
دليل سوم هر محقق صاحبنظرى كه با تتبّع و تحقيق لازم و كافى چه از مسلمانان و چه از ملل غير اسلامى ، درباره شخصيت حضرت علی علیه السلام بررسى كردهاند ، به اتفاق آراء صدق محض و راستگويى و رستگارى حضرت علی علیه السلام را پذيرفتهاند . تنها بعنوان نمونه جملهاى را از « پطروشفسكى » استاد دانشگاه لنينگراد متذكر مىشويم :
« على تا سر حد شور و عشق پاى بند دين بود ، صادق و راستگار بود . . . و تمام صفات لازمه اولياء اللّه در وجودش جمع بود » .
دليل چهارم در مباحث پيشين جملاتى را از جبران خليل جبران ديديم كه چنين گفته بود : « حضرت علی علیه السلام مانند آن پيامبران بود كه به جامعههايى مبعوث مىشدند كه جامعه آنان نبود ، در زمانى زندگى مىكردند كه زمان آنان نبود ، در ميان مردمى بودند كه شايستگى آن پيامبران را نداشتند ، خدا را در اين كار حكمتى است كه خود دانا است » و چنانكه در مختصات جامعهاى كه حضرت علی علیه السلام در آن زندگى مىكرد ،
متذكر خواهيم شد ، حضرت علی علیه السلام در ميان دشمنان بسيار گوناگون و مردم نادان ، زندگى مىكرد .
از طرف ديگر حضرت علی علیه السلام بر خلاف زمامداران ديگر هرگز با آن دشمنان با حيلهگرى و ظاهر سازى رفتار نمىكرد و سختگيرى او در اجراى اصول عدالت ،
براى دشمنانش راهى جز صف آرايى ظاهرى يا باطنى در برابر او نمىگذاشت .
در چنين وضعى براى دشمنان و خودكامههاى تبهكار دستاويزى بهتر از پيدا كردن نكته ضعفى مانند اتهّام به دروغ وجود نداشت ، و همه مىدانيم كه هيچ كس نتوانست چنين اتّهامى را به فرزند ابيطالب وارد آورد .
دليل پنجم او حقيقت را دريافته بود ، فروغ تابناك مطلق عالم هستى ،
دلش را روشن كرده و خدا را دريافته بود . خدا را در همه لحظات زندگيش مىديد . . . آيا ممكن است چنين شخصى كمترين خلاف را مرتكب شود ؟ چه خلافى بدتر از دروغ آرى ، كسانى كه توانايى واقعبينى و واقعگرايى و واقعگويى را ندارند ، قدرت هضم شخصيت غوطهور در واقعيات را هم ندارند .
عقل گردى عقل را دانى كمال
عشق گردى عشق را بينى جمال
اكنون ميپردازيم به معرفى علىّ بن ابيطالب از ديدگاه خود او :
على ( علیه السلام ) از ديدگاه حضرت محمد ( صلی ا...علیه واله )
( على از ديدگاه محمد ( ص ) ) احمد بن حنبل مىگويد : « فضائلى كه درباره حضرت علی علیه السلام وارد شده است ، در باره هيچ كس نقل نشده است . قاضى اسماعيل و نسائى و نيشابورى مىگويند :
« درباره هيچ يك از صحابه ، رواياتى با اسناد صحيح مانند حضرت علی علیه السلام وارد نشده است » . لذا ما بعنوان نمونه چند جمله از پيامبر اكرم ( ص ) نقل مىكنيم .
1 « اى على ، نسبت تو به من ، نسبت هارون به موسى است ، مگر در نبوت كه پس از من پيامبرى نيست»
2 « هر كس كه من مولاى او هستم ، على مولاى او است »
3 « به على ناسزا نگوييد ، او شيفته و بىقرار ذات الهى است »
« پروردگار عالميان درباره على بن ابيطالب ، تعهدى نموده فرموده است :
على پرچم هدايت ، كانون نور ايمان ، و پيشواى اولياء اللّه و نور براى هر كسى كه مرا اطاعت كند ».
5 « على امير مردم با ايمان ، پيشواى متقين ، رهبر كمال يافتگان پاك به بهشت پروردگار عالميان است . كسى كه او را تصديق نمود ، رستگار شد و كسى كه او را تكذيب كرد ، رسوا و ساقط گشت » .
6 « هر كس بخواهد به حضرت آدم در علمش بنگرد و به نوح در تقوايش ،
و به ابراهيم در بردباريش و به موسى در هيبتش و به عيسى در عبادتش ، بنگرد به على بن ابيطالب » .
اين شش جمله را كه پيامبر اسلام درباره على بن ابيطالب فرموده است ، به عنوان نمونهاى از شخصيت حضرت علی علیه السلام در نزد پيامبر نقل نموديم . و چنانكه ملاحظه مىشود ، مجموع جملات بخوبى اثبات مىكند كه حضرت علی علیه السلام در قلمرو مكتبهاى الهى در رديف اول رهبران است . بنابراين رسالت او بعنوان نمايندگى كلّ از رسالتهاى كلى تاريخ ، احتياجى به گفتگو و تفصيلات بيشتر ندارد .
على عليه السلام از ديدگاه توصيف خداوندى
( آيات قرآنى در توصيف على بن ابيطالب عليه السلام ) خطيب بغدادى ( ابو بكر احمد بن على ) از اسماعيل بن جعفر [ راوى موثق ] . . .
از ابن عباس نقل كرده است كه : در قرآن سيصد آيه درباره على بن ابيطالب ( ع ) نازل شده است . برخى از قدماء مانند طبرى و ابو نعيم ، رسالههايى بنام « ما نزل من القرآن فى حضرت علی علیه السلام تاليف نمودهاند .
همچنين ابن حجر و شبلنجى از ابن عساكر از ابن عباس موضوع سيصد آيه را درباره حضرت علی علیه السلام نقل كردهاند . ما تنها بچند آيه قناعت ميكنم :
يك « فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ »
( آدم ابو البشر كلماتى را از پروردگارش دريافت ) .
مقصود از اين كلمات « محمد و على و فاطمه و حسن و حسين ( ع ) است .
دو « اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُم تَطْهيراً ».
( جز اين نيست كه خداوند اراده كرده است پليدى را از شما اهل بيت ببرد و شما را پاكيزه گرداند ) .
مقصود از اهل بيت على و فاطمه و حسن و حسين ( ع ) است .
سه « فَمَنْ حاجَّكَ فيه مِنْ بَعْدِ ما جائَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَو اَندعُ اَبْنائَنا وَ اَبْنائَكُم وَ نِسائَنا وَ نِسائَكُم وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَكُم ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَل لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبينَ »
( پس از آنكه در ماهيت عيسى بن مريم علم پيدا كردى ، اگر كسى در اين موضوع ، با تو جدل و احتجاج بورزد بگو ، بيائيد ما و شما فرزندان و زنها و نفس خود را بياوريم و سپس همديگر را لعنت كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار بدهيم ) .
اين سيزده منبع را بعنوان نمونه متذكر شديم و تعبير شبلبخى اينست كه همه مفسرين « انفسنا » را بر محمد و على عليهما السلام تطبيق كردهاند . در اين آيه نفس على بمنزله نفس پيامبر آمده است .
چهار « وَ اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَ هُمْ راكِعُونَ »
( جز اين نيست كه ولى شما خدا است و رسول او و كسانى كه ايمان آوردهاند و كسانى كه نماز را بر پا مىدارند و زكوة مىدهند در حال ركوع ) .
كسى كه در حال ركوع زكاة داده است ، حضرت علی علیه السلام است .
حسّان بن ثابت شاعر صحابى داستان زكات در ركوع را در اشعار خود چنين آورده است :
فانت الّذى اعطيت اذ انت راكع
فدتك نفوس القوم يا خير راكع
بخاتمك الميمون يا خير سيّد
و يا خير شار ثمّ يا خير بايع
فانزل فيك اللّه خير ولاية
و بيّنها فى محكمات الشرايع
درست است كه بعضى از علماى اهل سنت در انطباق بعضى از آيات مزبوره ، يا در نتيجهاى كه ما از آيات در نظر داريم ، مناقشه كردهاند ، ولى همه علماى تشيع و گروه فراوانى از اهل سنت ، در دلالت آيات مزبوره ، به مقام والاى حضرت علی علیه السلام اتفاق نظر دارند و مىتوان گفت : اگر با تمسك به آيات مزبوره ، شخصيت ديگرى منفى تلقى نمىشد ، آن بعض مخالف هم به گروه دوم مىپيوستند .
مىتوان اتفاق نظر همه مسلمانان را درباره آيات مزبوره باين نحو بيان كرد كه اگر خداوند متعال نام حضرت علی علیه السلام را با صراحت كامل در آيات مورد بحث مىبرد ، نسبت آن امتيازات كه در آيات آمده است ، بيك شخصيت شايستهاى داده مىشد ، زيرا رواياتى كه از پيامبر اكرم درباره حضرت علی علیه السلام متواترا نقل شده است ، يا بطور مستقيم آن امتيازات را براى حضرت علی علیه السلام اثبات كرده است ، يا بطور غير مستقيم .
چند جمله از بزرگترين متفكران و صاحبنظران اسلامى
ابن ابى الحديد
شارح نهج البلاغه كه درشرح او در 20 مجلد تجديد چاپ شده است از مطلّعترين علماى تسنّن و متفكر در فلسفه و كلام و صاحبنظر در تاريخ اسلام :
« امتيازات انسانى حضرت علی علیه السلام از لحاظ عظمت و جلال و شهرت در آن حدّ اعلا است كه شرح كردن و بحث و تفصيل دادن آنها ناروا و بيهوده است . . . من چه بگويم در حق مردى كه دشمنانش نتوانستند عظمتها و فضايل او را منكر شوند و همه آنان به برترى شخصيت او اعتراف نمودند .
تو خود ميدانى كه بنىاميّه زمامدارى اسلام را در شرق و غرب روى زمين بدست آوردند و با هر نوع حيلهگرى در خاموش ساختن نور او كوشيدند و هر گونه لعن و افترا را براى على در روى منابر ترويج نمودند هر كس كه او را مدح و توصيف مىكرد ، مورد تهديد قرار مىگرفت ، هر روايتى را كه فضيلت على را بازگو مىكرد ، ممنوع ساختند . حتى از نامگذارى كودكان به نام على جلوگيرى كردند . اين همه اقدامات و تقلاها جز ظهور عظمت و جلالت شخصيت على نتيجهاى نداد . . . در حقيقت اينهمه نابكارىهاى بنىاميّه مانند پوشانيدن آفتاب با كف دست بود . . .
من چه بگويم درباره مردى كه همه فضيلتها به او منتهى مىشود و هر مكتب و هر گروهى خود را به او منسوب مىسازند . آرى او است رئيس همه فضيلتها . . . « من چه بگويم درباره مردى كه اهل همه مذاهب غير اسلامى كه در جوامع اسلامى زندگى مىكنند [ و اطلاعى از شخصيت او دارند ] به او محبت مىورزند و حتى فلاسفهاى كه از ملّت اسلامى نيستند ، او را تعظيم مينمايند . . . ما در مقدمه اين كتاب ( شرح نهج البلاغه ) نمونهاى از فضيلتهاى حضرت علی علیه السلام را بدون اينكه قصد تكميل آنها را داشته باشيم ، متذكر شديم . و اگر بخواهيم اختصاصات و عظمتهاى او را بيان كنيم ، به كتابى مستقل به حجم همين كتاب ( شرح نهج البلاغه ) بلكه به مجلداتى بيش از اينها نيازمند مىباشيم .
جلال الدين محمد مولوى
معروف به « مولانا » ، يكى از بزرگترين عرفا و متفكران و حكماى تاريخ بشرى كه حقايق فراوانى را در جهان بينى و خدا شناسى و انسانشناسى در قالب شعرى آورده است . اين شخصيت كم نظير در هر مورد از كتاب مثنوى كه حضرت علی علیه السلام را مطرح مىكند ، گويى با يك نور ملكوتى روبرو شده ، هيجانهاى عاشقانهاى از اعماق روحش سر بر مىكشد و در بىنهايت فرو مىرود . جملهاى از ابيات معروف او را مىآوريم :
از على آموز اخلاص عمل
شير حق را دان منزّه از دغل
در غزا بر پهلوانى دست يافت
زود شمشيرى برآورد و شتافت
او خدو انداخت بر روى على
افتخار هر نبى و هر ولى
او خدو انداخت بر رويى كه ماه
سجده آرد پيش او در سجدهگاه
چند جمله از بزرگترين متفكران و صاحبنظران اسلامى
و براى اين بود كه شريفترين انسان و عزيزترين انبياء و خاتم رسولان صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چنين گفت با مركز حكمت و فلك حقيقت و خزانه عقل امير المؤمنين كه :
يا علىّ اذا رأيت النّاس يتقرّبون الى خالقهم بانواع البرّ تقرّب انت اليه بانواع العقل تسبقهم .
گفت : اى على ، چون مردمان در تكثر عبادت رنج برند ، تو در ادراك معقول رنج بر تا بر همه سبقت گيرى ، و اين چنين خطاب را جز چون او بزرگى راست نيامدى كه او در ميان خلق چنان بود كه معقول در ميان محسوس ، لاجرم چون با ديده بصيرت عقل مدرك اسرار گشت همه حقايق را دريافت و ديدن حكم داد و براى اين بود كه گفت : لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا ( اگر پرده برداشته شود ، بر يقين من افزوده نگردد ) . هيچ دولت آدمى را زيادت از ادراك معقول نيست ، بهشتى كه به حقيقت آرسته باشد به انواع زنجبيل و سلسبيل ادراك معقول است و دوزخ با عقاب و اشغال متابعت اشغال جسمانى است كه مردم در بند هوا افتند و در جحيم
و اين چنين خطاب را جز چون او بزرگى راست نيامدى كه او در ميان خلق چنان بود كه معقول در ميان محسوس » .
خطابى كه پيامبر اكرم ( ص ) به حضرت علی علیه السلام فرمود درباره تعقل بود ، ابن سينا شايستگى چنان خطاب را به حضرت علی علیه السلام منحصر مىكند ، زيرا تنها او است كه سخنان و كردارش بدون كمترين انحراف ، واقعيت را نشان مىدهد . وجود چنان عناصر حيرت انگيز از نظر عظمت ، مانند تقوا ، علم و معرفت ، فداكارى در راه دين ايدهآلش شجاعت در حدّ اعلا ، قدرت فوق العاده مالكيت او بر خويشتن ، احساسات بسيار رقيق ، خود را در حيات اجتماعى جزئى از انسان ديدن . . . و دهها عناصر از اين قبيل به مديريّت عقلانى بسيار والائى نيازمند است و به اتفاق همه صاحبنظران ملل اين مديريت در علىّ بن ابيطالب در حدّ اعلا وجود داشته است
« لاجرم چون با ديده بصيرت عقل مدرك اسرار گشت ، همه حقايق را دريافت و ديدن حكم داد و براى اين بود كه گفت : لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا ( اگر پرده برداشته شود ، بر يقين من افزوده نشود ) اگر كسى ساليان طولانى سر و كار جدّى با فلسفهها و همه گونه جهان بينىها نداشته باشد ، هرگز طعم اين جمله « ابن سينا » را نخواهد چشيد .
يك فيلسوف و يك دانشمند و حتى يك هنرمند صاحبنظر عميق در طول تاريخ
شرق و غرب سراغ نداريم كه به دانستنىهاى خود ، با اعتقاد كامل بنگرد و از عهده پاسخ به همه سئوالاتى كه به اعماق معلومات او نفوذ مىكند ، برآيد .
اگر بخواهيم آن سئوالات را جمعآورى كنيم ، مجلدات متعددى را بايد براى اين كار اختصاص بدهيم و همچنين مجلدات ديگرى لازم است كه « نميدانم » هاى فلاسفه و دانشمندان را در آنها جمعآورى كنيم . در چنين جهان اسرارآميز و با اين محدوديت مغزهاى متفكرين ، « دريافتن همه حقايق و ديدن واقعيات » كه در باره حضرت علی علیه السلام پذيرفته شده است ، يك موضوع معمولى نيست ، بلكه شگفتانگيز ترين مسئلهايست كه بشر سراغ دارد . با قطع نظر از ابن سينا ، فلاسفه و عرفاى كثيرى مسئله ديدن بىپرده واقعيات را درباره حضرت علی علیه السلام قبول نمودهاند از آنجمله جلال الدين مولوى است كه مىگويد :
اى على كه جمله عقل و ديدهاى
شمّهاى وا گو از آنچه ديدهاى
جملات دانشمندان درباره ی حضرت علی علیه السلام
ايلياپاوليچ پطروشفسكى
استاد تاريخ در دانشگاه لنينگراد :
« على پرورده محمد ( ص ) و عميقا به وى و امر اسلام وفادار بود . . . على تا سر حد شور و عشق پاى بند دين بود . صادق و راستگار بود ، در امور اخلاقى بسيار خردهگير بود و از نامجويى و مالپرستى به دور و بيشك هم مردى سلحشور و هم شاعر و تمام صفات لازمه اولياء اللّه در وجودش جمع بود . »
« آيا انسان بزرگى را مانند على مىشناسى كه حقيقت انسانى را به عقول و مشاعر بشرى آشنا بسازد آن حقيقت انسانى كه سرگذشتى چون ازل و آينده باقى چون ابديت و ژرفائى بس عميق دارد . . . » معناى اين جمله چنين است كه مكتبهاى معمولى و ديگر عظماى انديشه ، انسان را در آن قلمرو محدود و بسته مىشناسند و معرفى مىكنند كه با عوامل جبرى محيط و تاريخ و قوانين مقرّره و خود خواهىها قالب گيرى مىشود و چند روزى در صحنه ساخته شده عوامل مزبور به بازيگرى خود دلخوش ميدارد و با تحمل هزاران رنج و شكست از صحنه خارج مىشود و رهسپار زير خاك تيره مىگردد .
اين انسان مورد شناخت و معرفى مكتبها و متفكران معمولى ، همواره در ميان گذشته معدوم و آينده مجهول ، چشم به دهان مكتبها و متفكران ، ديده از اين زندگانى مىبندد . اگر خيلى شانس داشته باشد و انبوه گرد و غبار تاريخ چهرهاش را نپوشاند ، مىتواند موضوع تحقيقات حرفهاى براى مورخين بوده يا مانند جنازهاى بىصاحب مورد تشريح فلسفه گويان نامجو قرار بگيرد .
شناخت على درباره انسانها بقول جرج جرداق : درست در نقطه مقابل انسان شناسى مزبور مىباشد . نخست اينكه على انسان را محصول بازى طبيعت ناخودآگاه نمىداند ، بلكه او انسان را يك محصول جدّى از يك كارگاه جدّى كه با مشيّت بسيار والاى هستى آفرين شروع به كار كرده است ، مىداند .
بهمين جهت است كه عمر انسان در حقيقت مساوى عمر كارگاهى است كه از بامداد ازل تا شامگاه ابد بجريان افتاده ، از دستبرد سود جويان ضدّ انسان بالاتر قرار گرفته است .
« آيا انسان بزرگى را مانند على مىشناسى كه حقيقت انسانى را به عقول و مشاعر بشرى آشنا بسازد آن حقيقت انسانى كه سرگذشتى چون ازل و آينده باقى چون ابديت و ژرفائى بس عميق دارد . . . » معناى اين جمله چنين است كه مكتبهاى معمولى و ديگر عظماى انديشه ، انسان را در آن قلمرو محدود و بسته مىشناسند و معرفى مىكنند كه با عوامل جبرى محيط و تاريخ و قوانين مقرّره و خود خواهىها قالب گيرى مىشود و چند روزى در صحنه ساخته شده عوامل مزبور به بازيگرى خود دلخوش ميدارد و با تحمل هزاران رنج و شكست از صحنه خارج مىشود و رهسپار زير خاك تيره مىگردد .
اين انسان مورد شناخت و معرفى مكتبها و متفكران معمولى ، همواره در ميان گذشته معدوم و آينده مجهول ، چشم به دهان مكتبها و متفكران ، ديده از اين زندگانى مىبندد . اگر خيلى شانس داشته باشد و انبوه گرد و غبار تاريخ چهرهاش را نپوشاند ، مىتواند موضوع تحقيقات حرفهاى براى مورخين بوده يا مانند جنازهاى بىصاحب مورد تشريح فلسفه گويان نامجو قرار بگيرد .
شناخت على درباره انسانها بقول جرج جرداق : درست در نقطه مقابل انسان شناسى مزبور مىباشد . نخست اينكه على انسان را محصول بازى طبيعت ناخودآگاه نمىداند ، بلكه او انسان را يك محصول جدّى از يك كارگاه جدّى كه با مشيّت بسيار والاى هستى آفرين شروع به كار كرده است ، مىداند .
بهمين جهت است كه عمر انسان در حقيقت مساوى عمر كارگاهى است كه از بامداد ازل تا شامگاه ابد بجريان افتاده ، از دستبرد سود جويان ضدّ انسان بالاتر قرار گرفته است .
حقيقت انسانى والا را : « هر يك از صاحبان عقول و نفوس بزرگ مطابق روش و طبع خود درك مىكنند و ديگر انسانهاى عادى بدون اينكه خود بدانند در سايه آنان زندگى مىكنند . » اين يك توجّه بسيار عالى است كه « جرداق » درباره حركت قافله انسان رو به آينده پيدا كرده است . حقيقتا چه اندك است شماره آن عظماى انسان شناسى كه توانستهاند آن حقيقت والاى انسانى پايدار را درك كنند و نظريات و مكتبهاى معمولى را مانند برق زود گذر تلقى كنند كه مقدارى روشنايى در لحظههاى بسيار موقّت بچهره آن حقيقت والا مىتابد و سپس براه خود مىرود .
كمتر از اين عظماى انسان شناس ، افراد معدود بسيار والائى هستند كه تمام چهره حقيقت والاى انسانى را مىشناسند و ارزش واقعى آن را بجاى ميآورند .
مردم عادى كه اكثريت قريب به نود و نه درصد تاريخ را تشكيل مىدهند ، سايهوار دنبال آن عظماء راه مىافتند و تنها باين اصل كه عظماى پيشرو ما انسانها را ميشناسند و بايستگى و شايستگى ما را درك كردهاند ، قناعت مىورزند . چيزى كه به ذهن اين اكثريت خطور نمىكند ، چون و چرا در فلسفهها و دلايل راههايى است كه آن عظماى پيشرو پيش پاى آنان مىگسترانند . همين امروز همه جوامع و ملل متمدن را بگرديد و قوانين و رفتارهاى متنوع زندگى آنان را براى افرادشان مطرح كنيد و بپرسيد :
فلسفه و دليل درست بودن اين قوانين و رفتارها چيست ؟ افرادى كه بتواند بهمه سئوالات شما جواب درست بدهند ، قطعا از شماره انگشتان شما تجاوز نخواهند كرد .
با يك نظر دقيقتر خود همان عظماى انسان شناس و اين افراد اندك كه فلسفه
كار آن عظما را درك و توجيه خواهند كرد ، در پايان تحقيق و تحليل به اصول و قوانين معدودى خواهند رسيد كه افراد معدود بسيار والا و كمتر از شماره عظماى انسان شناس بعنوان مواد رسالت كلى ابلاغ نمودهاند . علىّ بن ابيطالب ( ع ) از اين افراد معدود است
حضرت علی علیه السلام اين مطلق را بطور مخصوص دريافته سپس با عقل و قلبش درك كرده است كه بالاترين قدرتها از پايدارى و مقاومت روى آن مطلق ناشى مىگردد . » « بينوا ما انسانها » : بوسيله اصطلاح گويىها و وسوسهها ، از مطلق واقعى كه انسان بدون آن قابل درك و توصيف و توجيه نخواهد بود ، قهر نموده و پا بفرار مىگذاريم ، و نمىدانيم كه نيروى فرار ما از مطلق واقعى ، و مسيرى كه براى فرار انتخاب كردهايم و مقصدى كه برگزيدهايم و آوازى كه در هنگام فرار مىخوانيم ، همه و همه مطلقهايى هستند كه با اصطلاحات شيرين و جالب خود ، ما را به خود جذب مىكنند و بجاى يك مطلق واقعى ، چند مطلق را معبود خويشتن قرار ميدهيم آن مطلقى كه على بن ابيطالب ( ع ) را به اوج قدرت انسانى رسانيده است چيست ؟ در تفسير اين مطلق هم مىتوانيم راه كوتاه را در پيش بگيريم و هم راه دراز را .
در اين مبحث ما راه كوتاه را انتخاب مىكنيم :
« من در اين نمايشگاه بزرگ هستى جلوهگاهى از هستى آفرينم ، شعاعى از آن هستى آفرين بر وجود من مىتابد . درك مىكنم كه هر اندازه كه سطوح و اعماق روحم را براى نفوذ آن شعاع ، بيشتر باز مىكنم ، حقايق و واقعيات جهان هستى براى من شفّافتر و صيقلىتر مىگردند و ماهيت خود را بيشتر آشكار مىسازند . همچنين مىبينم هستى من ، استقلال من ، مالكيت من بر خويشتن ، عشق من به كمال و رشد ، در اعماق جانم سر بر مىكشند و خود را مىنمايانند .
بدينسان با حقيقتى بنام « من » يا شخصيت آشنا مىشوم كه جزئى از همان شعاع گسترده از مقام ربوبى است . بنابراين ، تكاپوى « من » ( جلوهگاه هستى آفرين ) در مسير و جاذبيت شعاع گسترده از مقام ربوبى ، همان مطلق است كه فرزند ابيطالب را به اوج قدرت انسانى رسانيده است .
اين تكاپو تنها در مجراى قوانين و اصول انسانى الهى بثمر مىرسد . براى چنين تكاپو شكست و پيروزى ، و دوست و دشمن و شادى و اندوه و گريه و خنده و داشتن و نداشتن و تنهايى و تراكم جمعيتها و محراب عبادت و ميدان جنگ و زمامدارى و گوشهگيرى ، حبابهايى هستند كه در دنبال عواملى سر بر مىكشند و سپس در اقيانوس مطلق فرو مىنشينند . اينست محصول آن مطلقى كه على را به اوج قدرت انسان الهى نائل ساخته است
جملات دانشمندان درباره ی حضرت علی علیه السلام
ميخائيل نعيمه
نويسنده صاحبنظر و متفكر انسانى مسيحى عرب :
هيچ مورخ و نويسندهاى هر اندازه هم كه از نبوغ و راد مردى ممتاز برخوردار بوده باشد ، نمىتواند قيافه كاملى از انسان بزرگى مانند پيشوا حضرت علی علیه السلام در مجموعهاى
كه حتى داراى هزار صفحه باشد ، ترسيم نمايد و دورانى پر از رويدادهاى بزرگ مانند دوران او را توضيح بدهد . تفكرات و انديشههاى آن ابر مرد عربى و گفتار و كردارى را كه ميان خود و پروردگارش انجام داده است ، نه گوشى شنيده و نه چشمى ديده است . تفكرات و ايدهها و گفتار و كردار او خيلى بيش از آن بوده است كه با دست و زبان و قلم وى بروز كرده ، و در تاريخ ثبت شده است . »
هيچ مورخ و نويسندهاى هر اندازه هم كه داراى نبوغ و راد مردى باشد نمىتواند قيافه كاملى از انسان بزرگى مانند پيشوا على حتى در هزار صفحه ترسيم نمايد » . همانطور كه ميخائيل نعيمه مىگويد : ما نمىتوانيم عناصر اساسى شخصيت حضرت علی علیه السلام و فعاليتها و نتايجى را كه از آن عناصر بروز كرده است ، توضيح بدهيم ، با نظر به مجموع اصول و قوانين انسان شناسى ، اگر بخواهيم درباره حضرت علی علیه السلام تحقيق مفيدى داشته باشيم ، باين نتيجه خواهيم رسيد كه : شخصيتى است در حدّ اعلاى كمال كه زيبايى غير قابل ترسيم روحى را بدست آورده است و داراى آن استقلال روحى است كه در افقى بسيار بالاتر از فرهنگ و علم و خواستههاى معمولى بشر قرار گرفته است .
از نظر آرمانهاى اعلاى انسانى ، حقيقت مطلقى در شخصيتش بوجود آمده است كه حيات اصيل و منطقى انسانى را با همه بايستگىها و شايستگىهاى مربوط به متن حيات اصيل نشان داده است .
امّا اين حقيقت مطلق چيست ؟ و كدام است آن عناصر مثبت كه دست بهم داده و در بوجود آوردن آن حقيقت مطلق هماهنگ شدهاند ؟ و راه شناسايى آن فعاليتهاى درونى و مديريت آگاهانه روى آن فعاليتها چيست ؟ مسائلى است كه حل آن بدون قرار گرفتن در مسير چنان شخصيت و بدون شنيدن آهنگ كلى هستى وابسته به هستى آفرين امكان پذير نخواهد بود .
علوم روانى و دقيقترين آزمايشگاههايى كه در صدد شناساندن روان آدمى و جريانات گوناگون آن هستند ، هنوز از نشان دادن روشنترين پديدههاى روانى مانند لذت و درد و انديشه ، مانند يك نمود فيزيكى ناتوانند ، چه برسد كه بتوانند سه موضوع فوق را براى ما نمودار بسازند .
ما براى مشاهده موقعيت روانى شخصيتى مانند على بن ابيطالب ( ع ) بيش از يك راه نداريم و آن هم عبارت است از قرار گرفتن در مسيرى كه اين شخصيت از آن عبور كرده است و بقول جلال الدين مولوى :
عقل گردى عقل را دانى كمال
عشق باشى عشق را بينى جمال
جملات دانشمندان درباره ی حضرت علی علیه السلام
جبران خليل جبران
يكى از بزرگترين نويسندگان و متفكران انسانى مسيحى عرب : « من معتقدم كه فرزند ابيطالب نخستين عرب بود كه با روح كلى رابطه برقرار نمود . او نخستين شخصيت از عرب بود كه لبانش نغمه روح كلى را در گوش مردمى طنين انداز نمود كه پيش از او نشنيده بودند . . . او از اين دنيا رخت بر بست ، در حاليكه رسالت خود را بجهانيان نرسانيده بود . او چشم از اين دنيا پوشيد مانند پيامبرانى كه در جوامعى مبعوث مىشدند كه گنجايش آن پيامبران را نداشتند و بمردمى وارد مىشدند كه شايسته آن پيامبران نبودند و در زمانى ظهور مىكردند كه زمان آنان نبود . خدا را در اين كار حكمتى است كه خود داناتر است . »
« من معتقدم كه فرزند ابيطالب نخستين عرب بود كه با روح كلى رابطه برقرار نمود » .
مسلم است كه دو كلمه « روح كلى » براى غوطهوران در محسوسات عالم طبيعت بهيچ وجه قابل درك و هضم نخواهد بود ، ولى انسان متفكر هر اندازه هم كه در محسوسات فرو رفته باشد ، نمىتواند وجود قوانين كلّى طبيعت را كه محسوسات از آنها پيروى مىكنند ، ناديده بگيرد و منكر شود . اگر وجود قوانين كلى پذيرفته شود ، بدون ترديد يك جريان ثابت در طبيعت در مافوق حركت و سكون قطعى خواهد بود .
روشن است كه اين جريان ثابت موضوعات پايدارى را اثبات مىكند كه از دستبرد حركت و دگرگونىهاى فيزيكى و شيميائى در امان مىباشد .
يكى از آن موضوعات ثابت كه در ايدههاى عالى بشرى از آغاز انسان شناسى تا كنون ديده مىشود ، موضوعى است كه با كلمات گوناگون بيان مىشود ، مانند « انسانيت » ، « كمال اعلا » ، « ايدهآل اعلا » . . . كلمه « روح كلى » از اين ديدگاه علمى فلسفى كه گفتيم ، داراى مفهوم و معناى معقول و قابل پذيرش مىباشد . بنابراين شما مىتوانيد بجاى « روح كلى » ، كلماتى از قبيل « انسانيت » « كمال اعلا » و « ايدهآل اعلا » را بكار ببريد ، زيرا براى تفسير شخصيت حضرت علی علیه السلام كه رابطه او را با عالىترين حقيقت انسانى نشان بدهد . همين كلمات كافى مىباشد .
او ( على « ع » ) از اين دنيا رخت بربست ، در حاليكه رسالت خود را به جهانيان نرسانيده بود » و چشم از اين دنيا پوشيد مانند پيامبرانى كه در جوامعى مبعوث مىشدند كه گنجايش آنها را نداشتند . » مضمون عبارت اول درست مطابق همان معنائى است كه ميخائيل نعيمه نيز بيان ميكند كه اندك چيزى از آنچه كه حضرت علی علیه السلام ميان خود و خدايش داشت ،
در آن زندگانى محدود و در آن جامعه تنگ و تاريك ، ظهور نكرد . عامل اصلى
محروميت جامعه آن دوران از رسالت حضرت علی علیه السلام خود آن جامعه بوده است ، كه او را نشناخت و حتى بمقدار شناسائيش هم از آن شخصيت بهرهبردارى ننمود .
اين حقيقت در مباحث آينده در توصيف جامعه معاصر حضرت علی علیه السلام مشروحا مطرح خواهد گشت .
عامل ديگر براى مجهول ماندن ارزش شخصيت حضرت علی علیه السلام يك موضوع كلى است كه مىتواند شامل همه دورانها و همه جوامع بوده باشد . آن موضوع محدوديت ديدگاه اكثريت مردم است كه دانستهها و خواستههاى آنان نشان ميدهد اين موضوع قابل انكار و ترديد نيست كه بشر با همه داد و فريادهايى كه درباره پيشرفت و تكامل خود به راه انداخته است ، هنوز خود را نتوانسته است از زندان خود خواهى نجات بدهد . اصلا او هنوز نتوانسته است درباره « خود » يك تفسير و توجيه منطقى و رضايت بخشى داشته باشد . رابطه انسان با انسان هنوز در اصل « پيوستگى بجهت احتياج و گسيختگى بعلت سود شخصى » در جريان است .
امّا در قلمرو دانستنىها ، همين مقدار ميتوان گفت كه بشر هنوز نتوانسته است مرز واقعى ميان « خود » و « جز خود » را در معلومات خود تعيين نمايد . اصول و قوانين عالى جهان شناسى هيچ مكتبى براى مكتب ديگر كلا يا بعضا پذيرفته نمىشود با اينكه از بانيان هر مكتب كه مىپرسى كه مأخذو دليل شما بر مدعايتان چيست ،
همگى جواب مىدهند : حس و عقل و قوانين مسلم انسان و طبيت پس اين تناقضها از كجا بوجود مىآيد ؟ در پاسخ همين سئوال هم مطالب ضد و نقيض شنيده ميشود .
با اين محدوديت دانستنىها و خواستههاى محدود ، رسالتى مانند رسالت على بن ابيطالب ( ع ) مانند عبور دادن خود كره خورشيد از پنجره اطاقى است كه با چهار ديوار بعرض شش متر و چهار متر و يك سقف و يك كف مشخص و محدود شده است .
جملات دانشمندان درباره ی حضرت علی علیه السلام
شايستگى حضرت علی علیه السلام بمقام نمايندگى رسالتهاى كلى نه تنها از طرف صاحبنظران جهان تشيّع ، بلكه از طرف همه فرق و مذاهب اسلامى و غير اسلامى بدون كمترين ابهامى ابراز شده است . ما از هر گروه سه گانه چند جمله را تنها بعنوان نمونه يادآور مىشويم ، سپس حضرت علی علیه السلام را « از ديدگاه توصيف خداوندى » و « ديدگاه محمد ( ص ) » و « ديدگاه حضرت علی علیه السلام » كه بهترين راه شناسائى شخصيت حضرت علی علیه السلام است مطرح مىكنيم .
اصرار ما بر اينگونه معرّفى ، نه براى بحث و نشان دادن چهره انسانى والاى حضرت علی علیه السلام است ، زيرا چنين كارى پس از نوشته شدن هزاران كتاب و مقاله و واقعا بيهوده و تلف كردن وقت است ، بلكه منظور ما از اين اصرار ، اينست كه بتوانيم هدف و كيفيّت سخنان حضرت علی علیه السلام را و اينكه آن سخنان از كدامين روح موج زده روشن بسازيم . ضمنا اين حقيقت را اثبات كنيم كه على بن ابيطالب ( ع ) نه تنها نمونه اعلاى انسانى ديروز است . بلكه او است عالىترين نمونه انسان كامل در امروز و فرداى تمام نشدنى .
جملات دانشمندان درباره ی حضرت علی علیه السلام
1.شبلى شميل
از پيشتازان مكتب ماديگرى : « پيشوا على بن ابيطالب بزرگ بزرگان ، يگانه نسخه ايست كه نه شرق و نه غرب ، نه در گذشته و نه امروز صورتى مطابق اين نسخه نديده است . »
بايستى جملهاى را كه شبلى شميل گفته است ، با در نظر گرفتن چهار موضوع بسيار مهم ارزيابى نمود :
موضوع يكم شخصيت ايدهئولوژيك شبلى است كه معتقد به امور ماوراى طبيعى و اديان نيست .
موضوع دوم از نظر آزادى عقيده و آزادى بيان و قلم ، يكى از شخصيتهاى انگشت شمار دوران جديد بوده است .
موضوع سوم تمايلات عقل گرايانه دوران شبلى شميل و وضع روانى ويژهاى او كه بهمه چيز با عينك تحققى علمى مىنگرد و جهانبينى و انسان شناسى غير علمى را خرافات مىپندارد .
موضوع چهارم او در دورانى زندگى كرده است كه تاريخ گذشتهاش صدها سقراط ، افلاطون ، ارسطو ، فيلون اسكندرى ، اكويناس ، اوگوستين ، دكارت كانت و هگل ، و در ناحيه مشرق زمين ابن سيناها و محمد بن زكرياها و جلال الدين مولوىها و زمامداران گوناگون را ثبت نموده است ، با در نظر گرفتن اين موضوعهاى چهارگانه ، ابراز عقيده مزبور از چنين شخصيتى درباره على بن ابيطالب عليه السلام پر معناتر از آن است كه يك نظر سطحى تلقى شود .
او با نظر به متن علمى جهان و شئون تحققى انسان ، على را شخصيت بىنظير تاريخ تلقى مىكند ، نه با عينك عقيدتى خود و نه با اجبار عوامل شخصى و محيطى و نه با ديد خيال بافى و آرمانگرايى بىاساس و نه بىاطلاع از عبور صدها نوابغ و حكما و زمامداران گوناگون از گذرگاه قرون و اعصار .
شخصيت امير المؤمنين على بن ابيطالب ( علیه السلام )
مسلم است كه شناسايىهاى معمولى درباره شخصيتهاى بزرگ ، آن هم در رديف على بن ابيطالب ( ع ) هرگز بحد نصاب نمىرسد ، مخصوصا در مواردى كه جوينده شناسايى عناصر و فعاليتهاى روحى آن شخصيت را در درون خود ، دريافت ننموده باشد . بعنوان مثال هيچ شناسائى معمولى نمىتواند شخصيت عاشق دلباخته را ، ماداميكه خود طعم عشق را نچشيده باشد ، توضيح بدهد . رفتار عينى يا كيفيات مختص درونى عاشق ، مانند حبابهايى روى سطح دريا است كه توانايى نشان دادن عظمت دريا و محتويات آن را ندارند . مخصوصا موقعيكه شخصيت مورد بررسى در مقام والاترى از رشد و كمال قرار گرفته باشد ، براى جوينده شناسايى كه از او پايينتر است ، جز سايهها يا رموز و علائم نارسايى از حقيقت آن شخصيت ، دست نخواهد داد . به اضافه اينكه تطبيق مفاهم عالى انسانى در شخصيتهاى گوناگون انسانى بسيار متفاوت است كه گاهى تا سر حد تضادهم ميرسد . مثلا محبت يك پديده عالى انسانى است و مفهوم مستقيم خود اين كلمه يك پديده مشترك است كه در همه انسانها باستثناى بيماران روانى ديده مىشود ، اين مفهوم با نظر به انگيزههاى درونى و برونى و موضوع محبوب و شدت و ضعف و در آميختگى با پديدههاى روانى ديگر بقدرى متنوع است كه گويى اصلا جامع مشتركى ندارد . بعنوان مثال تفاوت محبت بانگيزگى عامل مادى محض مانند پول با محبت بانگيزگى عامل تربيت روحى كه موجب محبوبيت يك مربى والا مقام مىباشد ، همان تفاوت ميان پول و رشد و كمال روحى مىباشد . از طرف ديگر پديدههاى تركيبى مفاهيم عالى انسانى در درون شخصيتها با نظر به عظمت رشدى كه دارند ، فوق العاده پيچيدهتر و ظريفتر از آن است كه در انسانهاى معمولى بوجود مىآيد [ اگر بوجود بيايد ] بعنوان مثال پديده
مركب از محبت و عدالت و وابستگى آن دو بيك مبدء عالىتر ، از ديدگاه معمولى كه هر يك از آن پديدهها را بطور منفرد و گسيخته از ديگرى مىبيند ، بهيچ وجه قابل درك و شناسايى نمىباشد .
بتوضيح اينكه : از نظر شخصيت رشد يافته يك فرد از افراد جامعه بعنوان اينكه انسان است ، محبوب است ، از طرف ديگر قوانين فردى و اجتماعى وجود دارد كه آن انسان خواه ناخواه مشمول آن قوانين است ، تطبيق آن قوانين به آن انسان محبوب ، جريان عدالت را درباره او نيز حتمى مىسازد ، پس محبوبيت آن شخصيت در اجتماع با عدالت درهم آميخته است ، يعنى اگر آن انسان خلاف قانونى مرتكب شود ، در عين حال كه از محبوبيت انسانى برخوردار است ، مستحق كيفر نيز مىباشد . اگر محبت بانگيزگى عامل مادى شخصى لذت بار بوده باشد ،
همينكه مشمول كيفر گشت ، آن محبت به خصومت و عداوت مبدل مىگردد در صورتيكه چون براى شخصيت رشد يافته ، خود انسان ذاتا محبوب است ، و هنوز حق انسانيت او ساقط نگشته است ، لذا محبت مبدل به خصومت شخصى نمىشود ،
بلكه رفتار خلاف قانونى به اندازه خود نه كم و زياد از موجوديت او در مجراى انسانيت ميكاهد ، امّا او با اينحال انسان است و از همان جهت انسانى مطلوب و محبوب است .
اين پديده را رفتار عينى على بن ابيطالب ( ع ) در همه زندگانيش اثبات نموده است . در جنگهاى صفين لشكريان معاويه ، آب فرات را بروى لشكريان على مىبندند و آنان را در معرض هلاكت قرار مىدهند ، با فرمان على فرات بدست لشكريان على مىافتد و مىخواهند در مقابل خلاف قانون لشكريان معاويه ، آب را بروى آنان ببندند ، حضرت علی علیه السلام فرات را در اختيار آنان مىگذارد و از بستن آب بروى لشكريان معاويه ، آن دشمن خونخوار جلوگيرى مىكند . همچنين رفتار او با قاتلش . و بطور عموم رفتار او با همه دشمنانش كه دنيا را بر او تنگ كرده بودهاند .
اين همان محبت مخلوط با عدالت است كه بدون چشيدن طعم آن ، نمىتوان شخصيتى را كه داراى اين مفهوم تركيبى است ، مطالعه نمود . باين مفهوم تركيبى ( محبت عدالت ) وابستگى انسان را به مبدء برين ، يعنى خدا ، اضافه كنيد . نتيجتا انسان از ديدگاه شخصيت حضرت علی علیه السلام موضوعى است كه در مجراى سه پديده متنوع مطرح است ، محبوبيت مشمول بودن به عدالت ، وابستگى به خدا .
كدامين نمود روانى و رفتار عينى مىتواند حقيقت آن شخصيت را بنماياند كه دارنده وضع روانى تفاعل يافته از سه پديده مزبور بوده باشد ؟ اگر به اين تركيب يافته تفاعلى ، روحيه سلحشورى و معرفت در حدّ اعلا و اخلاق در همه چهرههاى اصيل و قدرت بيان و دريافت مطلق در درون هم اضافه شود ، شناسائى چنين شخصيتى تسليم فلسفه و علوم روانى معمولى نمىگردد ، تا بتوان او را با اصول و قوانين روانى و فلسفى مورد شناسايى قرار داد . بهمين جهت است كه راه شناسايى ما درباره اين شخصيت والا ، منحصر در اينست كه هر يك يا چند امتياز و عظمت روحى او را ، در انديشه كسانى مطالعه كنيم كه خود باضافه درك آن امتياز و عظمت ، طعم آن را هم تا حدودى چشيده باشند . اين يك شناخت تحليلى است كه اگر هم از صدها عظماى انسان شناسى هر يك از عناصر شخصيت حضرت علی علیه السلام را درك كنيم ، باز حالات تفاعل يافته آن عناصر را درك نخواهيم كرد .
در نتيجه تحقيقات و بررسىهاى همه جانبهاى كه از آغاز ظهور اسلام تا كنون درباره شخصيت امير المؤمنين على بن ابيطالب ( ع ) چه بوسيله مشاهده كنندگان معاصر او و چه بعدها بوسيله متفكران صاحبنظر اسلامى و ديگر ملل صورت گرفته ، اين حقيقت پذيرفته شده است كه : شخصيت حضرت علی علیه السلام چنانكه در قلمرو مكتبهاى الهى [ منهاى نبوت ] در رديف پيامبرانى مانند ابراهيم ، موسى ، عيسى ، محمد ( ص ) ( صاحبان رسالت كلى ) قرار دارد ، همچنان در قلمرو پيشتازان كاروانيان انسانى كه تكامل در انسانيت را هدفگيرى نمودهاند ، در صف اول جاى گرفته است حضرت علی علیه السلام پيامبر نيست و خضوع و تسليمش در برابر پيامبر اسلام و ايمان راستين او به خاتم پيامبران ، چيزى نيست كه قابل كمترين ترديد بوده باشد . حتى بعضى از متفكران را در سطوح و الا سراغ داريم كه ايمان راستين حضرت علی علیه السلام را به پيامبر اسلام بالخصوص و ساير پيامبران بطور عموم ، دليل قاطعانهاى براى ثبوت ماوراى طبيعى بودن شخصيت پيامبر اسلام مىدانند . مطلب فوق نمايندگى حضرت علی علیه السلام را از طرف رسالتهاى كلى تاريخ كه بوسيله پيامبران عرضه شده است اثبات مىكند
بهترین کیست ؟
آیتالله مکارم شیرازی : تخریب کاندیداهای دیگر، برای پیشرفت خود از طریق تهمت، دروغ، غیبت و تحقیر اولین آسیبی است که کاندیداها باید به شدت از آن پرهیز کنند
ایشان با بیان اینکه «تبلیغات کاندیداهای ریاست جمهوری باید اسلامی باشد و از تبلیغات نوع غربی به شدت بپرهیزند» ادامه داد: برخیها، در مسائل سیاسی و اقتصادی وعدههایی میدهند که خودشان هم میدانند نمیتوانند انجامش دهند، دادن چنین وعدههایی دروغین، گناه کبیره و حرام است، باید برادرانی که در مسیر انتخابات هستند خود و ستادشان از این مسائل بپرهیزند.
ایشان اظهار کرد: اسراف و تبذیر سومین آسیب جدی است که کاندیداها باید از آن خودداری کنند، چرا که مردم سوال میکنند هزینه این همه تبلیغات را از کجا آوردهاند.
این مرجع تقلید تصریح کرد: کسی که بخواهد مردم را با وعدههای دروغین و کارهایی که توانایی انجام آن را در جامعه ندارد، با خود همسو کند، تدلیس در انتخابات کرده است.
آیتالله مکارم شیرازی گفت: انتخابات یازدهم ریاست جمهوری، با تمام انتخاباتهایی که تاکنون برگزار شده است تفاوت دارد و اگر هوشیار نباشیم ممکن است خدای نکرده آسیبهایی از داخل و خارج متوجه انتخابات باشد.
حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی«مد ظله» بیان کردند: با توجه به توطئه های دشمنان و شرایط کشور، ما نیازمند رییس جمهور ولایی، قوی و با سابقه درخشان هستیم که بتواند در این حماسه نقش آفرینی و مشکلات کشور را حل کند.
معظم له با اشاره به سال حماسه سیاسی و اقتصادی، یادآورشدند: مردم ما مردمی انقلابی، خوب و همیشه در صحنه هستند و در این دوره از انتخابات نیز با حضور همه جانبه خود حماسه آفرینی خواهند کرد
بهترين كيست ؟
مردم سعى كنند صالحترين را انتخاب كنند. آن كسانى كه نامزد رياست جمهورى ميشوند و در شوراى نگهبان صلاحيت آنها زير ذره بين قرار ميگيرد و شوراى نگهبان صلاحيت آنها را اعلام ميكند، اينها همهشان صالحند. اما مهم اين است كه شما در بين اين افراد صالح، بگرديد و صالحترين را پيدا كنيد. اين جا جائى نيست كه من و شما بتوانيم به حداقل اكتفاء كنيم؛ دنبال حداكثر باشيد؛ بهترين را انتخاب كنيد.
بهترين كيست؟ من نسبت به شخص، هيچگونه نظرى ابراز نميكنم؛ اما شاخصهائى وجود دارد. بهترين، آن كسى است كه درد كشور را بفهمد، درد مردم را بداند، با مردم يگانه و صميمى باشد، از فساد دور باشد، دنبال اشرافيگرى خودش نباشد. آفت بزرگ ما اشرافيگرى و تجملپرستى است؛ فلان مسئول اگر اهل تجمل و اشرافيگرى باشد، مردم را به سمت اشرافيگرى و به سمت اسراف سوق خواهد داد. اينى كه ما گفتيم امسال، سال حركت به سوى اصلاح الگوى مصرف است، يعنى امسال سالى است كه ملت ايران تصميم بگيرد كه با اسراف مبارزه كند. نميگوئيم بكلى و يكباره و در طول يك سال، اسراف تمام بشود؛ نه، ما واقعبينتر از اين هستيم؛ ميدانيم اين كار مال ساليان پى در پى است و بايد كار بشود تا به اين فرهنگ برسيم؛ بايد اين كار را شروع كنيم.
مردمى و سادهزيست
يكى از اساسىترين كارها براى اينكه ما جلوى اسراف را بگيريم اين است كه مسئولين كشور، خودشان، كسانشان، نزديكانشان و وابستگانشان، اهل اسراف و اهل اشرافيگرى نباشند. چطور ميتوانيم اگر خودمان اهل اسراف باشيم، به مردم بگوئيم اسراف نكنيد؛ «أ تأمرون النّاس بالبرّ و تنسون انفسكم»؛(1) «يا أيّها الّذين امنوا لم تقولون ما لا تفعلون. كبر مقتا عند اللَّه ان تقولوا ما لا تفعلون».(2) اولين كار اين است كه ما مسئولين كشور را، افرادى انتخاب كنيم كه مردمى باشند، سادهزيست باشند، درد مردم را بدانند و خودشان از درد مردم احساس درد كنند. اين هم به نظر من شاخص مهمى است. آگاهانه بگرديد؛ برسيد؛ و به آنچه كه رسيديد و تشخيص داديد، با قصد قربت اقدام كنيد؛ با قصد قربت پاى صندوق انتخابات برويد و خداى متعال اجر خواهد داد.
1) بقره: 44
2) صف: 2 و 3
انتخابات در كشور ما يك حركت نمايشى نيست. پايهى نظام ما همين انتخابات است. يكى از پايهها، انتخابات است. مردمسالارى دينى با حرف نميشود؛ مردمسالارى دينى با شركت مردم، حضور مردم، ارادهى مردم، ارتباط فكرى و عقلانى و عاطفى مردم با تحولات كشور صورت ميگيرد؛ اين هم جز با يك انتخابات صحيح و همگانى و مشاركت وسيع مردم ممكن نيست. اين مردمسالارى، عامل پايدارى ملت ايران است. اينكه شما توانستهايد در طول اين سى سال از نهيب ابرقدرتها نترسيد، اينكه ابرقدرتها هم غير از نهيب نتوانستند ضربهى اساسى به شما بزنند، اينكه جوانان كشور در ورود به ميدانهاى گوناگون اين شجاعت و اخلاص را نشان ميدهند، ناشى از مردمسالارى دينى است؛ اين را بايد خيلى قدر بدانيم. انتخابات سرمايهگذارى عظيم ملت ايران است؛
همه بايد الزامات قانونى را بپذيرند و تسليم الزامات قانونى بشوند. قانون حد فاصل حق و باطل است در حركت و مشى ملت و مسئولين. قانون را نبايد دور زد. اين بايد رعايت بشود؛
مردم برای تحقق اهداف خود و ناکام ماندن دشمن، با حضور پرشور و گرم در انتخابات، از میان نامزدهایی که شورای نگهبان براساس معیارهای قانون معرفی می کند، انسانی شایسته، وارسته، مؤمن، انقلابی، «اهل استقامت و عزم و ایستادگی» و برخوردار از همت جهادی را انتخاب کنند که بتواند بهتر از دیگر نامزدها، بار سنگین عزت و پیشرفت کشور
را به دوش بکشد و به جلو ببرد.
مقام معظم رهبری (دام عزه) عملکرد هفته های اخیر «شبکه بزرگ رسانه ها و خبرگزاریهای صهیونیستی» افزودند: بحرانی جلوه دادن اوضاع کشور، بزرگنمایی مشکلات، القای یأس و ناامیدی درباره حل مشکلات و تاریک جلوه دادن آینده ملت از جمله روشهایی است که شبکه بزرگ دروغ پردازی و تحریف، برای بی رونق کردن انتخابات ایران در دستور کار خود قرار داده است
آیت الله مصباح یزدی: کسانی باید سر کار بیایند که دین نسل آینده را حفظ کنند ولی متأسفانه این فکر در خواص ما مورد توجه نیست و خدمت به جامعه را تنها خدمات مادی میدانند. صلاحیت، کارآیی، تجربه مدیریتی و داشتن اطلاعات لازم از شرایط رئیس جمهور است.
مردم دشمن را در انتخابات مایوس خواهند کرد
آیت الله سید احمد خاتمی با بیان آنکه دشمنان در پی ان هستند که انتخابات در فضایی سرد و حضوری غیرقابل توجه برگزار شود تصریح کرد : به یاری خدای متعال مردم بصیر و هوشمند ما با حضور شکوهمند خود در پای صندوق های رای دشمنان را در رسیدن به این آرزو ناکام خواهند گذاشت .
عضو هیات رئیسه مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه خط قرمز ما در انتخابات جریان فتنه و انحراف است تصریح کرد ، درباره انتخابات ریاست جمهوری هم باید بر حضور باشکوه مردم تاکید کرد و هم برانتخاب اصلح که از جنس انقلاب اسلامی و ارزش ها باشد .
آیه الله خاتمی ابراز داشت : اگر دشمنان انقلاب از کاندیدایی حمایت کردند آن کاندیدا باید علیه شان موضع بگیرد وگرنه همسویی با آنها خواهد بود .
برگزاری آزمون زمرمه های قرآنی در مدرسه علمیه بقیع
به گزارش رابط خبری: آزمون زمرمه های قرآنی، با حضور 40 نفر از طلا ب 19/2/1392 در مدرسه بقیع برگزار شد.
مسئول فعالیت های قرآنی مدرسه درباره چگونگی اجرای طرح زمزمه های قرآنی در مدرسه تشریح کرد: بر اساس برنامه ریزی گروه فرهنگی، این طرح از آغاز مهر ماه، در قالب کلاس هایی تحت عنوان زمزمه های قرآنی در مدرسه بقیع برگزار شد.
وی در ادامه گفت: در این کلاسها نکات روخوانی،روانخوانی و تجوید برای طلاب، به صورت رفع اشکال بیان گردید.
هدف از اجرای این طرح بدین شیوه، انس هر چه بیشتر طلاب با قرآن کریم است.
دیدار مدیر مدرسه علمیه بقیع با مقام معظم رهبری (مدظله العالی )
مدیر مدرسه علمیه بقیع با مقام معظم رهبری«مد ظله العا لی» در جلسه بانوان فرهیخته کشور دیدار نمود.
به گزارش رابط خبری: خانم سلجوقی، مدیر مدرسه علمیه بقیع ، در محفل دیدار با مقام معظم رهبری «مد ظله العا لی» در جلسه بانوان فرهیخته 21/2/1392 دعوت شد. خانم سلجوقی در این باره گفت: در جلسه بانوان فرهیخته مقام معظم رهبری ««مد ظله العالی» » به مطالبی پیرامون آسیب شناسی نگاه غرب به مسائل زن و در مقابل وجوه نگاه اسلام به مقام زن و مسئولیت های وی را بیان نمودند.
ایشان در ادامه تشریح کرد: همچنین مقام معظم رهبری«مد ظله العا لی» در ادامه بیانات خود، به رسالت جمهوری اسلامی در تبیین نگاه فرا جنسیتی در حضور اجتماعی زن و توجه به نقش اساسی زن در پی ریزی اجتماع سالم اشاره نمود. خانم سلجوقی در آخر صحبت های خود گفت: به نظرم لازم است سرفصل بیانات مقام معظم رهبری«مد ظله العا لی» پیرامون نگاه اسلام به زن به واحد آموزشی « زن در اسلام» مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران افزود و تدریس شود.
حضور طلاب مدرسه علمیه بقیع در تجمع اعتراض آمیز بر علیه هتک حرمت وهابیت به ساحت حجر بن عدی
به گزارش رابط خبری: طلاب مدرسه بقیع 14/2/1392 در تجمع اعتراض آمیز برعلیه هتک حرمت به ساحت نورانی حجر بن عدی از یاران امیر المومنین امام علی«علیه السلام» در حوزه برادران امام صادق«علیه السلام» شرکت کردند.
در این تجمع پس از مدیحه سرایی در رثای سالار شهیدان امام حسین «علیه السلام»، شرح حالی از حجر بن عدی بیان شد.
در ادامه حجت الاسلام و المسلمین سلطانی مدیر حوزه علمیه برادران استان البرزعلت هتک حرمت به یار امیر المومنین امام علی«علیه السلام» را وحشت آنها از بیداری اسلامی مسلمانان جهان اعلام کرد و افزود: به برکت خون شهدایی که در دفاع از مکتب شیعی تقدیم شده است، امروز برای کفار، حرکت و بیداری اسلامی که در کل جهان به راه افتاده است وحشت انگیز است.
وی در ادامه با بیان اینکه دشمنان با بیداری مردم جهان اسلام، آخرین لحظات را می گذرانند گفت: این اتفاق و شبیه آن، خیلی برای ما تازگی ندارد و ما را به وحشت نمی اندازد بلکه وحشت را در چهره دشمنان مشاهده می کنیم.
ایشان در ادامه خاطرنشان کرد: امروز تخریب اماکن مقدسه شخصیت های بزرگ از سوی وهابیت نشان از این دارد که ضعف وحذف وهابیت از صحنه تاریخ نزدیک شده و حقانیت مکتب امام صادق و امام باقر«علیهم السلام» در جهان برای همه روز به روز روشن ترمی شود.
وی در آخربیانات خود اظهار داشت: اگر ما را به زنجیر کشند و قطعه قطعه کنند دست از ولایت بر نمی داریم.
برپایی نمایشگاه فعالیت های فرهنگی مدرسه علمیه بقیع
به گزارش رابط خبری: نمایشگاه فعالیت های فرهنگی مدرسه علمیه بقیع 11/2/1392 در حاشیه اجلاسیه فعال سازی هیئت امناء و تجلیل از اساتید و موسسین مرکز مدیریت حوزه خواهران استان البرز برپا شد.
در این نمایشگاه تاریخچه مصور قبرستان بقیع که طرح اولیه آن از سوی موسس مدرسه علمیه بقیع خانم صباحی، بود. توسط طلاب مدرسه در حاشیه اجلاسیه فعال سازی هیئت امناء و تجلیل از اساتیدوموسسین مرکز مدیریت حوزه خواهران استان البرز، درمنظربازدید مسئولین کشوری، استانی ، هیئات امناء،موسسین،مدیران و اساتید مدارس علمیه استان البرزقرار گرفت.
مسئول غرفه مدرسه علمیه بقیع در باره هدف از ایجاد نمایشگاه گفت: اگر چه گنبد و بارگاه بقیع تخریب شده است ولی هرکدام از آثار فرهنگی و تحقیقی در نقش یک مبلغ به دفاع از حریم ائمه بقیع علیهم السلام خواهدپرداخت .همچنین در این غرفه آثاربرتر پژوهشی، فرهنگی و هنری طلاب به نمایش گذاشته شده بود
برگزاري کارگاه حفظ قرآن کریم در مدرسه علمیه بقیع
کارگاه حفظ قرآن کریم در مدرسه علمیه بقیع برگزار شد
به گزارش رابط خبری: کارگاه حفظ قرآن کریم 4/2/1392 با حضور برخی از مسئولین، طلاب مدارس علمیه استان البرز و فعالان قرآنی در مدرسه علمیه بقیع برگزار گردید.
دراولین جلسه از این کارگاه آموزشی حجت الاسلام و المسلمین معماریانی نماینده موسسه زلال وحی حضور داشتند.
وی ، خاطر نشان کرد: خداوند متعال پیامبران«صلوات الله علیهم اجمعین» را به سوی مردم فرستاد و قرآن را نازل کرد تا نظم در جهان ایجاد شود.
حجت الاسلام والمسلمین معماریانی در تبیین مفهمومی واژه تقوا،اظهار نمود: تقوا یعنی تلاش برای اینکه نظم در جامعه ایجاد شود، به تعبیر دیگر احکام الهی در جامعه اجرا گردد. چون عدم شناخت احکام و حدود باعث ضایع شدن حقوق الهی می گردد.
ایشان در ادامه افزود: برای انس بیشتر با قرآن، باید هند سه مفهومی این کتاب آسمانی را بدانیم.
آش فاطمه
مرحوم زنوزی رحمة الله علیه که از معاصرین علامه سید بحرالعلوم رحمة الله علیه بوده در کتاب ریاض الجنه نقل می کند که از مرحوم سید شنیده که می فرمود:در عالم رویا دیدم در مدینه منوره مشرف هستم و مرا حضرت رسول اکرم صلی الله و علیه و آله احظار نمودند،داخل حجره مقدسه شدم دیدم حضرت پیامبر اکرم صلی الله و علیه وآله در صدر مجلس نشسته اند و حسنین علیهما السلام و جناب فاطمه علیهما السلام در حاشیه مجلس قرار گرفته اند و حضرت امیرالمومنین علیه السلام سرپا ایستاده است به دست بوسی حضرت پیامبر صلی الله و علیه و آله مشرف شدم و آن جناب مرا خطاب کرده و فرمودند:مرحبا بولدی!
و آن حضرت کمال تودد و محبت را درباره من مبذول داشتند.مسائلی چند از آن حضرت سؤال نمودم ،فرمودند:از امام زمان خود سؤال کن.پس حضرت صاحب الامر علیه السلام را حاضر نمودند و من سؤالات را از آن حضرت پرسیدم.پس رو به حضرت فاطمه علیها السلام کردند و فرمودند:خذی ولدک!(یعنی پسرت را بگیر!)حضرت فاطمه علیها السلام دست مرا گرفتند و به حجره خود بردند و از من رویشان را نمی گرفتند و گویا صورت مبارک آن حضرت الحال در نظرم هست.
پس حضرت فاطمه علیها السلام برای من آشی آوردند که مجموع حبوبات در آن بود،تناول نمودم و در نهایت شوق از خواب بیدار شدم.چنان شرح صدری برای من اتفاق افتاده بود که هر چه بعد از آن در کتب می دیدم به یک مرتبه حفظ می شدم و همیشه طالب این آش بودم تا روزی از مادرم سؤال نمودم که آشی به این صفت دیده ای؟فرمود:بلی!در عجم متعارف است که چنین آشی می پزند و مجموع حبوبات را داخل آن می کنند و به آن( آش فاطمه) می گویند.(امام زمان و سید بحر العلوم،سید جعفر رفیعی،ص93)
راز ازدواج یوسف علیه السلام با زلیخا
حضرت ابی عبدالله علیه السلام فرمود:زلیخا خواست به ملاقات یوسف برود،به او گفته شد:به خاطر کاری که نسبت به او کردی خوش نداریم تو را نزد وی ببریم.گفت:از کسی که خوف خدا دارد بیمی ندارم.وقتی بر یوسف وارد شد،یوسف فرمود:ای زلیخا!چرا رنگ تو را متغیر می بینم؟زلیخا گفت:سپاس خدای را که سلاطین را به خاطر نافرمانی،بنده نمود و بندگان را به واسطه فرمانبرداری،پادشاه قرار داد.
یوسف فرمود:چه چیزی تو را بر آن داشت که آن عمل را انجام دهی؟زلیخا گفت:ای یوسف!زیبایی رویت.
یوسف فرمود:اگر پیامبر آخر زمان را که محمد می نامند و صورتش از من زیباتر و خلقش بهتر و کرمش بیستر است ببینی چه خواهی کرد؟!
زلیخا گفت:راست می گویی!یوسف فرمود:چگونه دانستی من راست می گویم؟
زلیخا گفت:وقتی نامش را بردی،محبتش در قلبم جای گرفت.خداوند عز و جلّ به یوسف وحی نمود:او را ست می گوید و من او را به خاطر علاقه اش به محمد دوست می دارم.به یوسف فرمان داد که با وی ازدواج کند.(علل الشرایع،باب 48،ص149)
نماز مشکلاتم را حل کرد
دانشمند بزرگ شیخ الرئیس ابو علی سینا می فرماید:هر زمان مشکلی علمی در ضمن مطالعه شبانه برایم پیش می آمد و از حلّ آن عاجز می شدم به مسجد جامع شهر رفته دو رکعت نماز بجای می آوردم،سپس از خدا می خواستم مرا به وسیله نور آن نماز مدد کند تا گره از مشکلم باز شود.آری،پس از بیرون آمدن از مسجد مشکلم حل می شد و به اندک زمانی به آنچه می خواستم می رسیدم.(سیمای نماز،حسین انصاریان،ص82)
فرشتگان خدمت گذار
در بخشی از دعای افتتاح آمده است:((وَ حُفَّهُ بِمَلائِکَتِکَ المُقَّربینَ وَ اَیَّدهُ بِرُوحِ القُدُسِ یا رَبَّ العالَمینَ؛او را به سپاه فرشتگان مقرب فراگیر و به روح القدسش موید بدار،ای پروردگار جهانیان))فرشتگان خدای عز و جل مأموراند تا به فرمان امام عصر علیه السلام عمل کنند،در هر کاری به خدمت این بزرگوار برسند و با اجازه ایشان ،آنچه متعلق به امام است را میان مردم تقسیم کنند.خدا به آنها امر فرموده که مطیع امامان باشند و به دستورشان عمل کنند.امام موسی بن جعفر علیه السلام فرموده اند:هیچ فرشته ای نیست که خدا او را برای امری فرو فرستد ،مگر اینکه از امام شروع می کند و آن کار را خدمت امام عرضه می دارد و به طور کلی،آمد و شد فرشتگان از جانب خدای تبارک و تعالی به سوی صاحب این امر (حجت خدا)است.
امام حسین علیه السلام نیز می فرمایید:((قسم به خدا!خدا چیزی را نیافریده است،مگر آنکه به او امر فرموده تا از ما اطاعت و فرمان برداری کند.))بنابراین ،فرشتگانی که برای انجام دادن کاری به زمین فرود می آیند،باید مطیع اوامر امام باشند.(مهدی منجی موعود،سید حسین اسحاقی،ص49و50)
مناجات راجین
به نام آنکه هم درد است و درمان کند از نیستی هستی،نمایان
عطایش همچو باران نازل آمد بهر جان و بهر کس قابل آمد
چو خوانندش عباد از روی تدبیر کند از بهر آنان رزق تدبیر
یکی رزق از برای جسم آنان یکی روزی برای جان آنان
به هنگام سئوال از بندگانش عطا آرد و بآن دل دادگانش
هر آن چیزی که نزد اوست نعمت وگر لطف و وگر مهر است و رحمت
هر آنکو آرزو بنماید آن را دهد او را چنان که داد جان را
چو رو آرد بر این در گه فقیری گدائی،مستمندی یا اسیری
شود در قرب آن قیوم عا لم چنان که شد مقرب ذات آدم
اگر عبدی به عصیان جا هر آید مقابل با خدای قاهر آید
زهر دیده بپوشاند گناهش برون آرد ز توبه دود آهش
توکل گر کند عبدی به مولا شود جان و دلش والای والا
زهر شری مصون ماند به دوران کند او را کفایت ذات منان
کدامین بنده شد مهمان الله به روز و شب به خلوت در سحرگاه
(مناجات عارفان،حسین انصاریان،ص196)
در کوشش عمل
رسول خدا(صلی الله و علیه وآله و سلم)فرمود:غنیمت دانید عبادت نمودن را و عمل نیکو انجام دهید در حال صحت بدن پیش از آنی که بیمار شوید و در جوانی قبل از آنی که پیر گردید و در فراغت پیش از آنی که گرفتار امور،بشوید و در حیات و زندگی خود پیش از آنی که بمیرید،بدرستیکه نازل شد بر من جبرئیل و گفت خدایت سلام می رساند و می فرمایید:هر ساعتی که مرا یاد نمودی برای تو اجر و ثواب است و مقام و عزت،و هر ساعتی که به یاد من نبودی پس ضایع کردی عمر خود را،چنانکه وحی رسید به حضرت داود علیه السلام ای داود هر ساعتی را که به یاد من نباشی از عمر خود نابود و تباه ساخته ای.(ارشادالقلوب دیلمی،باب سیزدهم،ص117)
روز ارتش بر تمام سلحشوران و جان بر کفان ارتش جمهوری اسلامی مبارکباد
راهنمای من
من یکی از شاگردان کلاس شهید نامجوی بودم.در آن دوران با آن که همه اش درس و مشق بود و آروز داشتیم اتفاقی بیفتد که ساعتی کلاس درس تعطیل شود تا ما کمی استراحت بکنیم،ولی نه من و نه سایر دانشجویان،هیچ کدام حاضر نبودیم حتی یک دقیقه در کلاس شهید نامجوی تاخیر داشته باشیم.سخن او جذبه و گیرایی مخصوصی داشت و همه را مسحور می کرد.دوست داشتیم همیشه کلاس او باشد و از سخنان او بهره مند شویم.کلاس او مخصوص درس انحصاری دانشگاه نبود.او در حین درس از هر دری سخن می گفت و تکیه کلامش نام مولا علی علیه السلام بود.او ولایی بودنش را بارها و بارها به ما نشان داده بود و همه می دانستند او عاشق مولا علی علیه السلام است.او دانشجویان را که همه جوان بودند و آمادگی گیرایی هر خوب و بد را داشتند،نصیحت می کرد و از اوضاع مملکت باخبر می نمود.
نقطه عطف کلامش احادیث و روایات و آیات قرآنی بود.بچه های کلاس که شیفته کلام او بودند،به هر بهانه از او می خواستند که درس را رها کند و از مولا علی علیه السلام و سایر مسایل صحبت کند،ولی او درسش را تمام می کرد و بعد شروع به صحبت می نمود.از صحبت او معلوم بود که استخوانی در گلو دارد و قدرت فریاد ندارد.او در کلاس،دانشجویان را با مسایل شرعی آشنا می کرد و برای آنها مفاهیم و نهج البلاغه می خواند و از زشتیها و رذایل اخلاقی بر حذر می داشت.مسئولین اطلاعات آن روز به این مسایل پی برده بودند،ولی چون مدرک علیه ایشان نداشتند،نمی توانستند کاری بکنند.البته او هم زرنگتر از آن بود که مدرک به دست دشمن بدهد. من در طول کلاسها شیفته اخلاق این بزرگوار شدم و در بیرون از کلاس ارتباطم را با او حفظ کردم.ایشان به عنوان پدری دلسوز و برادری بزرگوار راهنمای زندگی من شد.(مجموعه سیره شهدای دفاع مقدس،اخلاق متعالی،شهید موسی نامجوی،ص193)
مناجات شهید چمران
ای آتش مرا دریاب مرا دریاب که در آتشی دائمی می سوزم صبرم به پایان رسیده دل پر دردم دیگر طاقت ندارد با اشک به خود سکون می بخشم ولی دیدگانم نیز دیگر رمقی ندارند.خدایا به تو پناه می برم.مهر خود را آن چنان در دلم جایگزین کن که جایی دیگر برای عشق دیگران نماند.سراپای وجودم را آنچنان مسخر اراده خود کن که به دیگری نیاندیشم و محلی از اعراب برای اعمال دیگر نماند.
هدیه به مادرم زهرا سلام الله علیها
خدا صبرت دهد حیدر
ای دل آنکه فاتح خیبر است آنکه نبی صلی الله علیه و اله برادرش خواند و محبتش و ولایتش جواز بهشت است آنکه هیچ بدر و خیبری زانویش را خم نکرد وصفش را شنیده ای ؟
اکنون ملول گشته و مانند یک جنین زانوی غم بغل گرفته گوشه نشین حجره نیلوفرش شده
زیرلب زمزمه می کند : قرار دل بی قرار علی برخیز و مادریت را شروع کن
فضه حریف گریه طفلان نمی شود .
کمان گشتی به خاطر حیدر بگو چه کنم ؟ بگو چه کنم ؟
ملائک دور سرش در گردش این ذکر لب دارند یار نه ساله ات را کشتند خداصبرت دهد حیدر .
فضه به دورشان در طواف است و ناله کنان گوید :خداصبرت دهد حیدر
بی گمان عرش به فریاد آمد خدا صبرت دهد حیدر …
هدیه به مادرم زهرا (سلام الله علیها )
سلام بر مادری که مادری را در دنیا آغاز نمود و با امام حسین وحضرت زینب وامام حسن علیهم السلام به اوج رساند
مادر ، در حق مانیز مادری کن
با دست های مهدی آشنایمان کن
باشد که بوسه ای بر خاک پایت نهم
به قلم مینا صمدی طلبه سال اول مدرسه بقیع
السلام علیک یا بنت محمد(صلی الله علیه و اله وسلم )
السلام علیک یا بنت محمد(صلی الله علیه و اله وسلم )
می خواهم از همسری بنویسم که وقتی حصضرت علی علیه السلام را در بند دید سکوت نکرد ، از همسری دلسوز …
از مادری که برای کودکانش غریبانه اشک می ریخت ..
برای کودکی که قرار بود در قتلگاه سر از تنش جدا شود برای غریبی کودکش غریبانه می گریست .
برای کودکی که در منزلش غریب بود …
کودکی که قرار بود که همسرش به او زهر دهد برای کودکی که قرار بود سر بریده به روی نیزه ببیند و برای سه ساله ای که از تشنگی لبهایش بسان کویر خواهد شد .
از مادری می گویم که نه تنها برای فرزندان خودش بلکه برای ما و فرزندانمان دعا نمود …
دعایت مستدام مادر
به قلم راحله بیات طلبه سال اول مدرسه بقیع
سلام بر تو ای مادر ...
سلام بر فاطمه
سلام بر دخت نبی
سلام بر همسر علی (علیه السلام )
سلام بر مادر حسنین
سلام بر بانوی دو عالم
سلام بر تو که اصل نبوتی
سلام برتو که رنج ها دیده و زجرها کشیده ای
سلام بر تو که وجود نور بود و وسعت صبوری ات از آسمان فراتر
سلام بر تو ای مادر …
به قلم زینب حسنی نژاد طلبه سال اول مدرسه بقیع
فاطمه مادر زمان
فاطمه مادر زمان
فاطمه ای نور جاودان
فاطمه ای زهرای علی علیه السلام
فاطمه ای یاس نبونت و حکمت
خبر آمد ، فاطمه فاطمه تنهاست
هست هستی از آن فاطمه
فاطمه ای مادر لیل و نهار
فاطمه ای نور نور احمد /، ای بهار
فاطمه ای روشنی عالمین
فاطمه ای مادر حسنین
جمله گویند در عالم فاطمه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه . (سلام الله علیها )
مادر ای اسوه صبرو شکیبایی
مادر ای نوروصفای زندگی
مادر ای دل شکسته زمین و زمان
دل شکسته ات زمین را بی تاب کرده
دل شکسته ات مرا بی تاب کرده
خنده تو مثل سکوت زمین ،بیداری ات چو شکفتن بهار
بوی تو بوی بهشت بوی یاس
یاس فاطمه
فاطمه یا فاطمه یا فاطمه
به قلم خانم حسنی طلبه سال اول مدرسه بقیع
دانشگاه فاطمی
زندگی کلمه زیبایی است که بوی بهار می دهد همه ما زندگی را دوست داریم و می خواهیم درفضای دل انگیز و روحبخش ان شمیم با طراوت عشق و محبت و ووفا و رضا یت و آرامش و سرور و زیبایی و شادی را استشمام کنیم اما این همه کجا باید جست و چگونه باید به دست آورد ؟
از چه کسی باید آموخت ؟
آیا تجربه کنیم ؟ که برای تجربه در این عمر کوتاه و زندگی محدود بیش از یک بار وقت نداریم .
آیا آموزش بگیریم ؟ که بسیار خوبست اما در کجا ؟ چگونه ؟ ازچه کسی ؟
آیا مدرسه ای وجود دارد که تمام ابعاد وجود انسان را ترسیم نماید ؟
آیا کسی هست که تمام حقایق را بداند ؟ و بتواند با توانمدی ما را از کوچه های پر پیچ و خم دنیا به قله های شرف و افتخار آسمانی ببرد ؟
آری فاطمه علیها سلام همان فردی است که توانسته است با رفتار و عمل خویش در لباس فرزند و همسر و مادر راه ها را نزدیک و مسیر انسان را نمایان سازد .
وقتی چراغ زندگی با مبانی و معیارهای الهی روشن شود حقیقت وجوی حادثه ها آشکار می گردد و نقاط ابهام زندگی از بین می رود و این همه وقتی میسر است که فقط در یک کلمه آری فقط یک کلمه با فاطمه علیها سلام بسنجیم و محک بزنیم . اوپرچمدار ره پویان طریق رشد و فاتح قله های بلند و رفیع ارزش ها ی الهی است و می تواند زندگی جاوید و متعالی را به جهانیان بیاموزید .
به قلم صبا از مدرسه بقیع
داغ فراق
در کتاب شریف اصول کافی حدیثی از حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام نقل شده که گویای تاثیر عمیق اندوه جانگداز شهادت مظلومانه و غریبانه حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها بر دل و جان حضرت امیر المومنین علی علیه السلام است باهم مروری اندیشمندانه بر غمنامه جگر سوز سیدالاوصیا علی مرتضی علیه السلام داشته باشیم :
امام حسین (ع) فرمود: چون فاطمه (ع) وفات كرد، امير المؤمنين (ع) او را مخفیانه به خاك سپرد و جاى قبرش را ناپديد كرد و سپس ايستاد و رو به قبر رسول خدا (ص) كرد و گفت: درود بر تو اى رسول خدا (ص)، از طرف من و از طرف دخترت كه به دیدار تو آمده در كنار تو زیر خاك خفته است، بر تو درود باد و خدا براى او خواست كه هر چه زودتر به تو رسد، ای رسول خدا شكيبائى من در مورد دختر برگزيده ات كم، و بردباری من درباره سرور زنان جهانیان از بین رفته است، اما برای من پیروی از سنت تو [كه همان صبر باشد] در جدایی تو موجب تسلیت است. (ای پیامبر خدا) من تو را در قبرت خوابانيدم و جان تو میان گلو و سینه ام درآمد (جان دادى). آرى در كتاب خدا بهترين پذيرائى برای من است كه «همه ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم» امانت پس گرفته شد و گروى، دريافت شد و زهراء از دست رفت. ای رسول خدا، چقدر آسمان و زمين زشت است، ای رسول خدا اندوه من همیشگی است و شبم همه در بىخوابى گذرد و غمى دارم كه از دل نرود مگر اين كه خدا برايم همان خانه بقائى را برگزيند كه تو در آن جاى دارى، غصهاى دلخون كن و اندوهى هيجان خيز و غم انگيز، چه زود ميان ما جدائى انداخت. من به خدا شكايت می برم، [و ای رسول خدا] دخترت به تو می گوید كه امّتت براى بردن خلافت همدست شدند، خوب از او پرسش كن و گزارش وضع را از او بخواه، چه بسا اندوهگینی كه دلش مالامال از غم و اندوه است و راهى براى پراكندن آن (شدت اندوه خود) نمی یابد و خواهی گفت: و خدا [درباره آن] قضاوت مىكند و او بهترين قضاوتكنندهها است. درود وداعكنندهاى كه نه دل باز گرفته و نه خسته شده، اگر بر گردم از ملال و خسته شدن نيست و اگر در اينجا بمانم از بدگمانى به وعدهاى كه خدا به صابران داده نيست. واى، واى شكيبائى مبارك تر و زيباتر است، اگر چيرگى دشمنان زورگو نبود [و بيم سرزنش آنان نمىرفت و ترس از غلبه آنها بر قبرت نداشتم]، اقامت و ماندن بر سر قبرت را چون معتكفان ملازمت مىكردم و چون زن بچه مرده بر مرگ جانگداز تو شيون مىنمودم. [ای رسول خدا] در برابر نظاره خدا، دخترت مخفیانه دفن شود و حق او برده شود و ارث او دریغ شود با اين كه عهد تو با مردم دير نشده و يادت كهنه نگرديده، ای رسول خدا به سوى خدا شِكوه بايد و درباره حضرت تو تسليت نيك شايد، درود و رضوان خدا بر تو و بر فاطمه باد.
پاسدار ولایت
هان ای مردم،بدانید که من فاطمه ام و پدرم محمد صلی الله و علیه و آله است.شب گریخت و صبح مجال ظهور یافت و حق جلوه گری کرد و با کلام زمامدار دین،عربده های شیاطین خاموش شد خارهای نفاق روفته گردید و گره های کفر و نفاق گشوده گشت…و آنگاه زبان شما به گفتن (لا اله الا الله) باز شد…پدرم وفات نمود…و بعد علائم خفته نفاق در شما آشکار شد و از اعماق وجودتان سر برآورد.لباس دین برایتان کهنه شد و سر دسته گمراهان زبان درآورد وناچیزان به حساب نیامده،سر جنباندند و اظهار وجود کردند و شیطان از مخفی گاه خود سر برآورد و شما را خواند. شما را از جا بلند کرد و دید که چه راحت بر می خیزید و شما را گرم کرد و دید که آسان گرم می شوید و آتش در خرمن کینه هایتان انداخت و دید که چه زود شعله می گیرید. و این در حالی بود که از عهد پیامبر (صلی الله و علیه و آله)هنوز چیزی نگذشته بود.زخم مصیبت هنوز به هم نیامده بود و پیامبر هنوز بیرون قبر بود.چندان درنگ نکردید که فتنه ها آرام بگیرد،ناقه خلافت را پیش از آنکه حتی رام شود،به سوی خود کشیدید.پس وای بر شما،چطور تن دادید؟چطور راضی شدید؟چه کردید؟به کجا می روید؟بهانه آوردید که از فتنه می ترسیدیم،وای که همین الان در فتنه افتاده اید و هم اکنون در قعر فتنه اید و راستی که جهنم بر کافران احاطه دارد.(بحار الانوار،ج29،ص223)
نوروز در لسان اهل بیت علیهم السلام
معلی می گوید:((روزی خدمت امام صادق علیه السلام مشرف شدم،امام فرمودند:(آیا می دانی امروز چه روزی است؟)عرض کردم یابن رسول الله امروز را عجم بزرگ می دارند و برای یکدیگر هدیه می فرستند.امام فرمودند:(به بیت عتیق (کعبه)سوگند می خورم که نوروز از قدیم بوده،آیا می خواهی که تاریخ آن را برایت بگوییم؟عرض کردم خیلی مشتاقم بشنوم.
فرمود:نوروز روزی است که خداوند آن روز از بندگانش در عالم ذرع پیمان گرفت که او را بپرستند و شرک نورزند و به پیامبران و اولیاء آنها ایمان بیاورند و آن نخستین روزی است که زمین خلق شد و حیات به وجود آمد.همچنین روزی است که کشتی حضرت نوح علیه السلام بر سرزمینی به نام جود می نشیند.روزی است که حضرت ابراهیم علیه السلام بت ها را شکست.در همین روز جبرائیل بر پیامبر صلی الله و علیه و آله نازل شد.
باز در این روز پیامبر صلی الله و علیه و آله ،علی علیه السلام را به دوش گرفت و بلند کرد تا بت های قریش را از فراز کعبه فرو ریخت و خرد کرد.و نیز روزی است که پیامبر صلی الله و علیه و آله به اصحابش در حجة الوداع دستور داد که با علی علیه السلام بیعت کرده ولایت او را قبول کنند.همچنین نوروز روزی است که امیر المومنین علیه السلام و وَلاه ظاهر می شوند و در این روز بر دجال پیروز می شوند و او را در کناسه کوفه به دار می زنند.))بحار الانوار ج56،ص91
میلاد عمه سادات مبارک
بوی عطری بهشتی در فضای خانه زهرا می پیچد و زینب دختر علی ابن ابیطالب علیه السلام بانویی از جنس نور و زاده زهرا سلام الله علیها چشم به دنیا می گشاید و عالم را به حضورش نوری تازه می بخشد.میلاد این نور تابان،گل خوشبوی خاندان عصمت بر شیعیان و شیفتگان آن بانوی بزرگ مبارک باد.
شعر امام خمینی در مورد نوروز
باد نوروز وزیدست به کوه و صحرا جامه عید بپوشید چه شاه و چه گدا
بلبل باغ جنان را نبود راه به دوست نازم آن مطرب مجلس که بود قبله نما
صوفی و عارف از این بادیه دور افتادند جام می گیر زمطرب که روی سوی صفا
همه در عید به صحرا و گلستان بروند من سرمست زمیخانه کنم رو به خدا
عید نوروز مبارک به غنی و درویش یار دلدار زبتخانه دری را بگشا
گر مرا به در پیر خرابات دهی به سر و جان به سویش راه نوردم ،نه به پا
سالها در صف اربابِ عمائیم بودم تا به دلدار رسیدم،نکنم باز خطا
بحثی لازم پیرامون حیاء
((از آنجایکه نظم حیات اجتماعی بشری در این عالم و تامین سعادت ابدی انسانی در سرای دیگر،وابسته به صفت کمالی حیاءاست چنانچه دانسته خواهد شد سزاوار است در این مقام حقیقت حیاءو اهمیت و موارد آن یادآوری شود مخصوصا که در این زمان صفت حیاءدر افراد اجتماع کم بلکه رو به زوال است به ویژه در میان زنان با اینکه خداوند حکیم برای جلوگیری از فساد حیاء زن را ده برابر مرد قرار داده است ولی متاسفانه در این دوره،حیاءبیشتر زنان کمتر از مردها شده و لذا مفاسد هم روز به روز رو به افزایش است و گویا همان زمانی است که رسول خدا صلی الله و علیه و آله فرمود:قیامت برپا نمی شود تا وقتی که حیاء از کودکان و زنان برود1.امام باقر علیه السلام فرمودند:حیاء و ایمان با هم و به یک رشته بسته اند یکی از آنها رفت دیگری نیز برو2.امام صادق علیه السلام نیز میفرماید:کسیکه حیاءندارد ایمان ندارد3.
در کتاب لثالی الاخبار آمده است که یکی از علمای ربانی در مرض موتش حاکم وقت از او عیادت کرد و گفت مرا وصی فرزندانت قرار ده و آنها را به من بسپار آن بزرگ فرمود من از پروردگارم حیاء می کنم با حضور او فرزاندنم را به غیر او بسپارم.و نیز نقل کرده که سالم بن عبدالله که مردی زاهد و با ورع بود در مسجدالحرام بود که هشام بن عبدالملک وارد شد و چون او را دید گفت ای سالم از من حاجتی بطلب تا انجام دهم.گفت از خداوند حیاء می کنم در خانه اش از غیر چیزی بخواهم چون از مسجد بیرون رفت هشام هم پشت سرش آمد و گفت اینجا که مسجد نیست پس حاجتت را از من بخواه.
در جوابش گفت حوائج دنیوی یا اخروی؟هشام گفت حوائج دنیوی،سالم گفت من حوائج دنیوی را از آن کسی که صاحب و مالک آنست نخواسته ام و همیشه حوائج اخروی را از او خواستارم پس چگونه حوائج دنیوی را از کسی بخواهم که مالک حقیقی دنیا نیست.4 ))
1.بحارالانوار،ج6،ص315
2.اصول کافی باب الحیاءحدیث4
3.اصول کافی،حدیث5
4.داستانهای شگفت،آیت الله دستغیب،ص141،146
عدم غیبت امامان پیشین
اگر گفته شود:در صورتیکه ترس از دشمن،او را به غیبت و پنهان شدن واداشت،چرا پدرانش که امامان پیش از او بودند غیبت نکردند.با اینکه همه آنان در حالت تقیه و ترس از دشمنان شان بسر می بردند؟
بر پدران بزرگوار او علیهم السلام هیچ ترسی از دشمنان شان نبود،زیرا همواره تقیه می کردند و از تظاهر به امام بودن سرباز می زدند و امامت و پیشوایی را از خود نفی می کردند.در حالی که همه خوف و ترs متوجه امام زمان علیه السلام است،به خاطر اینکه ظهور و قیامش با شمشیر خواهد بود،و همه را به خویش و امامت خود فرا می خواند،و با هر کس که با او مخالفت نماید به جهاد بر می خیزد.پس چه نسبتی بین خوف و ترس او از دشمنان،با خوف و ترس پدران بزرگوارش علیهم السلام از آنان می تواندباشد؟کسی نمی تواند قائل به تساوی این دو خوف باشد یا حتی نسبتی بین آن دو برقرار سازد،مگر از روی بی دقتی و کم توجهی.(امامت و غیبت از دیدگاه علم کلام،ترجمه المقنع،سید مرتضی علم الهدی،ص60)
دعای مجلسی
عالم بزرگوار و پرمایه و برجسته مرحوم محمد تقی مجلسی که گاهی به عنوان مجلسی اول از ایشان یاد می شود خود فرموده:شبی بعد از نماز شب،حالی برایم دست داد که خود احساس کردم در این حالت هر مطلبی را از خداوند در خواست کنم اجابت فرموده و رد نخواهد کرد.سرگرم این اندیشه بودم که اکنون چه درخواستی کنم و چه حاجتی و کدامیک از امور دنیا و آخرت را از ذات لایزال الهی بخواهم که ناگهان صدای((محمد باقر))فرزندم از گاهواره بلند شد من گفتم:الهی بحق محمد و آل محمد(ص)این طفل را مروج دینت و ناشر احکام سید رسولانت(صلی الله و علیه و آله)قرار ده و به توفیقات بی نهایت خودت موفق بدار.
این بود دعای این پدر محترم و شریف درباره فرزندش و حقا که این دعا خوب به اجابت رسید آنهمه موفقیتهای چشمگیر را خداوند به علامه مجلسی(ملا محمد باقر رضوان الله تعالی علیه)داد بطوریکه ترویجی که او از مذهب تشیع کرد. نصیب کمتر عالمی در دنیا شده است.(لطایف الابرارص41)
بای ذنب قتلت ؟
بای ذنب قتلت ؟
با کدام قبیله و با کدام قانون با چه کسی عهد و پیمان دارند ؟
که قلوب آکنده از محبت حسینی را میدرند ؟
خون مظلومان علوی نشان را بی هیچ بهانه ای میریزند ؟
به پاس شهدای عصر غیبت شیعیان شهید عهد انتظار گرد هم می آئیم
به گزارش رابط خبری جمعی از طلاب و اساتید و مسئولین مدرسه بقیع در 19/12/91در مدرسه امام صادق .علیه السلام . در تجمع اعتراض آمیز به کشتار شیعیان پاکستان حضور یافتند .
در این تجمع طلاب و روحانیون استان البرز باسردادن شعارهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر انگلیس انزجار خود را از سردمداران کفر و استعمار جهانی اعلام نمودند .
در این تجمع آیت الله کازرونی ، نماینده ولی فقیه در استان و عضو مجلس خبرگان رهبری با اشاره به مظلومیت تاریخی شیعه به تبیین مواضع استعمار جهانی پرداخته و افزودند ما عاملان اصلی جنایت را آمریکا و اسرائیل می دانیم .
ایشان در ادامه افزودند مابه فکر انتقام نیستیم چرا که فرقه وهابیت بازیچه بازی قرار گرفته که در آن استعمار برد - برد بازی می کند:به دست مسلمانان می کشند و چهره مسلمانان را منفور جلوه می دهند .
در پایان این تجمع طلاب با قرائت قطعنامه ای انزجارو اعتراض خود را اعلام نمودند